جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser .
●●● ابیات ناب شروع شده با حرف ز●●●
کاربر با تجربه
"بازنشسته"
سلام
دوستان همانطور که از نام تاپیک مشخصه ابیاتی که با حرف ز آغاز میشن با همراهیتون در اینجا قرار میدیم
لطفا در هر پست بیش از سه بیت قرار بدید...
منتظر ابیات زیباتون هستیم
کاربر با تجربه
"بازنشسته"
زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم
طره را تاب مده تا ندهی بربادم
**
زچشم من بپرس اوضاع گردون
که شب تا روز اختر می شمارم
**
زشت در آیینه گر خود زشت بیند گو مرنج
گر عمل زیبا کنی زیبا کنی عکس العمل
استاد شهریار
**
زحافظان جهان کس چوبنده جمع نکرد
لطائف حکمی بانکات قرآنی
حافظ
**
کاربر با تجربه
"بازنشسته"
زین آتش نهفته که در سینه ی من است
خورشید شعله ای است که در آسمان گرفت
حافظ
**
زلیخا مرد از این حسرت که یوسف گشته زندانی
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
حافظ
**
زان یار دلنوازم شکریست با شکایـــــــت
گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
حافظ
کاربر با تجربه
"بازنشسته"
زهر است عطای خلق هرچند که دوا باشد
حاجت زکه می خواهی جایی که خدا باشد
**
زیر بارند درختان که تعلق دارند
ای خوشا سرو که از بار غم آزاد آمد
**
زدانش به اندر جهان هیچ نیست
تن مرده و جان نادان یکیست
اسدی
هی عشق زهی عشق که ماراست خدارا
چه تغز است چه خوبست و چه زیباست خدارا
**
زان شبی که وعده کردی روز وصل
روز و شب را میشمارم روز و شب
(مولوی)
کاربر با تجربه
"بازنشسته"
زنهار نمیخواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی
(سعدی)
**
ز من نگارم خبر ندارد
به حال زارم نظر ندارد
(ملک الشعرای بهار)
**
زاهدوعجب و نیاز و من و مستی و نیاز
تا خود اورا ز میان با که عنایت باشد
**
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند
(حافظ
کاربر با تجربه
"بازنشسته"
زهی خجسته زمانی که یار بازآید
به کام غمزدگان غمگسار بازآید
**
زبوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید
زتاب جعد مشکینش چه خون افتاده در دل ها
(حافظ)
**
زشتی ای نیست به عالم که من از دیده ی او
چون نکو می نگرم جمله نکو می بینم
(شهریار)
**
زنیرو بود مرد را راستی
زسستی کژی آید و کاستی
کاربر با تجربه
"بازنشسته"
زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را
ولیکن پوست خواهد کند ما یک لا قبایان را
(شهریار)
**
زلفش بریده رشته ی پیوند دل ولی
خود رشته ای که دل دمی از وی بریده نیست
(شهریار)
**
زرکوب کواکب را خال رخ دریا کن
بنگار چو میناگر این صفحه ی مینایی
(شهریار)
**
کاربر با تجربه
"بازنشسته"
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
هر آن چه دیده بیند دل کند یاد
**
زدست رفته نه تنها منم در این سودا
چه دست ها که ز دست تو بر خداوند است
**
زین گونه ام که در غم غربت شکیب نیست
گر سر کنم حکایت هجران غریب نیست
**
زاهد پشیمان را ذوق باده در جان است
عاقلا مکن کاری کاورد پشیمانی
کاربر با تجربه
"بازنشسته"
زان پیش تر که عالم فانی شود خراب
ما را زجام باده ی گلگون خراب کن
**
زان پش تر که عمر گران مایه بگذرد
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
**
زاهد ظاهر پرست ازحال ماآگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اکراه نیست
**
زر از بهای می اکنون چو گل دریغ مدار
که عقل کل به صدت عیب متهم دارد
**
ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان
کدام محرم دل ره در این حرم دارد؟
کاربر با تجربه
"بازنشسته"
ز چشمم لعل رمانی چو میخندند می بارند
ز رویم راز پنهانی چو میبینند میخوانند
زدست کوته خود زیر بارم
که از بالا بلندان شرمسارم
ز چشم من بپرس اوضاع گردون
که شب تا روز اختر می شمارم
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو
اگر طلوع کند طالعم همایون است