●●● ابیات ناب شروع شده با حرف ر●●●

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
سلام
دوستان همانطور که از نام تاپیک مشخصه ابیاتی که با حرف ر آغاز میشن با همراهیتون در اینجا قرار میدیم
لطفا در هر پست بیش از سه بیت قرار بدید...
منتظر ابیات زیباتون هستیم

:Viewing:
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
1_2824828ie9wc9p9za.gif



راز درون پرده ز رندان مست پرس
کاین حال نیست زاهد عالی مقام را
حافظ

رسم عاشق نیست با یک دل دو دلبر داشتن
یا زجانان یا زجان باید که دل برداشتن
حافظ

روزگارست که گه عزت دهد گه خاردارد
چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

راه پنهانی میخانه نداند همه کس
جز من و زاهد و شیخ و دوسه رسوای دگر
حافظ


1_2824828ie9wc9p9za.gif


 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
2_03825431250889803516.gif

راز ی که بر غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز است
حافظ
رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار
کار ملک است آنکه تدبیر و تامل بایدش
حافظ
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست
حافظ
راستی گویم به سروی ماند این بالای تو
در عبارت می نیاید چهره ی زیبای تو
2_03825431250889803516.gif

 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
1_68411255509534480187.gif

رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
حافظ
روزی گرت غمی برسد تنگدل مباش
روشکر کن مبادا که بد بدتر شود
سعدی
روز محشر که سر از خاک لحد برداریم
نام نیکویتو نقش است به پیشانی ما
ضمیری اصفهانی
روز ماه رمضان زلف میفشان که فقیه
می خورد روزه ی خود را به گمانی که شب است
شاطر عباس صبوحی
روزی که میگرفتند پیمان ز نسل آدم
عشق از میان ذرات در جستجوی ما بود
غبار همدانی
1_68411255509534480187.gif
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

1_--.gif

راهی بزن که آهی بر ساز ان توان زد
شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد


روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست
***
روز و شب خوابم نمی آید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع
(حافظ)


روز تویی،روزه تویی،حاصل دریوزه تویی
آب تویی کوزه تویی آب ده این بار مرا
***

روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای انکه چون تو پاک نیست
(مولوی)
1_--.gif
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
92645594485646090384.gif

رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود
***


روزی که گل آدم و حوا بسرشتند
بر نام حسین ابن علی گریه نوشتند
فرمود نبی در صفت گریه کنانش
والله که این طایفه از اهل بهشتند

روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خواست
و اندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
***

رقیب گر هنر هم دزدد از من من نخواهد شد
به گلخن گر چه گل هم بشکفد گلشن نخواهد شد
استاد شهریار
92645594485646090384.gif


 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

92645594485646090384.gif

روح من نیز به دنبال تو گیرد پرواز
دگر از صحبت این دلشده سیر آمده است
استاد شهریار

رندم و شهره به شوریدگی و شیدایی
شیوه ام چشم چرانی و قدح پیمایی
استاد شهریار

رود از دیده چو با یاد منش اشک ندامت
لاله از خاکم و از کالبدم ناله برآید
استاد شهریار

روزه ی هجر شکستیم و هلال ابرویی
منظر افروز شب عید وصالی کردیم
استاد شهریار
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

92645594485646090384.gif

روی در کعبه ی این کاخ کبود آمده ایم
چون کواکب به طواف و به درود آمده ایم

استاد شهریار



راه دل عشاق زد آن چشم خماری
پیداست از این شیوه که مست است شرابت
***
روز روشن به خود از عشق تو کردم چو شب تار
به امیدی که تو هم شمع شب تار من آئی

 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"

92645594485646090384.gif

راه پنهانی میخانه نداند همه کس
جز من و زاهد و شیخ و دوسه رسوای دگر***
رنج ما را که توان بُرد به یک گوشه ی چشم
شرط انصاف نباشد که مداوا نکنی
***
رحم آر بر دل من،کز مهر روی خوبت
شد شخص ناتوانم باریک چون هلالی
***

روزها رفت که دست من مسکین نگرفت
زلف شمشاد قدی ساعد سیم اندامی
***
روزه هرچند که مهمان عزیز است ای دل
صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی
 

زهرا

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
92645594485646090384.gif

روشن از پرتوی رویت نظری نیست که نیست
منت خاک درت بر بصری نیست که نیست

***
روز وصل دوستداران یاد باد
یادباد آن روزگاران یاد باد
***
راز حافظ بعد از این ناگفته ماند
ای دریغا رازداران یاد باد
***
***
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با آن رطل گران توان زد
***

رسم عاشق کشی و شیوه ی شهر آشوبی
جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود
***
رهرو منزل عشقیم و زسرحد عدم
تا با قلیم وجود این همه را آمده ایم
***
 
بالا