من يک زنــــــــــــــــــم ! ;)
- نویسنده موضوع BARAN
- تاریخ شروع
من زن هستم.
میگویند مرا آفریدند از استخوان دنده ی چپ مردی به نام آدم، و حوایم نامیدند؛ “یعنی زندگی” تا در كنار آدم “یعنی انسان” همراه و هم صدا باشم.
میگویند: میوه ی سیب را من خوردم، شاید هم گندم را، و مرا به نزول انسان از بهشت محكوم مینمایند. بعد از خوردن گندم و یا شاید سیب چشمانشان باز گردید، مرا دیدند، مرا در برگها پیچیدند، مرا پیچیدند در برگها تا شاید راه نجاتی را از معصیتم پیدا كنند.
نسل انسان زادهی من است من “حوا” فریب خوردۀ شیطان.
و میگویند كه درد و زجر انسان هم زاده ی من است، زاده ی حوا؛ كه آنان را از عرش عالی به دهر خاكی فرو افكند. شاید گناه من باشد، شاید هم از فرشته ای از نسل آتش كه صداقت و سادگی مرا به بازی گرفت و فریبم داد، مثل همه كه فریبم می دهند. اقرار می كنم دلی پاك، معصومیتی از تبار فرشتگان و باوری سادهتر و صافتر از آبهای شفاف جوشنده ی یك چشمه دارم.
ابراهیم زادۀ من بود، و اسماعیل پروردۀ من. گاهی در وجود زنی از تبار فرعونیان كه موسی را در دامنش پرورید. گاهی مریم عمران، مادر بكر پیامبری كه مسیحاش نامیدند و گاه خدیجه، در ركاب مردی كه محمداش خواندند. فاطمه من بودم، زلیخای عزیز مصر و دلباخته یوسف هم، من بودم زن لوط و زن ابولهب و زن نوح ملكه سبا، و فاطمه زهرا هم.
گاه بهشت را زیر پایم نهادند و گاه ناقصالعقل و نیمی از مرد خطابم نمودند. گاه سنگبارانم نمودند و گاه به نامم سوگند یاد كرده و در كنار تندیس مقدسم اشك ریختند. گاه زندانیم كردند و گاه با آزادی حضورم جنگیدند و گاه قربانی غرورم نمودند و گاه بازیچه خواهش هایم كردند. اما حقیقت بودنم را و نقش عمیق كنده كاری شده هستی ام را بر برگ برگ روزگارهرگز منكر نخواهند شد.
من مادر نسل انسانم، من حوایم، زلیخایم، فاطمه ام، خدیجه ام… مریمم. من درست همانند رنگین كمان، رنگ هایی دارم روشن و تیره. و حوا مثل توست ای آدم، اختلاطی از خوب و بد، و خلقتی از خلاقی كه مرا درست همزمان با تو آفرید.
بیاموز كه من، نه از پهلوی چپات، بلكه استوار، رسا و هم طراز با تو زاده شدم.بیاموز كه من، مادر این دهرم و تو مثل دیگران، زاده منی…
میگویند مرا آفریدند از استخوان دنده ی چپ مردی به نام آدم، و حوایم نامیدند؛ “یعنی زندگی” تا در كنار آدم “یعنی انسان” همراه و هم صدا باشم.
میگویند: میوه ی سیب را من خوردم، شاید هم گندم را، و مرا به نزول انسان از بهشت محكوم مینمایند. بعد از خوردن گندم و یا شاید سیب چشمانشان باز گردید، مرا دیدند، مرا در برگها پیچیدند، مرا پیچیدند در برگها تا شاید راه نجاتی را از معصیتم پیدا كنند.
نسل انسان زادهی من است من “حوا” فریب خوردۀ شیطان.
و میگویند كه درد و زجر انسان هم زاده ی من است، زاده ی حوا؛ كه آنان را از عرش عالی به دهر خاكی فرو افكند. شاید گناه من باشد، شاید هم از فرشته ای از نسل آتش كه صداقت و سادگی مرا به بازی گرفت و فریبم داد، مثل همه كه فریبم می دهند. اقرار می كنم دلی پاك، معصومیتی از تبار فرشتگان و باوری سادهتر و صافتر از آبهای شفاف جوشنده ی یك چشمه دارم.
ابراهیم زادۀ من بود، و اسماعیل پروردۀ من. گاهی در وجود زنی از تبار فرعونیان كه موسی را در دامنش پرورید. گاهی مریم عمران، مادر بكر پیامبری كه مسیحاش نامیدند و گاه خدیجه، در ركاب مردی كه محمداش خواندند. فاطمه من بودم، زلیخای عزیز مصر و دلباخته یوسف هم، من بودم زن لوط و زن ابولهب و زن نوح ملكه سبا، و فاطمه زهرا هم.
گاه بهشت را زیر پایم نهادند و گاه ناقصالعقل و نیمی از مرد خطابم نمودند. گاه سنگبارانم نمودند و گاه به نامم سوگند یاد كرده و در كنار تندیس مقدسم اشك ریختند. گاه زندانیم كردند و گاه با آزادی حضورم جنگیدند و گاه قربانی غرورم نمودند و گاه بازیچه خواهش هایم كردند. اما حقیقت بودنم را و نقش عمیق كنده كاری شده هستی ام را بر برگ برگ روزگارهرگز منكر نخواهند شد.
من مادر نسل انسانم، من حوایم، زلیخایم، فاطمه ام، خدیجه ام… مریمم. من درست همانند رنگین كمان، رنگ هایی دارم روشن و تیره. و حوا مثل توست ای آدم، اختلاطی از خوب و بد، و خلقتی از خلاقی كه مرا درست همزمان با تو آفرید.
بیاموز كه من، نه از پهلوی چپات، بلكه استوار، رسا و هم طراز با تو زاده شدم.بیاموز كه من، مادر این دهرم و تو مثل دیگران، زاده منی…
ملکه باش(تقدیم به همه ی دختران و زنان ایرانی)
شهامت متفاوت بودن را داشته باش
پیشگام باش راهنما باش
از ان دسته زنانی باش که در رویاروبی با مصائب هم چنان زندگی را سخت در اغوش می گیرند
وبی هیچ ترسی با مشکلات می جنگند
مبارزه کن جست وجو گر حقبقت باش ودر قلمرو خور با قلبی سرشار از عشق فرمانروایی کن
خواه این قلمرو خانه ات یا محل کار یا خانواده ات باشد
ملکه باش رئوف باش
مدام ایده های جدید بیافرین وبه زن بودن خود افتخارکن مهم نیست بر تو چه گذشته است اهل کجایید و یا پدر ومادرت چه کسانی هستند وحتی موقعیت اجتماعی واقتصادی ات هم اهمیت
ندارد مهم انتخاب شیوه عشق ورزیدن وانتخاب شیوه نشان دادن عشق در خانواده و کارت است
ملکه باش صاحب قدرت وشکوه خویش باش
مرا دختر مینامند
مضمونی که جذابیتش نفــس گـیــر استــــ....
دنیای دخترانه ی من
نه با شمع
نه با عروسـک معنــــا پیدآ نمیکند
و نه با اشک و افسون
امــا تمام اینها را در بر میگیرد
نه ضعیفم نه ناتـــوان
چـــرا که خداونـد مرا بــدون خشونت و زور بازو میپسندد
اشکــ ریـختـن ضعفـ مـن نیستـ
قدرت روح مــن است...
مضمونی که جذابیتش نفــس گـیــر استــــ....
دنیای دخترانه ی من
نه با شمع
نه با عروسـک معنــــا پیدآ نمیکند
و نه با اشک و افسون
امــا تمام اینها را در بر میگیرد
نه ضعیفم نه ناتـــوان
چـــرا که خداونـد مرا بــدون خشونت و زور بازو میپسندد
اشکــ ریـختـن ضعفـ مـن نیستـ
قدرت روح مــن است...
