ممنوعيت ورود شياطين به آسمان ها

  • نویسنده موضوع ضحا
  • تاریخ شروع

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


:god15:


طبق نظر بعضى از مفسرّان، شياطين براى گم راه كردن پيروان خود، به آسمان ها صعود مى كنند تا كلام ملائكه را استماع نموده، براى افراد ضعيف الايمان جن بيان كنند و از سوى ديگر، به وسيله آن ها در دل هاى كاهنان ايجاد وسوسه نمايند و اين توهم را در آن ها ايجاد كنند كه غيب مى دانند. اين خود وسيله اى براى اغواى بيش تر و اخلال در امر هدايت مردم بود.
به هر حال پس از ظهور اسلام ديگر نتوانستند به چنين اطلاعاتى مانند اطلاعات مربوط به حوادث زمين دست رسى پيدا كنند; چرا كه شهاب هاى آسمانى مانع ورود آن ها به آسمان مى شد و آن ها را به طور دقيق مورد هدف قرار مى دادند:
ـ"انّازيّناالسمّاءالدّنيابز ينة الكواكب وحفظاًمن كلِّ شيطان مارد لايسمعون الى الملأالاعلىويقذفون من كل جانب دحوراً و لهم عذابٌ واصبٌ الاّمن خطف الخطفة فاتبعه شهابٌ ثاقبٌ." صافات: 10ـ6
ـ "و انّا لمسنا السماء فوجدناها ملئت حرساً شديداً و شهباً و انّا كنّا نقعد مقاعد للسّمع فمن يستمع الان يجدله شهاباً رصداً." جن: 9




:joda24:
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
hsdf%20%2815%29.gif



ـ "و ما تنزّلت به الشياطين و ما ينبغى لهم و ما يستطيعون انّهم عن السمع لمعزولون." شعرا: 212
ـ و حفظناها من كل شيطان رجيم الاّ من استرق السّمع فاتبعه شهابٌ مبينٌ." حجر:18ـ17
در اين جا ممكن است گفته شود تاريخ به طور متواتر دلالت دارد بر اين كه پيش از اسلام و آمدن پيامبر(صلى الله عليه وآله) نيز اين شهاب ها وجود داشتند، تا جايى كه حكما و فلاسفه قبل از اسلام درباره سبب حدوث آن ها سخن گفته اند. پس نمى توان ادعا كرد كه در زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله چنين حوادثى اتفاق افتاده و چنين شهاب هايى به وجود آمده اند
فخر رازى در جواب اين شبهه مى گويد: پيش از اسلام هم چنين شهاب هايى بود، اما در زمان رسول الله(صلى الله عليه وآله) بيش تر شده اند، به طورى كه اين كثرت آن ها در زمان آن بزرگوار به عنوان يكى از معجزات آن حضرت تلّقى شد.
فخر رازى شبهه ديگرى را مطرح كرده كه ملائكه در سطح اعلايى از فلك قرار دارند; همان گونه كه شياطين امكان وصول به سطح اسفل را دارند. از اين رو، حرم فلك مانع از نزديك شدن شياطين به فرشتگان مى شود. آن گاه اشكال مى شود كه شياطين نمى توانند كلام فرشتگان را استماع كنند تا نيازى به رجم باشد.


hsdf%20%2815%29.gif


 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


hsdf%20%2815%29.gif



سپس جواب مى گويد: افعال الهى غيرمعلّله هستند; "فيفعل الله ما يشاء و يفعل ما يريد" و هيچ كس نبايد درباره افعال الهى اعتراض كند.
ولى بايد توجه داشت كه اين گونه پاسخ ها به چنين شبهاتى در صورتى امكان دارد كه ما فرشتگان را موجوداتى مادى و داراى مكانى مادى بدانيم، وگرنه چنانچه موجوداتى غيرمادى باشند ـ كه هستند ـ و خلقت آن ها از نوع خلقت آدمى و شياطين نباشد ـ كه نيست ـ بلكه موجودات و مخلوقاتى نورانى باشند و مجرّد ـ كه در جاى خود ثابت شده است ـ آن گاه نه تنها چنين پاسخ هايى غيرمعقول است، بلكه اصولا جايى براى طرح چنين سؤالاتى نخواهد بود و مسأله صورت ديگرى پيدا مى كند.
مرحوم علّامه طباطبايى در اين باره مى فرمايد: "بياناتى اين چنينى، كه در كلام الهى براى ما تبيين شده اند براى آن است كه حقايقى خارج از حس ما هستند و از طريق حواس، دست رسى به آن ها براى ما ميسّر نيست تا به صورت محسوس و نزديك به ذهن آن ها را تصور كنيم و از اين رو، خداى تعالى مى فرمايد: "و تلك الامثالُ نضربها للناس و ما يعقلها الاّ العالمون." عنكبوت: 43
حقايقى ديگر، كه فراوان نيز هستند، در بيانات الهى اين چنين براى ما بيان شده اند; مانند عرش، كرسى، لوح، كتاب و... بنابراين، مراد از آسمانى كه فرشتگان ساكن آن هستند، عالم ملكوت است كه داراى افقى عالى تر است كه نسبت آن به عالم مشهود همان نسبت آسمان محسوس به زمين است. اما مراد از نزديك شدن شياطين به آسمان و استراق سمع آن ها از ملائكه و رانده شدن آن ها توسط شهب، نزديك شدن آن ها به عالم فرشتگان است تا به اسرار خلقت و حوادث آينده اطلاع پيدا كند و اين جاست كه آنان توسط نورى از ملكوت، كه طاقت آن را ندارند، رانده مى شوند. و مى توان گفت: منظور اين است كه شياطين براى باطل كردن و مشتبه كردن حق، خود را به آن نزديك مى كنند (و حق را به صورت باطل و باطل را به صورت حق جلوه گر مى سازند.) كه در اين جا فرشتگان آن ها را به وسيله حق رمى نموده، اباطيل آن ها را نابود ساخته و حق را هويدا مى نمايند."




hsdf%20%2815%29.gif

 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


hsdf%20%2815%29.gif




پس طبق فرمايش مرحوم علّامه(رحمه الله)، يا بايد گفت: "سماء" در آيه شريفه به معناى عالم ملكوت، و صعود شياطين به آسمان هم به معناى نزديك شدن و توجه آن ها به عالم فرشتگان است و منظور از "شهاب" هم شهاب معنوى و نورانى است كه شياطين به وسيله آن ها رانده مى شوند و يا اين كه بگوييم: سماء به معناى حق است و صعود شياطين هم بيانگر نزديك شدن آن ها به حق براى نابودى آن است و "شهاب" هم به معناى آشكار و پديدارشدن حق توسط ملائكه مى باشد.
ولى در اين جا، احتمال سوّمى نيز وجود دارد كه بعضى از مفسّران بزرگ داده اند كه با توجه به آن، علاوه بر اين كه مسأله تجرّد ملائكه حفظ مى شود، مسأله صعود شياطين به آسمان هاى ظاهرى و مادى نيز توجيه نمى شود; همان گونه كه مرحوم علّامه توجيه كردند، و آن اين كه: مى دانيم شيطان از نوع جن است، جن هم موجودى مادى است و مانند انسان داراى روح مى باشد، اگرچه از آتش خلق شده است.
موجوداتى هم كه داراى روح و جسم هستند، روح و جسم آن ها تأثير و تأثّر متبادل در يكديگر دارند; مثلا، گاهى انسان غمگين مى شود و اين حالت او امرى روحى است كه موجب لاغرشدن جسم او مى شود. بدن نيز در روح اثر مى گذارد; همچنان كه برخى غذاها مانند خوردن زعفران موجب نشاط آدمى مى شود يا اين كه پس از خوردن غذا، انسان احساس سنگينى مى كند; چرا كه خون كم تر به مغز مى رسد و انسان كم تر نشاط انديشيدن دارد. پس اگر روح بخواهد فعاليت هاى ويژه خود را انجام دهد، بايد جسم داراى شرايط ويژه بدنى باشد.
مرتاضان هم از عكس همين قضيه استفاده كرده، براى تقويت روحشان ـ مثلا ـ كم غذا مى خورند يا كم حركت مى كنند يا كم تر تنفّس مى كنند كه صرف نظر از حرمت يا حليّت آن، بدينوسيله با موجوداتى مثل جن تماس مى گيرند و اطلاعاتى كسب مى كنند. همين قانون در مورد جن هم كه او نيز مادى مى باشد، صادق است و چنين رابطه اى بين روح و بدن برقرار است; يعنى مى توان چنين تصور كرد كه رفتن به جوّ زمين براى جن شرايط خاص روحى پيش مى آورد كه بر اساس آن روحش مى تواند با عالم بالا تماس بگيرد كه گويى اين بالا رفتن براى آن ها نوعى رياضت است كه به وسيله آن با حصول شرايط خاص، بهتر مى توانند از امور معنوى استفاده كنند; مانند كسب اطلاعات مورد علاقه براى اخلال در امر هدايت آدميان.


hsdf%20%2815%29.gif

 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


hsdf%20%2815%29.gif



اين ماجرا هم تا پيش از توّلد رسول اللّه(صلى الله عليه وآله) ادامه داشت و آن ها بدينوسيله كم و بيش مردم را گم راه مى كردند، اما اكنون به نص قرآن، ديگر اين توانايى را ندارند: "فَمَن يستمع الآن يجد له شهاباً رصداً." جن: 9
اما در اين كه منظور از "شهاب" در اين صورت چيست، بايد گفت: اين احتمال بعيد نيست كه شهاب امرى معنوى باشد، گرچه ممكن است كه منظور همين شهاب ظاهرى باشد; زيرا وجود علل طبيعى به معناى نفى علل ماوراى طبيعى نيست; چرا كه اين ها مى توانند ابزار و معدّاتى باشند كه در حد اعداد و در عالم طبيعت تأثير دارند، اما تأثير حقيقى تر و اصلى تر از آنِ عوامل ماوراى طبيعى است. پس مى توان تصور كرد كه اختيار اين شهاب ها در دست ملائكه باشد، همان گونه از آيات استفاده مى شود كه آنان مدبّرات و رسل الهى هستند و پس از ولادت پيامبر(صلى الله عليه وآله)، تدبير الهى در مورد اين شهاب ها چنين است كه وقتى شيطان ها بخواهند استراق سمع كنند به سوى آن ها پرتاب مى شوند; مانند باران كه به طور طبيعى مى بارد، ولى مؤمنان با نماز استسقا، طلب باران نموده، دعايشان مستجاب مى شود كه همين عوامل تحت تأثير ملائكه الهى است و در نهايت، تحت تدبير الهى، به گونه اى عمل مى كنند كه دعاى مؤمنان مستجاب مى شود.


hsdf%20%2815%29.gif


 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاورقيها:
"فاخرج منها فانّك رجيمٌ و انّ عليك اللعنةُ الى يوم الدين." (حجر: 34ـ35) و نيز ر.ك: اعراف: 13 / اسرا: 62 / ص: 78ـ77
و نيز ر.ك: عنكبوت:3/ ص:34/ دخان:17/ ص: 24 / تغابن: 15/ انفال:28/ بقره: 102/ بقره: 155/ محمد: 31/ كهف:7/ محمد:4/ هود:7/ ملك:2/آل عمران:186/بقره:124/آل عمران:154
نهج البلاغه، خطبه 10، ص 54
الفخر رازى، پيشين، ج 26، ص 121 / ص 122
"و اذقلنا للملائكةِ اسجدوا لادم فسجدوا الاّ ابليس" (بقره: 34) و نيزر.ك:اعراف:11/اسرا:61/كهف:50/طه:116 / حجر: 30/ ص: 73
برگرفته از: محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 11، ص 130 و ج 12، ص 165
"وعدهم و ما يعدهم الشيطان الاّ غروراً." (اسرا: 64) و نيز ر.ك: ابراهيم: 22
نهج البلاغه، ص 53، خطبه 7: "اتخذوا الشيطان لأمرهم ملاكاً و اتخذهم له اشراكاً فباض و فرّخ في صدورهم و دبِّ و درج فى حجورهم فنظر باعينهم و نطق بالسنتهم فركب بهم الزلّل و زيّن لهم الخطل فِعْلَ من قدشركه الشيطانُ فى سلطانهونطق بالباطل على لسانه"
نهج البلاغه، تدوين صبحى صالح، خطبه192 (قاصعه)، ص 287
الفخرالرازى، التفسيرالكبير، ج1،ص213، چاپ دوم،بيروت، داراحياء التراث العربى
نهج البلاغه، تدوين صبحى صالح، خطبه 192 (قاصعه)، بيروت، 1387 ق، ص 287
محمدتقى جعفرى، ترجمه و تفسير نهج البلاغه، تهران، 1358، ج 3، ص 193
در سوره توبه، آيه 24 مى فرمايد: "قل ان كان آباؤكم و ابناؤكم و اخوانكم و ازواجكم و عشيرتكم واموال اقترفتموها و تجارةٌ تخشون كسادها و مساكن ترضونها احبّ اليكم من اللّه و رسولهِ و جهاد فى سبيله فتربّصوا حتى يأتى اللّه بامره والله لا يهدى القوم الفاسقين."
الفخر رازى، پيشين، ج 26، ص 121 / ص 122
و نيز ر.ك: بقره: 168 و 208 / انعام: 112 و 124 / اعراف: 22 / طه: 117 / قصص: 15/ فاطر: 6/ يس: 60 / زخرف: 62 / اسراء:53
ر.ك: يوسف: 5/ كهف: 50/ بقره: 168و208/ انعام: 112و124/ اعراف:22/ طه:117/ قصص:15/ فاطر:6/ يس:60/ زخرف:62/ اسرا:53
"فوسوس اليه الشيطان قال يا آدم هل ادلّك على شجرة الخلد و ملك لايبلى" (طه: 120) و نيز ر.ك: اعراف: 2و200 / ناس: 4و5/ فصلت:36/ يوسف:100
محمدحسين طباطبايى، پيشين، ج 17، ص 124
آياتى كه در آن ها از او با عنوان ابليس يادكرده است: مانند: "و اذقلنا للملائكةِ اسجدوا لادم فسجدوا الاّ ابليس ابى و استكبر و كان من الكافرين" (بقره:34) و نيز ر. ك: حجر: 31ـ32 / اسرا: 61/ كهف: 50 / طه: 116/ ص: 74ـ75. در بعضى موارد نيز با عنوان شيطان از او نام مى برد: مانند: "يا بنى آدم لايفتننّكم الشيطان كما اخرج ابويكم من الجنّة." (اعراف: 27) و نيز ر.ك: بقره: 26 / طه: 120. ضمناً از جمله آياتى كه به خوبى دلالت مى كنند بر اين كه اين شيطان همان ابليس است آيات 61ـ65 اسراء مى باشند.
الّذين ارتدّوا على ادبارهم من بعد ما تبيّن لهم الهدى الشيطان سوّل لهم و املى لهم" (محمد:25)
عبدالله جوادى آملى، تفسير موضوعى، قم، اسراء، ج 6، ص 198، سيره پيامبران در قرآن، با تلخيص
ر.ك: محمود رجبى، انسان شناسى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، 1380، ص 155
"انّما سلطانه على الّذين يتولّونه و الّذين هم به مشركون." (نحل:100) و نيز ر.ك: زخرف: 36/ مجادله:19/ اعراف:27
التحقيق در مورد معناى شيطان مى نويسد:"... و القول الجامع ان الشيطان هو المائل عن الحق و صراطه مع كونه متصفاًبالاعوجاج و هذا مفهوم كلى و له حقيقة و ثبوت فى الخارج..." ر. ك: حسن لمصطفوى، التحقيق فى كلمات القرآن الكريم، ج6 ، ص68، تهران، 1360
"... و يريدُ الشيطان ان يضلّهم ضلالا بعيداً" (نساء:60) و نيز ر.ك: يس: 62/ نسا: 119/ قصص:15
محمدحسين طباطبائى، الميزان، بيروت، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات 1390 ق، ج 8، ص 381
"فزيّن لهم الشيطان اعمالهم فصدّهم عن السبيل" (نحل: 24) "تاللّه لقد ارسلنا الى اُمم من قبلك فزيّن لهم الشيطان اعمالهم" (نحل: 63) و نيز ر.ك: عنكبوت: 38/ انعام:43/ انفال:48
فازلّهما عنها فاخرجهما ممّا كانافيه" (بقره:36) و نيز ر.ك: آل عمران:155
امام صادق(عليه السلام): "انّ الله عزوجل خلق الملائكة من نور و خلق الجانّ من النار." محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 61، ص 306) امام على(عليه السلام): ".. و جعل في كل سماء ساكنا من الملائكةِ خلقهم معصومين من نور من بحور عذبة و هو بحرالرحمةِ و جعل طعامهم التسبيح و التهليل و التقديس"..." (پيشين، ج 57، ص 92) پيامبر(صلى الله عليه وآله): "خلقت الملائكة من نور و خُلق الجانُ من مارج من نار" (فخررازى،پيشين، ج 2، ص 214)
"يا بنى آدم لايفتننكّم الشيطان كما اخرج ابويكم من الجنة" (اعراف: 27)
ر.ك: مجادله: 14ـ19
محمد معين، فرهنگ معين، واژه "شيطان"
حالاتى مانند پشيمانى، شك و ترديد و عذرخواهى و نيز مدح و ستايش يا مذمّت و سرزنش از بعضى افراد و همه نظام هاى حقوقى، اخلاقى و تربيتى، همه حاكى از وجود اختيار در انسانند.
"... و ما كان لي عليكم من سلطان الاّ ان دعوتكم فاستجبتم لي" (ابراهيم: 22) و نيز ر.ك: لقمان:21
"و كذلك جعلنا لكلّ نبى عدواً شياطين الانس و الجنّ يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غروراً" (انعام:13) ونيزر.ك:انعام:121
"همزات" جمع "همزه" به معناى دفع و تحريك شديد است. در بعضى از تفاسير روايى در معناى همزات آمده است: "هو ما يقع فى قلبك من وسوسة الشياطين" ر.ك: عبدعلى الحويزى، نورالثقلين، قم، دارالكتب العملية، ج 3، ص 552، حديث 113
ابوعلى الفضل طبرسى، مجمع البيان، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1379 ق، ج 8، ص 438

منبع:نشريه معرفت ، شماره 62

 

imamsaqiq

کاربر جدید
"منجی دوازدهمی"
مدرسه علیمه مجازی امام صادق با ایجاد فرصتی برای تحصیل غیر حضوری دوستداران علوم دینی ایجاد گردیده است
 
بالا