♦♦♦♦ صفات خـــــــداوند در نهج البلاغــــــــــــه ♦♦♦♦

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

1. اعتراف عقل ها
اقام من شواهد البینات علی لطیف صنعته، و عظیم قدته، ما انقادت له العقول معترفه" به، و مسلمه له و نعقت فی اسماعنا دلائله علی وحدانیته. (خطبه 165)
از دلایل آشكاری كه بر لطف و نیكویی آفرینش او و بزرگی و شكوه قدرت او گواه اند این است كه خردها به او اعتراف دارند و در برابرش منقادند و سر تسلیم فرود دارند و دلایل وحدانیت او در گوش های ما فریاد می زنند.


2. بوده و هست
لا یزول ابدا و لم یزل، اول قبل الاشیا بلا اولیه، و اخر بعد الاشیا بلا نهایه. (نامه 31)
هیچ گاه زوال نپذیرد و همواره بوده است ؛ پیش از همه چیز بوده بی آن كه او را آغازی باشد و پس از همه چیز هست بی آن كه نهایت و پایانی داشته باشد.


3. خدا مانند ندارد
انك انت الله الذی لم تتناه لی العقول، فتكون فی مهب فكرها مكیفا، و لا فی رویات خواطرها فتكون محدودا مصرفاً. (خطبه 91)
همانا آن خدایی هستی كه در خردها تو را نهایتی نیست، تا در جریان اندیشیدن آن ها دارای كیفیت باشی و در تامل اندیشه ها، تو را پایانی نیست تا در نتیجه، محدود و متغیر باشی.


4. با دل و دست خدا را یاری كن!
فی كتابه للاشتر: و ان ینصر الله سبحانه بقلبه و یده و لسانه؛ فانه جل اسمه قد تكفل بنصر من نصره، و اعزاز من اعزه. (نامه 53)
در نامه اش به مالك اشتر می فرماید: خدای سبحان را با دل و دست و زبان خود یاری رسان؛ زیرا خداوند - جل اسمه - متعهد شده است كه یاری كننده خود را یاری رساند و ارجمند دارنده اش را ارجمند دارد.


www.roozgozar.com-2093.gif


 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

5. بخشایش خدا
من كتابه للاشتر لما و لاه مصر: لا تنصبن نفسك لحرب الله؛ فانه لا یدلك بنقمته، و لا غنی بك عن عفوه و رحمته. (نامه 53)
در فرمان حكومت مصر به مالك اشتر می فرماید: مبادا به جنگ با خدا برخیزی؛ زیرا تو توانایی خشم او را نداری و از گذشت و مهربانی اش بی نیاز نیستی.


6. ادای تكلیف الهی
فی تفسیر (لا حول و لا قوه الا بالله): انا لا نملك مع الله شیئا، و لا نملك الا ما ملكنا؛ فمتی ملكنا ما هو املك به منا كلفنا، و متی اخذه منا وضع تكلیفه عنا. (حكمت 404)
در تفسیر (لا حول و لا قوه الا بالله) فرمود: با وجود خدا ما مالك آن چیزی هستیم كه او خود آن را به ملكیت ما در آورده است. پس، وقتی آن چه را به مالكیتش سزاوارتر از ماست در اختیار ما نهد تكلیفی بر عهده ما نهاده است و هرگاه آن را از ما باز گیرد، تكلیف خویش را از عهده ما برداشته است.


7. پنهان ز دیده ها و همه دیده ها از اوست!
.. الظاهر فلا شیء فوقه، و الباطن فلا شیء دونه. (خطبه 96)
آشكار است و چیزی آشكارتر از او نیست و نهان نیست و نهان است و چیزی نهان تر از او نیست.


8. ناظر بر همه كارها
ان الله سبحانه و تعالی لا یخفی علیه ما العباد مقترفون فی لیلهم و نهارهم. لطف به خبرا؛ و احاط به علما، اعضاؤ كم شهوده و جوار حكم جنوده، و ضمائر كم عیونه و خلواتكم عیانه. (خطبه 199)
آن چه را كه بندگان در شب و روز خود انجام می دهند بر خداوند پاك و بزرگ پوشیده نیست. به كوچك ترین كارشان آگاه و به كردارشان داناست و احاطه دارد. اعضای بدن شما گواهان اویند و اندام هایتان سپاهیان او و ضمیرهایتان جاسوسان او و نهان های شما نزد او آشكار است.



www.roozgozar.com-2093.gif
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

9. تواضع هر چیز در برابر خدا
كل شیء خاشع له، و كل شیء قائم به، غنی كل فقیر، و عز كل ذلیل؛ و قوه كل ضعیف. (خطبه 109)
هر چه در برابر او فروتن است و همه چیز ایستاده به اوست، بی نیاز كننده هر نیازمندی است و عزت بخش هر خواری و نیرو دهنده هر ناتوانی.


10. سازنده وارده كننده حقیقی
مرید لا بهمه، صانع لا بجارحه. (خطبه 179)
اراده كننده است، اما نه با عزم و تصمیم قبلی، سازنده است، اما نه به واسطه اندامی.


11. توانایی خدا و گستاخی بشر
تعالی من قوی ما اكرمه! و تواضعت من ضعیف ما اجراك عل معصیته. (خطبه 223)
بلند مرتبه است خدایی كه در عین نیرومندی، بزرگوار و با گذشت است و چه پست و فرومایه ای تو ای انسان! كه با این همه ناتوانی، بر نافرمانی او گستاخی.


12. خدای آشكار و نهان
الظاهر لا یقال (مما؟) و الباطن لا یقال «فیم ؟». (خطبه 3)
خداوند آشكار است امام گفته نمی شود از چه خبر؟ و نهان است لیك گفته نمی شود در چه چیز؟


www.roozgozar.com-2093.gif
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

13. خدا شنواست
من تلكم سمع نطقه، و من سكت علم سره. (خطبه 109)
هر كه سخن بگوید، خدا گفتارش را می شنود و هر كه خاموش ماند، او آن چه را در درونش می گذرد می داند.


14. چیرگی خداوند قهار
له الاحاطه بكل شیء و الغلبه لك شیء، و القوه علی كل شیء. (خطبه 86)
بر هر چیزی احاطه دارد و بر همه چیز چیرگی دارد و بر هر چیز توانا و نیرومند است.


15. خدا لطیف و شنوا و دانای حقیقی
كل سمیع غیره یصم عن لطیف الاصوات؛ و یصمه كبیرها، و یذهب عنه ما بعد منها، و كل بصیر غیره یعمی عن خفی الالوان و لطیف الاجسام. (خطبه 65)
هر شنوایی، جز او، از شنیدن آواهای ظریف و بسیار آهسته ناتوان است و صداهای بلند نیز گوشش را كر می سازد و آوازهای دور دست را نمی شنود و هر بینایی، جز او، از دیدن رنگ های ناپیدا و اجسام ظریف و بسیار ریز كور است.


16. خدا آشكار و نهان است
ظهر فبطن، و بطن فعلن. (خطبه 195)
آشكار است و پنهان و پنهان است و آشكار.


www.roozgozar.com-2093.gif
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

17. شنوا اما نه با ابزار
... السمیع لا باداه. (خطبه 152)
خدا شنواست؛ اما نه به واسطه ابزار شنیدن.


18. عزت بخشیدن ذلیلان
فی صفُه الله سبحان : عز كل ذلیل. (خطبه 109)
امام علی علیه السلام در وصف خدای سبحان می فرماید: عزت بخش هر ذلیل است.


19. در وصف خدای سبحان
فی صفهُ الله سبحانه: ارانا من ملكوت قدرته، و عجائب ما نطقت به آثار حكمته، و اعتراف الحاجه من الخلق الی ان یقیمها بمساك قوته، مادلنا باظطرار قیام الحجه له علی معرفته، فظهرت البدائع التی احدثها آثار صنعته، و اعلام حكمته، فصار كل ما خلق حجه له و دلیلا علیه. (خطبه 91)
در وصف خدای سبحان می فرماید: از ملكوت قدرت خویش و شگفتی هایی كه نشانه های حكمتش گویای آنهاست، چنان به ما نشان داد كه این حجت ها و براهین وجود او لاجرم ما را به شناخت وی رهنمون می شوند. پس، بدایعی كه آثار آفرینش او و نشانه های حكمتش پدید آورده اند آشكار است و آن چه آفریده حجت او و دلیل و راهنما به سوی او هستند.


20. خدا بینا است!
كل بصیر غیره یعمی عن خفی الالوان و لطیف الاجسام. (خطبه 65)
هر بینایی، جز او از دیدن رنگ های ناپیدا و اجسام ناتوان است.


21. خدا عزیز است
الحمد لله الذی لبس العز و الكبریا: و اختار هما لنفسه دون خلقه. (خطبه 192)
سپاس و ستایش خدای را سزد كه ردای عزت و كبریا پوشیده و این دو صفت را برای خویش برگزید نه برای مخلوقش.


22. عظمت و نزدیكی خدا به مخلوقات.
سبق فی العلو فلا شیء اقرب منه فلا استعلاوه باعده عن شیء من خلقه، و لا قربه ساواهم فی المكان به. (خطبه 49)
در بلند مرتبگی بر همه چیز پیشی گرفته و چیزی برتر و بلند مرتبه تر از او نیست. نزدیك از هر چیزی است و نزدیك تر از او چیزی نیست. نه برتری اش او را از آفریدگانش دور كرده، و نه نزدیكی اش آن ها را در مكان با او برابر كرده است.


www.roozgozar.com-2093.gif
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

23. بیناست اما...
بصیر لا یوصف بالحاسه. (خطبه 179)
بیناست، اما به داشتن حس بینایی وصف نمی شود.


24. ذلت هر چیزی جز خدا
كل عزیز غیره ذلیل. (خطبه 65)
هر عزیزی، جز او، ذلیل است.


25. خدا تنها قوی
كل قوی غیره ضعیف. (خطبه 65)
هر نیرومندی، جز او ناتوان است.


26. در همه جا هست و نیست
فی صفه الله سبحانه: و لا كان فی مكان فیجوز علیه الانتقال. (خطبه 91)
در توصیف خدای سبحان می فرماید: در جایی نیست تا جا به جا شدن در حق او روا باشد.


27. صفات جامع
اول الدین معرفته، و كمال معرفته التصدیق به، و كمال التصدیق به توحیده، و كمال توحیده الاخلاص له، و كمال الاخلاص له نفی الصفات عنه، لشهاده كل صفُه انها غیر الموصوف، و شهاده كل موصوف انه غیر الصفه؛ فمن وصف الله سبحانه فقد قرنه، و من قرنه فقد ثناه، و من ثناه فقد جزاه، و من جزاه فقد جهله، و من جهله فقد اشار الیه، و من اشار الیه فقد حده، و من حده فقد عده، و من قال «فیم» فقد ضمنه، و من قال «علام ؟» فقد اخلی منه. كائن لاعن حدث. موجود لاعن عدم. مع كل شیء لا بمقارنه و غیر كل شیء لا بمزایله. فاعل لا بمعنی الحركات و الاله، بصیر اذ لا منظور الیه من خلقه، متوحد اذ لا سكن یستانس به و لا یستو حش لفقده. (خطبه 1)
آغاز دین شناخت خداست و اوج شناخت او باور كردن و اعتراف به وجود اوست و كمال تصدیق او یگانه دانستن اوست و كمال یگانه دانستنش، خالص دانستن اوست از جسمیت و عرضیت و لوازم این دو و كمال خالص دانستن او نفی صفات از اوست، چرا كه هر صفتی گواه بر این است كه با موصوف فرق می كند و هر موصوفی گواه بر این است كه با صفت متفاوت است.

پس، هر كه خدا را وصف كند برایش قرین و همتا آورده است و هر كه برایش قرین آورد، او را دو تا دانسته است و هر كه او را دوگانه بداند برایش جزء قایل شده و هر كه او را دارای جزء بداند وی را نشناخته است و هر كه او را نشناسد به او اشاره كند و هر كه به او اشاره كند، محدودش كرده است و هر كه برایش حد تعیین كند او را به شمار در آورده است و هر كه بگوید: او در چیست؟ خدا را در جایی گنجانده است و هر كه بگوید: او بر فراز چیست؟ جایی را از او تهی دانسته است.


www.roozgozar.com-2093.gif
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

28. خدا لطیف است
لطیف لا یوصف لالخفا. (خطبه 179)
لطیف است، اما به خفا و ناپیدایی وصف نمی شود.


29. در خواست گذشت از خدا
اللهم احملنی علی عفوك، و لا تحملنی علی عدلك. (خطبه 227)
بار خدایا! با من از روی گذشت خویش رفتار كن، نه از روی دادگری ات.


30. اعتراف هستی به خدا
الحمدلله الذی بطن خفیات الامور، و دلت علیه اعلام الظهور، و امتنع علی عین البصیر؛ فلا عین من لم یره تنكره، و لا قلب من اثبته یبصره، سبق فی العلو فلا شیء العی منه، و قرب فی الدنو فلا شیء اقرب منه، فلا استعلاؤ ه باعده عن شیء من خلقه، و لا قربه ساواهم فی المكان به. لم یطلع العقول علی تحدید صفته، و لم یحجبها عن واجب معرفته، فهو الذی تشهد له اعلام الوجود، علی اقرار قلب ذی الجحود. (خطبه 49)
ستایش خدایی را كه به امور پنهانی داناست و نشانه های آشكاری بر هستی او گواه اند و دین او با دیدگان بینایی ظاهری ممكن نیست، پس، نه چشمی كه او را ندیده است انكارش می كند و نه دلی كه هستی او را تباه می كند به كنه ذاتش پی می برد... اوست آن كه نشانه های هستی بر اقرار باطنی منكران او گواهی می دهد.


31. بخشایش خدا
كن لله مطیعا، و بذكره آنسا، و تمثل فی حال تولیك عنه اقباله علیك یدعوك الی عفوه، و یتغمدك بفضله، و آنت متول عنه الی غیره!. (خطبه 223)
فرمانبردار خداباش و با یاد او دمخور و در آن وقت كه از او روی می گردانی، رویكرد او را به خود در نظر آر؛ او تو را، با آن كه از وی روی گردانده ای و به دیگری روی آورده ای به عفو و بخشایش خویش فرا می خواند و تو را غرق در فضل و كرم خود می گرداند!


32. بخشایش خدا
الحمد لله الفاشی فی الخلق حمده، و الغالب جنده، و المتعالی جده. احمده علی نعمه التوام، و آلائه العظام، الذی عظم حلمه فعفا، و عدل فی كل ما قضی. (خطبه 191)
ستایش خدایی را سزد كه ستایش در میان آفریدگان منتشر است و لشكرش پیروز و بزرگی اش برتر از هر چیز، او را بر نعمت های پیاپی اش و بخشش های بزرگش می ستایم . آن خدایی كه بردباری اش زیاده است و می بخشاید و در آن چه حكم كرده، عدالت را رعایت كرده است .


www.roozgozar.com-2093.gif
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
33. ستایش مخصوص این خداست
الحمد لله الذی لم تسبق له حال حالا، فیكون اولا قبل ان یكون آخزا، و یكون ظاهرا قبل ان یكون باطنا؛ كل مسمی بالوحده غیره قلیل، و كل عزیز غیره ذلیل و كل قوی غیره ضعیف، و كل مالك غیره مملوك، و كل عالم غیره متعلم. (خطبه 65)
ستایش خدایی را كه حالتی و صفتی از او مقدم بر صفت دیگرش نیست، تا در نتیجه، اول بودنش جلوتر از نهان بودنش. جز او هر چیز دیگری كه نام یگانگی و تنهایی به خود گیرد، كم است. (خداوند در عین اتصاف به وحدت و یگانگی به قلت و اندك بودن وصف نمی شود) هر عزیزی جز او خوار است و هر نیرومندی جز او ناتوان و هر مالكی جز او مملوك و هر دانایی جز او، دانش آموخته (علم خداوند ذاتی است و علم ما سوی الله آموختنی و اكتسابی).


34. عظمت عفو الهی
ان الله تعالی یسائلكم معشر عباده عن الصغیره من اعمالكم و الكبیره، و الظاهره و المستورده، فان یعذب فانتم اظلم، و ان قعف فهو اكرم. (نامه 27)
ای جماعت بندگان خدا! همانا! خدای تعالی از كارهایی ریز و درشت و بی پرده و در پرده شما باز خواستتان می كند. آن گاه، اگر كیفرتان دهد شما بیش از این ها ستمكار
بوده اید و اگر گذشت كند او بیش از آن بخشایشگر است.


35. خدا همه جا هست
فی صفه الله سبحانه: و انه لبكل مكان، و فی كل حین و اوان، و مع كل انس و جان. (خطبه 195)
در وصف خدای سبحان می فرماید: او در هر جا و در هر زمانی و با هرانس و جنی هست.


36. عفو با بردباری
فی عظمه الله امره قضا و حكمه، و رضاه امان و رحمه، یقضی بعلم، و یعفو بحلم. (خطبه 160)
درباره عظمت خدا می فرماید: فرمان خدا حتمی و مجری و مطابق با مصلحت است و خشنودی او ایمنی و رحمت است، از روی دانایی حكم می كند و با بردباری بخشد.


37. آشكار بودن خدا
الحمدلله المتجلی لخلقه بخلقه، و الظاهر لقلوبهم بحجته. (خطبه 108)
ستایش خدایی را كه با آفرینش موجودات برای جهانیان آشكار گشته و بر برهان خویش در دل های آنان نمودار است.


38. در وصف نآید
الذی لا یدركه بعد الهم، ولایناله غوص الفطن، الذی لیس لصفته حد محدود، و لا نعت موجود، و لا وقت معدود؛ و لا اجل ممدود. (خطبه 1)
خدایی كه بلندی همت ها او را در نیابد و ژرفی اندیشه ها بدو نرسد، او كه صفت یا ذاتش را حد و مرزی نیست و نه از برایش حالاتی متغیر و نه زمانی محدود و مشخص و نه مدتی معلوم و معین.


www.roozgozar.com-2093.gif
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

39. در وهم نگنجد
لا یدرك بوهم، و لا یقدر بفهم، و لا یحد باین. (خطبه 182)
به وهم دریافته نشود و با فهم سنجیده نگردد و به مكان محدود نشود.


40. بی حدی خداوند
... الاحد بلا تاویل عدد. (خطبه 152)
او یكی است، اما نه آن یكی كه از مقوله عدد است.


41. اولین و آخرین چیز
الحمد لله الاول قبل كل اول، و الاخر بعد كل آخر، و باولیته وجب ان لا اول له، و باخریته وجب ان لا آخرله. (خطبه 101)
سپاس و ستایش خدای را كه اول است پیش از هر اولی و آخر است بعد از هر آخری و به سبب اول بودنش لازم است كه او را آغازی نباشد و به سبب آخر بودنش واجب است كه او را پایان و آخری نباشد.


42. نه ابتدا دارد و نه انتها
الاول الذی لاغایه له فینتهی، و لا آخر له فینقضی. (خطبه 94)
اولی است كه پایانی ندارد، تا به نهایت رسد و او را آخری نیست كه پایان پذیرد.


43. قبل و بعد هر چیز
لیس لاولیته ابتدا و لا لازلیته انقضا. هو الاول و لم یزل؛ و الباقی بلا اجل ... لا یقال له: «متی ؟» و لا یضرب له امد «بحتی »... قبل كل غایه و مده و كل احصا و عدهُ. (خطبه 163)
ازلیت او را آغاز نیست و ابدیتش را پایانی نه. او نخستین است و پیوسته بوده و ماناست و سرآمدی ندارد... درباره او نمی توان گفت: كی ؟ و ضرب الاجلی یا لفظ «تا» نمی توان تعیین كرد... پیش از هر پایان و مدتی و هر شمارش و شماری بوده است.


44. اولین و آخرین
الحمدلله الاول فلا شیء قبله، و الاخر فلا شیء بعده. (خطبه 96)
سپاس و ستایش خدای را كه نخستین موجود است و هیچ چیز پیش از او نبوده و آخرین است و چیزی بعد از او نیست.


45. برترین صفات
الحمد لله الذی لم تسبق له حال حالا، فیكون اولا قبل ان یكون آخرا. (خطبه 65)
سپاس و ستایش خدای را سزد كه صفتی از او بر صفت دیگرش پیش نگرفته است، تا اول باشد پیش از آن كه آخر باشد.


46. در زمان نگنجد
لم یتقدمه وقت و لا زمان. (خطبه 182)
مسبوق به هیچ وقت و زمانی نمی باشد.


www.roozgozar.com-2093.gif
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

47. دانای هر چیز
یعلم عجیج الوحوش فی الفوات، و معاصی العباد فی الخلوات، و اختلاف النینان فی البحار الغامرات، و تاطلم الما بالریاح العاصفات. (خطبه 198)
آوای و حوش در بیابان ها و گناهان بندگان در خلوت ها و آمد و شد نهنگ ها در دریاهای بزرگ و بر هم خوردن آب ها از بادهای سخت را می داند.


48. پیشی بر زمان و مكان
لا تصحبه الاوقات، و لا ترفده الادوات. سبق الاوقات كونه، و العدم وجوده، و الابتدا ازله. (خطبه 186)
زمان ها با او همراه نیستند و ابزارها كمك و یاری اش نمی رسانند. بودنش بر زمان ها پیشی دارد و هستی اش و ازلی كلمه (از چه وقت ) از ملك بی آغازی و قدم خارج می شود.


49. خدا دانای راز نهان
لا یعزب عنه عدد قطر الما و لا نجوم السما، و لا سوافی الریح فی الهوا، و لا دبیب النمل علی الصفا، و لا مقیل الذر فی اللیله الظلما یعلم مساقط الاوراق و خفی طرف الاحداق. (خطبه 178)
شمار قطره های آب ها و ستارگان آسمان و ذرات گرد و غبار پراكنده در هوا و حركت مور بر سنگ و خفتگاه مورچه گان در شب تاریك، بر او پوشیده نیست. افتادنگاه های برگ ها و بر هم خوردن پلك ها را می داند.


50. خدا رازها را می داند
خرق علمه باطن غیب السترات، و احاط بغموض عقائد السریرات. (خطبه 108)
دانش او به آن سوی ناپیدا پرده ها نفوذ می كند و بر افكار و باورهای پیچیده درون ها احاطه دارد.


51. خدا ره رازها آگاه است
سبحان من لا یخفی علیه سواد غسق داج، ولا لیل ساج فی بقاع الارضی المتطاطئات، و لا فی یفاع السفع المتجاورات، و ما یتجلجل به الرعد فی افق اسما، و ما تلاشت عنه بروث الغمام، و ما تسقط من ورقه تزیلها عن مسقطها عواصف الانوا و انهطال اسما! و یعلم مسقط القطره و مقرها، و مسحب الذرهُ و مجرها و ما یكفی البعوضهُ من قوتها و ما تحمل من الانثی فی بطنها. (خطبه 182)
پاك و منزه است خدایی كه نه سیاهی شب دیجور بر او پوشیده است، نه شب های آرام سرزمین های پست و نه كوه ها و تپه های قهوه ای رنگ به هم پیوسته و نه آوازی كه از تندر در كرانه آسمان بر می خیزد و نه آن چه آذرخش ابرها از آن پراكنده می شود و نه برگی كه فرو می افتد و طوفان های منسوب به ستارگان و بارش باران آن ها را از افتادن گاهشان دور می گردانند، افتادنگاه و جای قرار گرفتن هر قطره باران و جای دانه كشیدن مورد و مقصد او را و آن چه را كه برای روزی پشه كافی است و جنس جنین هر ماده ای را در شكمش می داند.



www.roozgozar.com-2093.gif
 
بالا