با نگاهی سطحی به قرآن كریم، در مییابیم كه به نظر قرآن، انسان موجودی مختار است. اصولا آمدن پیامبران و نزول كتاب آسمانی، بی آنكه انسان، مختار باشد، كاری بیهوده است. بنابراین، همین امر دلالت دارد بر اینكه خدا و پیامبران، آدمی را مختار میدانند.
آیاتی كه در زمینه ابتلا و آزمایش انسان وارد شده است نیز دلالت بر همین امر دارند:
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً.1
إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِینَهً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً.2
نیز، آیات وعد و وعید. از اوصافی كه خدا به پیامبران داده است «مبشر» و «منذر» است:
كانَ النَّاسُ أُمَّهً واحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ.3
تبشیر این است كه پیامبران به بشر، وعدههای نیكو برای انجام كارهای خوب، بدهند و انذار آنكه: آدمی را از عواقب كارهای بد، بهراسانند; چه از عواقب دنیوی و چه اخروی. گاهی قرآن، حتی به جای آنكه بگوید پیامبر فرستادیم; میفرماید «نذیر» گسیل داشتیم.
وَ إِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلاَّ خَلا فِیها نَذِیرٌ.4
یا در قیامت به مؤمنان میفرماید:
أَ لَمْ یَأْتِكُمْ نَذِیرٌ.5 همه این امور از وعد و وعید و بشارت و انذار، تنها در مورد موجود مختار معنی دارد. دستهای دیگر از آیاتی كه باز نشانگر اختیار انسان است، آیات عهد و میثاق خدا با عموم یا دستههای خاصی از انسانها است كه در قرآن به آن اشاره دارد:
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ.6
اگر انسان مجبور باشد و از خود اختیاری نداشته باشد; عهد خدا با وی، كار لغوی ست.
علاوه بر این دلیلهای نقلی و یا دلیلهای عقلی; آدمی با علم حضوری نیز در مییابد كه مختار است. تردیدپذیر نیست كه در بسیاری از موارد، انسان وقتی بر سر دو راهی قرار میگیرد، بدون اینكه جبری در كار باشد، با اختیار خود یكی از دو راه را انتخاب میكند.
آیاتی كه در زمینه ابتلا و آزمایش انسان وارد شده است نیز دلالت بر همین امر دارند:
إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً.1
إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زِینَهً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً.2
نیز، آیات وعد و وعید. از اوصافی كه خدا به پیامبران داده است «مبشر» و «منذر» است:
كانَ النَّاسُ أُمَّهً واحِدَهً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ.3
تبشیر این است كه پیامبران به بشر، وعدههای نیكو برای انجام كارهای خوب، بدهند و انذار آنكه: آدمی را از عواقب كارهای بد، بهراسانند; چه از عواقب دنیوی و چه اخروی. گاهی قرآن، حتی به جای آنكه بگوید پیامبر فرستادیم; میفرماید «نذیر» گسیل داشتیم.
وَ إِنْ مِنْ أُمَّهٍ إِلاَّ خَلا فِیها نَذِیرٌ.4
یا در قیامت به مؤمنان میفرماید:
أَ لَمْ یَأْتِكُمْ نَذِیرٌ.5 همه این امور از وعد و وعید و بشارت و انذار، تنها در مورد موجود مختار معنی دارد. دستهای دیگر از آیاتی كه باز نشانگر اختیار انسان است، آیات عهد و میثاق خدا با عموم یا دستههای خاصی از انسانها است كه در قرآن به آن اشاره دارد:
أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ.6
اگر انسان مجبور باشد و از خود اختیاری نداشته باشد; عهد خدا با وی، كار لغوی ست.
علاوه بر این دلیلهای نقلی و یا دلیلهای عقلی; آدمی با علم حضوری نیز در مییابد كه مختار است. تردیدپذیر نیست كه در بسیاری از موارد، انسان وقتی بر سر دو راهی قرار میگیرد، بدون اینكه جبری در كار باشد، با اختیار خود یكی از دو راه را انتخاب میكند.
برخی از منتسبین به اسلام، قائل به جبر یا چیزی شبیه به جبر شده اند. به علل این گرایش در مباحث آینده خواهیم پرداخت. اجمالاً در اینجا میگوییم كه اینان دچار شبهههایی شده و نتوانستهاند آنها را حل كنند.