مسلمان شدن دانشمند مسیحی توسط امام کاظم(ع):
شيخ صدوق ازقول هشام بن حكم روايت كرده است: يكي از دانشمندان و روحانيون بزرگ مسيحيان به نام بُرَيهَه هفتاد سال در آئين مسيحيان بود. او در جستجوي اسلام و جوياي حقّ و اسلام بود و در ميان هر فرقه و گروهي وارد ميشد، گفتار و عقائد آنها را بررسي ميكرد، ولي چيزي از حقّ به دست نميآورد، به آنها ميگفت: اگر رهبران شما بر حق باشند، لازم بود كه مقداري از حقّ نزد شما وجود داشته باشد. تا اينكه او در اين راه جستجو، اوصاف شيعه و آوازه هشام بن حكم را شنيد.
پيش هشام رفت و با او به مناظره پرداخت. سپس به هشام گفت: اي هشام! آيا تو كسي را سراغ داري كه رأي او را الگو قرار داده و از او پيروي كني؟ و اطاعت او را دين خود بداني. هشام گفت: آري اي بُرَيهَه. هشام، اوصاف امام صادق(ع) را براي بُرَيهَه، بيان كرد و بُرَيهَه به امام(ع) اشتياق پيدا كرد و همراه هشام، از عراق به مدينه مسافرت كردند، آنها تصميم داشتند به حضور امام(ع) برسند، ولي در دالان خانه امام صادق(ع)، با امام موسيبن جعفر(ع) ديدار كردند.
هشام بر او سلام كرد، بُرَيهَه نيز سلام كرد، سپس آنها علّت شرفيابي خود را به حضور امام بيان كردند.
امام كاظم(ع) در آن هنگام، كودك بود و هشام داستان بُرَيهَه را براي حضرت كاظم(ع) نقل كرد.
امام كاظم فرمودند: اي بُرَيهَه! تا چه اندازه به كتاب خودت (انجيل) آگاهي داري؟
بُرَيهَه گفت: من به كتاب خودم آگاهي دارم.
امام كاظم فرمودند: تا چه اندازه به تأويل (تفسير) آن اعتماد داري؟
بُرَيهَه گفت: همان اندازهاي كه از آن ميدانم به آن اعتماد دارم.
در اين هنگام، امام كاظم(ع) خواندن آياتي از انجيل را، آغاز كرد.
بُرَيهَه آنچنان شيفته قرائت امام شد كه گفت: «حضرت مسيح(ع) انجيل را اين چنين كه شما ميخوانيد، تلاوت ميكرد، اين گونه قرائت را جز حضرت مسيح(ع)، هيچكس نميخواند.»
آنگاه بُرَيهَه به امام كاظم عرض كرد: «مدّت پنجاه سال بود كه در جستجوي تو يا مثل تو بودم»، بُرَيهَه، هماندم مسلمان شد، خدمتكار او نيز به اسلام گرويد.
شيخ صدوق ازقول هشام بن حكم روايت كرده است: يكي از دانشمندان و روحانيون بزرگ مسيحيان به نام بُرَيهَه هفتاد سال در آئين مسيحيان بود. او در جستجوي اسلام و جوياي حقّ و اسلام بود و در ميان هر فرقه و گروهي وارد ميشد، گفتار و عقائد آنها را بررسي ميكرد، ولي چيزي از حقّ به دست نميآورد، به آنها ميگفت: اگر رهبران شما بر حق باشند، لازم بود كه مقداري از حقّ نزد شما وجود داشته باشد. تا اينكه او در اين راه جستجو، اوصاف شيعه و آوازه هشام بن حكم را شنيد.
پيش هشام رفت و با او به مناظره پرداخت. سپس به هشام گفت: اي هشام! آيا تو كسي را سراغ داري كه رأي او را الگو قرار داده و از او پيروي كني؟ و اطاعت او را دين خود بداني. هشام گفت: آري اي بُرَيهَه. هشام، اوصاف امام صادق(ع) را براي بُرَيهَه، بيان كرد و بُرَيهَه به امام(ع) اشتياق پيدا كرد و همراه هشام، از عراق به مدينه مسافرت كردند، آنها تصميم داشتند به حضور امام(ع) برسند، ولي در دالان خانه امام صادق(ع)، با امام موسيبن جعفر(ع) ديدار كردند.
هشام بر او سلام كرد، بُرَيهَه نيز سلام كرد، سپس آنها علّت شرفيابي خود را به حضور امام بيان كردند.
امام كاظم(ع) در آن هنگام، كودك بود و هشام داستان بُرَيهَه را براي حضرت كاظم(ع) نقل كرد.
امام كاظم فرمودند: اي بُرَيهَه! تا چه اندازه به كتاب خودت (انجيل) آگاهي داري؟
بُرَيهَه گفت: من به كتاب خودم آگاهي دارم.
امام كاظم فرمودند: تا چه اندازه به تأويل (تفسير) آن اعتماد داري؟
بُرَيهَه گفت: همان اندازهاي كه از آن ميدانم به آن اعتماد دارم.
در اين هنگام، امام كاظم(ع) خواندن آياتي از انجيل را، آغاز كرد.
بُرَيهَه آنچنان شيفته قرائت امام شد كه گفت: «حضرت مسيح(ع) انجيل را اين چنين كه شما ميخوانيد، تلاوت ميكرد، اين گونه قرائت را جز حضرت مسيح(ع)، هيچكس نميخواند.»
آنگاه بُرَيهَه به امام كاظم عرض كرد: «مدّت پنجاه سال بود كه در جستجوي تو يا مثل تو بودم»، بُرَيهَه، هماندم مسلمان شد، خدمتكار او نيز به اسلام گرويد.