شعر جالب در رابطه با مادر امام زمان(ع)(بخش دوم)

ایرانی اسلامی

کاربر حرفه ای
"کاربر *ویژه*"
حضار تمام مات گشتند مبهوت ز حادثات گشتند

گفتند که یا رب این چه بخت است داماد مگر سیاه بخت است

سالی که نکوست خوار و بارش پیداست ز اول بهارش

در فصل بهار کامرانیش زد باد نحوست خزانیش

پس پاپ ز شاه کرد درخواست تا مجلس عقد از نو اراست

از بهر برادر کهین خواست نحسش جبران به سعد این خواست

شه خواهش پاپ را پذیرفت کز طالع سعد شان کند جفت

اسباب نشاط کسب کردند ان تخت دوباره نصب کردند

شد مجلس عقد چون که بر پا گشتند کشیش ها مهیا

انجیل مسیح باز کردند اهنگ فصیح ساز کردند

داماد نشست چونکه بر تخت بشکست دوباره زان نگون بخت

شاه و وزرا و پاپ و اسقف خوردند از این قضا تاسف

دیدند نحوستی برابر افتاده به جان ان برادر

حسرت زده پاپ با کشیشان شد جمع مسیحیان پریشان

حضار ز کاخ رخت بر بستند چشم از همه تخت و بخت بستند

زین حادثه شاه مات افتاد در ششدر حادثات افتاد

یا للعجب این چه مهره بازی است؟ بیهوده سخن به این درازی است؟

شب امد و شاه رفت خوابید رخ از همه حادثات تابید

خوابید عروس بخت بیدار شد روح خدا بر او پدیدار

عیسی مسیح با حواری امد به سرش به غمگساری

شمعون که نیای مادرش بود در همرهی پیمبرش بود

در کاخ ز نور منبری دید از بهر چنان پیمبری دید

ناگاه گشوده گشت بابی تابید به کاخ افتابی
ادامه دارد.....:bye1:
 
بالا