قرآن كتاب هدایت و روشنگری است و نهجالبلاغه نیز تالی تلو قرآن كریم میباشد. محتوای این گوهر گرانبها، همواره به دنبال یك هدف مشترك میباشند.
مطالب و موضوعاتی كه در قرآن و نهج البلاغه به طور مساوی و با یك مضمون بیان شده است عبارتند از:
1ـ حمد و ستایش خداوند
قرآن مجید و نهج البلاغهی شریف، بعد از تسمیه با كلمه «الحمدلله» آغاز میشوند كه عین این كلمه بیست و دو مورد در قرآن و سی و یك مورد در نهجالبلاغه آورده شده است؛ به علاوه تركیبهای دیگری كه مفید این معنی باشد، بیشتر از این مقدار است تا دستوری باشد برای مردم كه در ابتدای خطابه خود، منعم و رازق خویش را ستایش كنند و متذكّر عظمت و جلال او در ضمن صفاتی كه بعد از این كلمه بیان میشود، بشوند؛ چنانكه علی ـ علیه السَلام ـ میفرماید: « الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ الْحَمْدَ مِفْتاحاً لِذِكْرِهِ.»(1) یعنی سپاس سزاوار خداوندی است كه سپاسگزاری را كلیدی جهت یادآوری خود قرار داد.
و چون علمای بیان الف و لام كلمه «الحمدلله» را استغراقیه و لام جر را مفید اختصاص دانستهاند، معنی این كلمه این است: «به طور كلی هر گونه ستایش مختص خداوند است».
از بیان شیخ توسی در تفسیر تبیان پیرامون آیات اول سوره انعام، استفاده میشود كه صفاتی كه بعد از كلمه الحمدلله ذكر میگردد، علّت امر به تحمید بندگان و مانند «دعوی الشییء ببینه و برهان» است. شیخ جلیل بعد از ذكر آیه « الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَ السَّمواتِ وَ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ الظُّلُماتِ وَ النُّورَ»(2) میگوید: «اخبر الله تعالی فی هذه الآیه ان المستحق للحمد من خلق السموات و الارض»(3) یعنی خداوند متعال در این آیه خبر میدهد كه سزاوار ستایش كسی است كه آسمانها و زمین را آفریده و تاریكیها و نور را قرار داده است.
و ملاّ عبدالله ـ مؤلّف حاشیه معروف در منطق ـ نیز به این معنی تصریح كرده و آن را از لطایف كلام شمرده است و نیز در علم معانی و بیان خلاصه این مطلب را به این عبارت بیان میكند: «تعلیق الحكم الوصف یشعر بعلیه مأخذ الاشتقاق.» بنابراین میتوان گفت معنی آیه « الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلى كَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِینَ»(4) این است كه چون خداوند ما را بر بسیاری از بندگان با ایمانش برتری داد، سزاوار است كه او را ستایش كنیم. معنی آیه شریفه « الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَنْزَلَ عَلى عَبْدِهِ الْكِتابَ»(5) این است كه چون خداوند قرآن را بر بندهاش محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ فرو فرستاد، سزاوار ستایش است. همچنین در جمله نهج البلاغه «اَلْحَمْدٌلِلَّهِ النّاشِرِ فِی الْخَلْقِ فَضْلَهُ وَ الْباسِطِ فیهِمْ بِالْجُودِ یَدَهُ»(6) معنی این است كه چون خداوند احسانش را بر مردم پراكنده و همه را مشمول بخشش خود قرار داده است، سزاوار ستایش است.
به طوری كه در قرآن و نهجالبلاغه تفحّص و استقصا نمودیم، حمد و ستایش الهی در شش مورد آورده شده است.
1ـ در موقع بیان نعمتی از نعم الهی مانند سه مثال سابق.
2ـ هنگام ذكر صفات الهی مانند آیهیی كه از شیخ توسی در تفسیر تبیان بیان شد.
3ـ زمان تذكر نعمت و احسانی كه از جانب خداوند به انسان ارزانی شده است مانند آیه «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعِیلَ»(7)
4ـ موقعی كه بلا و مصیبتی از انسان دفع شود، مانند:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحُزْنَ؛ (فاطر/ 34) سپاس خدایی را سزاست كه اندوه را از ما برد.»
5ـ در اوقات مخصوصی از شبانه روز مانند آیه:
«وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ؛ (ق/ 39)»
6ـ ستایش در همه اوقات به صورت صنعت تأبید مانند:
« الْحَمْدُ لِلَّهِ كُلَّما وَقَبَ لَیْلٌ وَ غَسَقَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ كُلَّما لاحَ نَجْمٌ و خَفَقَ؛ (خطبه 48)» سپاس خداوندی را سزا است تا هر زمان كه شب فرا رسد و تاریكی فراگیر شود و هرگاه كه ستاره هویدا و پنهان گردد.