رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
حافظ
روزی گرت غمی برسد تنگدل مباش
روشکر کن مبادا که بد بدتر شود
سعدی
روز محشر که سر از خاک لحد برداریم
نام نیکویتو نقش است به پیشانی ما
ضمیری اصفهانی
روز ماه رمضان زلف میفشان که فقیه
می خورد روزه ی خود را به گمانی که شب است
شاطر عباس صبوحی
روزی که میگرفتند پیمان ز نسل آدم
عشق از میان ذرات در جستجوی ما بود