در محضر خورشید هشتم...

یلدا

کاربر همکار انجمن
"کاربر *ویژه*"
میرسم خسته میرسم غمگین
گرد غربت نشسته بر دوشم
آشنایی ندیده چشمانم
آشنایی نخوانده در گوشم
میرسم چون کویری از آتش
چون شب تیره ای که نزدیک است
تشنه ی آفتاب و بارانم
دبده کم آب و سینه تاریک است
آمدم تا کنار مرقد تو
دامنی اشک و آه آوردم
مثل آهوی خسته از صیاد
به حریمت پناه آوردم
مثل پروانه در طواف شما
هستیم را به باد خواهم داد
تا نگاهم کنی تو را سوگند
به عزیزت جواد خواهم داد
ای در های خانه ات همیشه باز
ای جان پناه اهل راز! با تو میگویم باز!
امشب مرا بسوز، امشب مرا بساز...
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : در محضر خورشید هشتم...

من دست خالی آمدم
دست من و دامان تو
سرتا به پا درد و غمم
درد من و درمان تو
تو هر چه خوبی من بدم
بیهوده بر هر در زدم
آخر به این در آمدم
باشم کنار خوان تو
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : در محضر خورشید هشتم...

آمدم اي شاه پناهم بده

خط اماني زگناهم بده

اي حرمت ملجاء درماندگان

دور مران از در و راهم بده

لايق وصل تو كه من نيستم

اذن به يك لحظه نگاهم بده

لشكر شيطان به كمين من است

بي كسم اي شاه پناهم بده

در شب اول كه نهندم به قبر

نور بدان شام سياهم بده

اي كه عطابخش همه عالمي

جمله ي حاجات مرا هم بده

شاعر: حسان

1_f1rw42hchr49l401ew04.jpg



 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : در محضر خورشید هشتم...

امام رضا(ع):

تحقير فقير:

« مَنْ لَقِىَ فَقيرًا مُسْلِمًا فَسَلَّمَ عَلَيْهِ خِلافَ سَلامِهِ عَلَى الاَْغْنِياءِ لَقَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ هُوَ عَلَيْهِ غَضْبانُ ».

كسى كه فقير مسلمانى را ملاقات نمايد و بر خلاف سلام كردنش بر اغنيا بر او سلام كند، در روز قيامت در حالى خدا را ملاقات نمايد كه بر او خشمگين باشد.
 

تسنیم

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : در محضر خورشید هشتم...

6zdwj4n0ftmavcongir.gif



چشمه های خروشان تو را می شناسند
موجهای پریشان تو را می شناسند

پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
ریگهای بیابان تو را می شناسند

نام تو رخصت رویش است و طراوت
زین سبب برگ و باران تو را می شناسند

از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
ای که امواج طوفان تو را می شناسند

اینک ای خوب فصل غریبی سر آمد
چون تمام غریبان تو را می شناسند

کاش من هم عبور تو را دیده بودم

کوچه های خراسان تو را می شناسند

6zdwj4n0ftmavcongir.gif




 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : در محضر خورشید هشتم...

زني آرزو داشت بعد از مرگ در حرم مولايمان دفن شود

ولي توان مالي نداشت

به خاطر اينكه همسرش به زحمت نيافتد به او چيزي نگفت

آن زن از دنيا رفت

و در بهشت رضا ع به خاك سپرده شد

روز بعد از دفن

همسرش خواب ميبيند

چهار نفر آمده اند و جسم زنش را از خاك در آوردند

و همراه خود بردند

مرد هراسان به دنبال آنها ميرود


ناگهان خود را در كنار ضريح مطهر آقا علي بن موسي الرضا ع ميبيند

و آن مرد ها را در حال دفن همسرش

صدايي ميشنود كه مي گويد :

جسمش را هم پيش خودمان آورديم

آن زن مادرم بود

بخواهيد از آن بزرگ كه اجابت خواهد كرد

آرزو كنيد در دنيا و آخرت در كنارش باشيد


آرزو ميكنم آرزوهايتان، آرزو نماند
 
بالا