♦♦ جامعیت انسان از دیدگاه قرآن ♦♦

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

وقتي فرمود محور كرامت تقوا است، تقوا را هم به ما معرفي كرد كه قربانيكردن آنچه گذرا است در راه آنچه پايدار و ابدي است.
گفتيم؛ اَحسن المخلوقين بودن انسان نه مربوط به جنبه بدني اوست. چرا كه حيوانات در اين زمينه با او شريك اند، و نه مربوط به جنبه عقلاني اوست - چرا كه فرشتگان در اين جنبه با انسان شريك اند و خداوند اَحْسن الخالقين را براي آنها به كار نبرد - بلكه مربوط به جنبه جامعيت انسان است، و خدايي كه خالق اين كون جامع (جنبه جسماني و روحاني با هم) است، اَحْسَنُ الخالقين است، چون هر فيضي كه خداي سبحان به انسان عطا فرمود، پراكندهاش در جهان هست، اما جمع آن عطاها مربوط به انسان است، كه در هيچ موجودي به صورت جامع يافت نمی شود. انسان زماني به احسنُ الخالقين و كون جامع بالفعل می رسد كه مسير تقوا را طي كند، و اين تقوا هم بر جان انسان سنگين نيست مگر اينكه بيش از حدّ با عالم طبيعت تعلق داشته باشد.


تذكر: از مباحث گذشته چند اصل به دست میآيد:

اصل1: علم الهامی انسان نسبت به فجور و تقوا يكسان است، چون فرمود: «فالهمها فجورها و تقواها» يعني هم تقوايِ انسان را به او الهام كرديم و هم فجور او را به او الهام كرديم.

اصل2: علم و قدرت انسان نسبت به انجام و انتخاب ايمان و كفر مساوي است «قُلِ الحقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُرْ»
[1] تو حق را از طرف پروردگارت بگو، هركس خواست ايمان میآورد، و هركس خواست كفر میورزد.

اصل3: اراده و انتخاب كفر و يا ايمان هم نزد انسان يكسان است، زيرا وقتي علم و قدرت انسان نسبت به هر دو يكسان بود، اراده و انتخاب هم يكسان خواهد بود، يعني هم علم و قدرت انسان نسبت به زشتي و زيبايي يكسان است، و هم انتخاب او نسبت به زشتي و زيبايي يكسان است.

اصل4: گرايش دروني انسان نسبت به كفر و ايمان مساوي نيست، بلكه گرايش دورني او به دين الهي و ايمان به خدا است، چون خداوند انسان را گرامی داشته و او را با فطرت الهي آفريده است. و اگر انسانها به عالم طبيعت مأنوسترند، چون حسي فكر میكنند. و برعكس، فطرت انساني دنياي گذرا را نمیخواهد، بلكه ابديت را میخواهد. فطرت میفهمد خودش ابدي است، و ابديت در دنيا نمیگنجد، بلكه آنچه غير دنياست و ابدي است با كرامت انسان میسازد، و از طرفي ابديت نزد خدا است و فرمود: «ما عِنْدَكُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»
[2] آنچه نزد شماست زوال پذير است، و آنچه نزد خدا است باقي است. و چون انسان ابدي است گرايش به ابديت دارد و ابديت هم نزد خداي كريم است، پس گرايش انسان به خداي كريم است تا كرامت خود را بهدست آورد و نه اينكه انسان به هر چيزي گرايشي يكسان داشته باشد.

تذكر: در واقع خداوند به ما انسانها میفرمايد: چون شما ابدي هستيد، اين ابديت خود را ضايع نكنيد، كالاي ابدي پيش غير خدا نيست، اگر آب زندگي میخواهيد، فقط پيش خداست، اين انسان غفلت زده است كه عامل خلود و ابديت را در مال و امكانات دنياي میداند «اَلَّذي‏ جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ. يَحْسَبُ اَنَّ مالَهُ اَخْلَدَهُ»
[3] آنكه گرفتار تكاثر است و از احد روبرگردانده، مالها را انباشته میكند، به اين گمان كه تجمع و كثرت اموال عامل جاودانگي و ابديت او خواهد شد، در حاليكه در نشئه طبيعت جايي براي ابديت نيست. پس اگر موجودِ دائمی به غير دائمی تكيه كرد، بقيه راه را بايد با دست خالي سفر كند.


[1] - سوره ی كهف، آيه ی 29.

[2] - سوره ی نحل، آيه ی 96.

[3] - سوره ی همزه، آيات 2 و 3.



faswel9.gif
 
بالا