خلوص نیست محدث قمی

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"

يکي از علما نقل می کرد :
در يکي از ماههاي رمضان به اتفاق چند تن از دوستان از حضور جناب محدث قمي تقاضا کرديم که در مسجد گوهرشاد مشهد اقامه نماز جماعت را تقبل کنند.
با اصرار و پافشاري پذيرفتند.
چند روز نماز ظهر و عصر در يکي از شبستانهاي آن مسجد به امامت معظم له برگزار شد و هر روز تعداد جمعيت نمازگزاران افزوده مي شد تا اينکه بر اثر اطلاع دادن جماعت نمازگزار به ديگراني که از اين امر هنوز باخبر نشده بودند تعداد مأمومين مرحوم قمي فوق العاده کثير شد.

يک روز پس از آنکه نماز ظهر برگزار شد مرحوم قمي به من که در صف اول و نزديک ايشان بودم گفتند: من امروز نمي توانم نماز عصر بخوانم و رفتند و ديگر تا آخر ماه مبارک رمضان آن سال براي امر نماز نيامدند.

در موقع ملاقات و سؤال از علت ترک نماز جماعت فرمودند:
حقيقت اين است که در رکوع چهارم متوجه شدم صداي اقتدا کنندگان از پشت سرم را که مي گفتند: يا الله! يا الله! يا الله! ان الله مع الصابرين. و اين صداها از محلي بسيار دور به گوش مي رسيد. اين توجه مرا به زيادي جمعيت اقتدا کننده متوجه کرد و در من شادي و فرحي توليد کرد و خلاصه خوشم آمد که اين جمعيت اين اندازه زيادند.
بنابراين من براي امامت اهليت ندارم!
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خلوص نیست محدث قمی

[h=1]
img.tebyan.net_big_1388_10_89119529014194371995224912821757108221236.jpg

[/h]مرحوم حاج شیخ عباس قمّى دانشمند و محدّث بزرگ كه قریب پنجاه جلد كتاب بسیر مفید و خداپسندانه دارد و از اوتاد و عبّاد و زهّاد روزگار و از اولیاء خداست كه احدى در صداقت و پاكى و كرامت او شكّ ندارد داستانهاى شگفتى در زندگى دارد، من قسمتى از این حقایق را از فرزند بزرگوارش حاج میرزا على آقا محدّث كه قریب به ده سال در همسایگى او بودم شنیدم:
مى فرمود: پدر بزرگوارم در نجف اشرف بر اثر كثرت عباد و تألیف به مرض سختى دچار شد، معالجات اطبّاء در او مؤثّر نیفتاد، یك روز در حالى كه ناله مى كرد به مادرم فرمود: همسر مهربانم مقدارى آب در قورى با یك ظرف براى من بیاور. قورى آب و ظرف را كنارش گذاشت، گفت: مرا بلند كنید، زیر بغل او را گرفته در بستر نشاندیم، گفت: پنجاه سال است با این انگشتان قال اللّه و قال الصادق و قال الباقر نوشته ام، آنوقت انگشتان خود را روى ظرف گرفت و از قورى به روی آن آب ریخت و آن آب را نوشید، پس از چند ساعت شفاى كامل یافت!
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خلوص نیست محدث قمی

و نیز آن مرحوم مى گفت: پدرم مرحوم محدّث قمّى دچار چشم درد سختى شد، اطبّاء عراق از علاجش عاجز شدند، روزى به مادرم گفت: كتاب شریف «اصول كافى» را نزد من بیاور، مادر كتاب را به دست پدر داد، پدر گفت: این كتاب منبع واقعیّات الهیّه و سراسر حكمت و هدایت و نور است و شفاء هر درد، نویسنده آن مرحوم كلینى از معتبرترین افراد روزگار است، نمى شود كتاب او بى اثر باشد، كتاب را یكى دوبار به چشم خود كشید، یكى دو ساعت بعد از آن از درد چشم خلاص شد.
باز آن مرحوم نقل مى كرد: من بنا به توصیه پدرم اهل منبر و وعظ و خطابه شدم، بنا شد در مجلسى در شهر قم ده شب منبر بروم، اهل قم از منبرم هم به خاطر زیبائى و شیوائى كلام و هم محض اینكه فرزند محدّث قمّى هستم استقبال شایانى كردند. شبى حدیثى را مورد بحث قرار دادم، آقایى از علما به نام حاج شیخ مهدى پائین شهری، از وسط مجلس فریاد زد: آقاى میرزا على محدّث، این حدیث كجاست؟ گفتم: جاى آن را نمیدانم در چه كتابى است، من این حدیث را از زبان بزرگان دین شنیده ام، فریاد زد: دیگر از شنیده ها روى منبر مگو، سعى كن احادیث را در متون اسلامى ببینى سپس نقل كنى.
عمل او به من بسیار سنگین آمد، برایم خیلى تلخ بود، دنباله منبر را به دلسردى و كسالت طى كرده و با تصمیم بر اینكه از برنامه ام دست بردارم به خانه آمدم. نیمه شب در عالم رؤیا به محضر مبارك پدرم رسیدم، با تبسّم و انبساط به من گفت: فرزندم از تصمیمى كه گرفته اى صرف نظر کن، زیرا تبلیغْ، عملى بسیار مهم و امرى فوق العاده و پر ارزش است، این كارى است كه بر عهده انبیاء الهى بوده; درضمن حدیثی كه مورد اشكال آقاى شیخ مهدى پائین شهرى بود در فلان كتاب حدیث در صفحه چند است، فردا شب دوباره حدیث را بخوان و به مدرك آن اشاره كن تا ایراد شیخ برطرف گردد!
حاج میرزا على آقا مى فرمودند: وقتى پدرم مرحوم محدّث قمّى در كنار مرقد حضرت مولی الموحّدین، امام عارفان و اسوه مشتاقان، حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام از دنیا رفت، همراه با علماى نجف و جمعیّت بسیار زیادى، آن مرد بزرگ را در كنار استادش حاج میرزا حسین نورى به خاك سپرده و به منزل برگشتیم، تا نیمه شب رفت و آمد ادامه داشت، پس از آن براى استراحت به بستر رفته لحظاتى نگذشته بود كه در عالم خواب پدر را با انبساطى عجیب زیارت كردم، عرضه داشتم: پدر جان در چه حالى هستید؟ فرمود: از لحظه اى كه وارد برزخ شدم تا الآن سه بار به محضر مقدّس حضرت سیّد الشهداء علیه السّلام مشرّف شده و مهمان آن جناب شدم!
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : خلوص نیست محدث قمی

محدث گرانقدر شیخ قمی درباره دعای جوشن کبیر در کتاب مفاتیح الجنان خود می نویسد:
قرائت این دعا در اول ماه مبارک رمضان مستحب است. اما این مورد در خواندن این دعا در شب های قدر ذکر نشده است. علامه مجلسی (قدس سره) در پانوشت اعمال شب های قدر در زاد المعاد گفته است: در برخی از روایت ها قرائت این دعا در این شبهای مبارک توصیه شده است (مفاتیح الجنان /85)
این محدث بزرگ در یکی از نوشته های خویش درباره یکی از فیلسوفان فرهیخته ی شیعه می نویسد:
برخی از علما اشتباه های وی را به او گوش زد کرده اند اما بنده ی حقیر در خود شایستگی تنبیه دادن به علما را نمی بینم چه برسد گوش زدن کردن به بزرگان و رهبران.
درباره این محدث بزرگ قمی آمده است:
وی به اهل علم و دانش و بویژه سادات و فرزندان پیامبر اکرم (ص) بسیار احترام می گذاشت. و اگر سیدی در مجلس حضور می یافت هیچ گاه جلوتر از او نمی نشست و یا پای خویش را به سوی او دراز نمی کرد.
فرزند او به نقل از مرحوم سلطان الواعظین می گوید: روزی در اوایل به چاپ رسیدن مفاتیح الجنان، در سرداب سامرا بودم و کتاب مفاتیح الجنان را در دست داشتم و مشغول زیارت بودم. شیخی را دیدم که عبایی بسیار معمولی و عمامه ی کوچکی را پوشیده بود و داشت ذکر می گفت و عبادت می کرد. از من پرسید این کتاب کیست که در دستان توست؟... گفتم: کتاب محدث قمی است و شروع به مدح وستایش از آن کتاب کردم. شیخ به من گفت: این کتاب آنگونه که تو می گویی، شایسته ی اینقدر ستایش نیست. من هم که از سخن او عصبانی شده بودم به او گفتم برخیز و از اینجا بیرون برو!!.
ناگهان کسی که در کنار من نشسته بود دستش را روی شانه ام گذاشت و گفت: مأدب باش!.. او محدث قمی ست. من هم با شنیدن این سخن او از جای برخواستم و از او عذر خواهی کردم و خم شدم تا دستان او را بوسه بزنم اما او اجازه نداد. و در مقابل او دستان مرا بوسید و گفت: شما سید هستید.
گفته می شود: چند ساعت پیش از فوت محدث قمی، آب سیبی را برای او آوردند و دختر خردسالی از سادات در منزل ایشان بود. محدث گفت: آب سیب را اول به او بدهید تا نوش جان کند.
اینگونه بود این عالم بزرگوار... و پس از نوشیدن آن سیده، شیخ مقداری از آب سیب را به نیت شفا یافتن، نوشید.
منبع:
حاج و شیخ عباس قمی مرد تقوا و فضیلت 64-62.
 
بالا