ریشه‏ ها و عوامل دین زدایی‏در غرب و شرق

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"


انسان عصر ارتباطات در قرن 21 توجه و رویکردی به پدیده دین پیدا کرده است و به‏کاوش و پژوهش در ابعاد مختلف دین پرداخته است. متفکران جهان در کنار این مسکن ‏گزیده و به ژرف کاوی در مسایل دینی پرداخته‏اند، از این رو آشنایی با تاریخ تحولات ‏فکری و دین پژوهشی در غرب برای پاسخ‏گویی به شبهات جدید کلامی لازم و ضروری‏است .

امروزه همواره بحث از تغییر و تحول است. تحولی فراگیر که به عقیده عده‏ای، در ثابت ‏ترین معیارهای بشری رسوخ کرده است و بسان موریانه‏ای، پایه‏های ثبات را درحیات انسان متزلزل می‏سازد. در نظر معتقدان به این فرایند، هیچ یک از معارف بشری دربرابر این تغییرات، تاب مقاومت نخواهد داشت و حتی ارزش‏های مقدس و پایه‏های ‏مذهبی و علمی نیز دستخوش تطور و تغییری عظیم خواهد شد. برداشتهایی این چنینی ازتحولات جدید غرب و برخی علل دیگر موجب آن گشته که پاره‏ای از متفکران متجدد در نظریات خویش، همه حقایق را تسلیم تمایلات و سبک و سلیقه انسان این عصر کنند و به ‏کهنگی و فرسودگی حقایق که بشر آن را قبول دارد، و مهم‏ترین آن یعنی مذهب ، فتوا دهند. در نتیجه به دین زدایی پرداخته اند.
بنابراین ما این موضوع را در دو بخش بررسی می نماییم:

ریشه‏ها و عوامل دین زدایی‏در غرب
ریشه‏ها و عوامل دین زدایی‏در شرق
 

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
ریشه ‏ها و عوامل دین زدایی‏در غرب

پاره‏ای از متفکران متجدد در نظریات خویش، همه حقایق را تسلیم تمایلات و سبک و سلیقه انسان این عصر می کنند و به ‏کهنگی و فرسودگی حقایق که بشر آن را قبول دارد و مهم ‏ترین آن یعنی مذهب فتوا می دهند. این نظریات بی‏دلیل و رشد متورم صنعت، زمانی موجب آن گشته بود که بشر به ویژه‏ انسان غربی ، تحت تاثیر توهم ذهنی خویش و سرمستی ناشی از آن، بنیاد عقاید خویش رابا تندباد انتقاد و بدگویی، از بیخ بر کند و به کلی اهیت ‏حقیقی و معنوی خود را فراموش‏ کند و یکباره به موجودی کاملا مادی و بسان حیوانات، درنده‏خو و طمع ورز بدل شود. خودخواهی و خودرایی بشر آن روز، را دیگرانی که فروغ انسانیت، هنوز در وجودشان ‏طلعلعی داشت را بر آن می‏داشت تا تاوان این خودرایی انسان مادی غرب را بپردازند، طبیعت و محیط زندگی نیز رمق خویش را از دست داد و آرامش و سکون از بین رفت.انسان لاابالی این عصر، به دست ‏خویش، پایه‏های آسایش خویش را خراب کرد و آثار پیشینیان را که طی سال‏ها رنج و تجربه، به دست آمده بود، با بی‏اعتنایی خود، محو و نابود کرد.

عامل اساسی دین ‏زدایی در غرب

انتشار نظریه تکامل داروین ، تاثیر مهمی بر تلقی ‏دانشمندان غربی از مذهب گذاشت. این نظریه مستقیما با برخی از باورهای دینی‏در ستیز بود و پاره‏ای دیگر از مسایل دینی همچون رابطه خداوند با طبیعت وخلقت انسان، ثبات و جاودانگی دین و اخلاق در اثر ظهور این نظریه و تکامل آن‏توسط دانشمندان دیگر در معرض تردید قرار گرفت. پیشرفت‏های‏ مردم ‏شناسی ، باستان ‏شناسی و زبان‏ شناسی نیز تاثیر خود را در مسایل‏مربوط به دین مانند فطری بودن توحید و خداپرستی و اصالت و اعتبار تاریخی‏ پاره‏ای از متون مقدس دینی، برجای گذارد. همچنین پیدایش نظریات جدید در باب منشا دین نیز، دین پژوهی را در جریانی‏خاص قرار داد. لذا مجموعه این عوامل، سبب شد تا اندیشمندان و دین شناسان ‏غربی با رهیافتی نقادانه و تحلیلی و دیدگاهی فارغ‏البال و بیرونی، به بررسی پدیده ‏دین بپردازند و به جای دقت در ویژگی‏های هر دین، با چشم‏پوشی از تنوعات و تشخصات ادیان، به پژوهش درباره دین بپردازند.


به هر حال بررسی‏های تاریخی نشان می‏دهد که عامل اساسی دین‏ زدایی در غرب، نواقص‏موجود در فهم مسایل دینی و گرایش مادی دانشمندان غربی است و هیچ عامل‏حقیقی که توجیهی منطقی و مستدل برای این روند در غرب به دست دهد، در میان‏نیست. فلسفه‏ای که هم‏اکنون فرهنگ غرب مبتنی بر آن است، ریشه مادی‏گرایی دارد و گرایش مادی کشورهای غربی به کلی موجب گشته، عامل معنوی پیوند دهنده‏افکار در آن جامعه از هم پاشیده شود و افکار بسیار متفاوتی ظاهر شوند که وجه ‏مشترک آنها، مذهب زدایی و مخالفت‏ با معنویات است.
 

!Erf@n!

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
ریشه‏ ها و عوامل دین زدایی ‏در شرق

عالم اسلام نیز همچون مجموعه‏هاى فرهنگى دیگر از آسیب مذهب زدایى که‏از غرب آغاز شده بود مبرا نمی باشد. از سال‏ها پیش، مبانى اصیل اسلامى به وسیله پاره‏اى ازدانشوران، دچار چالشى عمیق گشت. این روند، گاه با تحریف معنوى عقاید و احکام اسلامى همراه بود و گاه نیز سیرى کاملا متضاد با مذهب داشت.
آثار سوء این تاثیرپذیرى، در حالى که غرب به فکر بازسازى اعتقادات مذهبی ‏خویش است، هنوز نیز ادامه دارد. گویا بانیان این تقلید، هنوز به ام‏العقاید خویش ‏یعنى غرب، نظرى نیفکنده‏اند تا ببینند، انسان غربى چگونه در پى یافتن ریشه‏هاى‏ خویش مى‏ کوشد تا از امواج خروشان ضد فطرى بشر خارج شود. و در یابد که‏اهمیت فوق‏العاده دین در حیات انسان، بر متفکران عالم غرب آشکارتر شده است. به هر روى، تحولات فکرى در غرب ، چنان تاثیرى بر مجموعه‏هاى اسلامى ‏نهاده است که همگان را از متفکران طرفدار دین تا دانشوران ضد مذهب به تفکر و پژوهش وا داشته است.

بررسى‏هاى تاریخى نشان مى‏دهد که عامل اساسى دین‏ زدایى در غرب، نواقص‏ موجود در فهم مسایل دینی و گرایش مادى دانشمندان غربى است و هیچ عامل‏ حقیقى که توجیهى منطقى و مستدل براى این روند در غرب به دست دهد، در میان ‏نیست.
فلسفه‏اى که هم‏اکنون فرهنگ غرب مبتنی بر آن است، ریشه مادى ‏گرایى دارد وگرایش مادى کشورهاى غربى به کلى موجب گشته، عامل معنوى پیوند دهنده‏افکار در آن جامعه از هم پاشیده شود و افکار بسیار متفاوتى ظاهر شوند که وجه ‏مشترک آنها، مذهب زدایى و مخالفت‏ با معنویات است.این عوامل بر تفکر شرق تاثیر داشته است ، به هر حال علاوه بر امور درونى، امور زیر تاثیر بسیارى در ایجاد تفکر دین زدایی در شرق داشته‏اند:

الف: مذهب ‏زدایى در غرب و نفوذ آن در دیگر جوامع
ب: گسترش فتوحات استعمارى غرب
ج: گسترش قدرت صنعتی و تجارى غرب
د: در دست داشتن ابزارهاى تبلیغى پیشرفته و گسترده در جهان غرب


منبع: دانشنامه رشد
 
بالا