زندگی نامه ی حضرت آيت الله العظمي امام خميني رحمة الله علیه

Mr Specific

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
سال 1320 هجري قمري از نيمه مي‎گذشت كه مولودي در ايران ديده به جهان گشود كه بعدها با قيام الهي خويش سرنوشت ايران و جهان اسلام را دگرگون ساخت و انقلابي را پديد آورد كه قدرتهاي مسلط جهان و تمامي دشمنان آزادي و استقلال ملتها، از همان آغاز در برابرش صف كشيدند و براي سركوبي‎اش به ميدان آمدند.
آن روز كسي نمي‎دانست، اين همان است كه فرداها دنيا او را به نام «امام خميني» خواهند شناخت. همان كه وقتي قيام خويش را آغاز كند، در برابر بزرگترين قدرتهاي جهان خواهد ايستاد و از استقلال كشور و مجد امت اسلامي دفاع خواهد كرد و احياگر دين خدا در عصر مسخ ارزشها خواهد شد.

پيشينة تاريخي:

بيستم جمادي الثاني «روز كوثر» است، پس از وفات فرزندان پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ مشركين قريش خوشيها كردند و زبان به زخم گشودند كه نسل پيامبر ادامه نخواهد يافت! از خالق هستي فرمان رسيد: «إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ... إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ». در آن روز بزرگ، كوثر ولايت و امامت در زمين جاري گشت و بانوي عفت و ايمان، صديقه طاهره ـ عليها السلام ـ ديده به جهان گشود تا امام هميشة عدالت و انسانيت را مونس و همسر باشد و نسلي پديد آورند كه يازده ستارة امامت، ايستاده بر شاهراه هدايتِ انسانها از آن جمله‎اند. نسلي كه صلح و جنگش، مناجات و سكوتش، حلم و علمش و حياتِ سراسر مقاومت و رنج و شهادتش و سرانجام غيبتِ موعودِ به انتظار نشسته‎اش حكمتهاي الهيه را رقم مي‎زند و ثابت مي‎كند كه بندگان خدا در عصر هبوط و در حصار زمان و طبيعت به خود وانهاده نشده‎اند و حق پويان و رهروانِ طريق هدايت را هميشه هدايت كننده‎اي هست و زمين از حجت حق خالي نخواهد ماند. دوران غيبت آغاز شد و كشمكشِ همارة خوب و بد نيز ادامه يافت. نسل در نسل، گردنكشان و زر پرستان و اصحاب فساد در جبهه ظلمت خويش و در آن سو مؤمنان و صالحان و پاك سيرتان در وادي نور رويارو ايستادند. انوار وحي بر جهان تابيده بود و اسلام با فتح قلوب بندگان خوب خدا قلمرو خويش را گسترش مي‎داد و تا دور دستهاي شرق و از آن سو تا قلب اروپا پيش مي‎رفت. تمدني بزرگ و بي‎سابقه شكل مي‎گرفت و بشر شاهد جهش و تحولي شگرف در پهنة علم و ادب، فرهنگ و هنر و تمامي آثار تمدن واقعي با مبنايي استوار از ايمان و انگيزه بود.

از ولادت تا هجرت -

در روز بيستم جمادي الثاني 1320 هجري قمري در شهرستان خمين از توابع استان مركزي ايران در خانواده اهل علم و هجرت و جهاد و در خانداني از سلالة زهراي اطهر ـ عليها السلام ـ ، روح الله الموسوي الخميني پاي بر خاكدان طبيعت نهاد.
پدر بزرگوار امام خميني مرحوم آية الله سيد مصطفي موسوي از معاصرين مرحوم آية الله العظمي ميرزاي شيرازي (ره) پس از آن كه سالياني چند در نجف اشرف علوم و معارف اسلام را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نائل آمده بود به ايران بازگشت و در خمين ملجاء مردم و هادي آنان در امور ديني بود. در حالي كه بيش از 5 ماه از ولادت «روح الله» نمي‎گذشت، طاغوتيان و خوانين تحت حمايت عمّال حكومت وقت، نداي حق طلبي پدر را كه در برابر زور گوئيهايشان به مقاومت برخاسته بود با گلوله پاسخ گفتند و در مسير خمين به اراك وي را به شهادت رساندند. بستگان شهيد براي اجراي حكم الهي قصاص به تهران (دار الحكومه وقت) رهسپار شدند و بر اجراي عدالت اصرار ورزيدند تا قاتل قصاص گرديد.
بدين ترتيب امام خميني از اوان كودكي با رنج يتيمي آشنا و با مفهوم شهادت روبرو گرديد وي دوران كودكي و نوجواني را تحت سرپرستي مادر مؤمنه‎اش (بانو هاجر) كه خود از خاندان علم و تقوا و از نوادگاه مرحوم آية الله خوانساري (صاحب زبدة التصانيف) بوده است و هم چنين نزد عمه مكرمه‎اش (صاحبه خانم) كه بانويي شجاع و حق جو بود، سپري كرد اما در سن 15 سالگي از نعمت وجود آن دو عزيز نيز محروم گرديد.
حضرت امام از سنين كودكي و نوجواني با بهره‎گيري از هوش سرشار، قسمتي از معارف متداول روز و علوم مقدماتي و سطح حوزه‎هاي دينيه، از آن جمله ادبيات عرب، منطق و فقه و اصول را نزد معلمين و علماي منطقه (نظير آقا ميرزا محمد افتخار العلماء، مرحوم ميرزا رضا نجفي خميني، مرحوم اقا شيخ علي محمد بروجردي، مرحوم آقا شيخ محمد گلپايگاني و مرحوم آقا عباس اراكي و بيش از همه نزد برادر بزرگش آية الله سيد مرتضي پسنديده) فرا گرفت و در سال 1297 هـ . ش عازم حوزة علميه اراك شد.

هجرت به قم، تحصيل دروس تكميلي و تدريس علوم اسلامي:

اندكي پس از هجرت آية الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي (ره) (نوروز 1300 ش، مطابق با رجب المرجب 1340 هجري قمري) امام خميني نيز رهسپاره حوزه علميه قم گرديد و به سرعت مراحل تحصيلات تكميلي علوم حوزوي را نزد اساتيد حوزة قم طي كرد. كه مي‎توان از فرا گرفتن تتمّه مباحث كتاب مطوّل (در علم معاني و بيان) نزد مرحوم آقا ميرزا محمد علي اديب تهراني و تكميل دروس سطح نزد مرحوم آية الله سيد محمد تقي خوانساري، و بيشتر نزد مرحوم آية الله سيد علي يثربي كاشاني و دروس خارج فقه و اصول نزد زعيم حوزة قم آية الله العظمي حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي نام برد.
هم زمان با فراگيري فقه و اصول نزد فقها و مجتهدين وقت به فراگيري رياضيات و هيئت و فلسفه نزد مرحوم حاج سيد ابو الحسن رفيعي قزويني و ادامه همين دروس به اضافة علوم معنوي و عرفاني نزد مرحوم آقا ميرزا علي اكبر حكيمي يزدي و عروض و قوافي و فلسفه اسلامي و فلسفه غرب را نزد مرحوم آقا شيخ محمد رضا مسجد شاهي اصفهاني و اخلاق و عرفان را نزد مرحوم آية الله حاج ميرزا جواد ملكي تبريزي و عالي‎ترين سطوح عرفان نظري و عملي را به مدت شش سال نزد مرحوم آية الله آقا ميرزا محمد علي شاه آبادي بپردازد.
پس از رحلت آية الله العظمي حائري يزدي تلاش امام خميني به همراه جمعي ديگر از مجتهدين حوزة علميه قم به نتيجه رسيد و آية الله العظمي بروجردي (ره) به عنوان زعيم حوزة علميه عازم قم گرديد.
مشي سياسي حضرت امام كه سخت معتقد به حفظ كيان حوزه‎ها و اقتدار روحانيت و زعامت ديني به عنوان تنها پناهگاه مردم در آن روزهاي خطير و پر آشوب بود، موجب مي‎شد تا آن حضرت عليرغم شايستگي‎ها و اختلاف نظرها، همواره علم و فضل و تلاش خويش را در خدمت به تحكيم حوزة تازه تأسيس علميه قم و به عنوان مدافعي دلسوز در كنار آية الله العظمي حايري و بروجردي باقي بماند. پس از رحلت آية الله بروجردي نيز امام خميني علي رغم روي كرد گستردة طلاب و فضلا و جامعه اسلامي به ايشان به عنوان يكي از مراجع تقليد، از هر گونه اقدامي كه شائبة موقعيت طلبي و مقام خواهي داشته باشد به شدت پرهيز داشت.
حضرت امام طي سالهاي طولاني در حوزة علميه قم به تدريس دوره فقه، اصول، فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامي در مدرسة فيضيه، مسجد اعظم، مسجد محمديه، مدرسة حاج ملا صادق، مسجد سلماسي، و... همت گماشت و در حوزه علميه نجف نيز قريب 14 سال در مسجد شيخ اعظم انصاري (ره) معارف اهل بيت و فقه را در عالي‎ترين سطوح تدريس نمود و در نجف بود كه براي نخستين بار مباني نظري حكومت اسلامي را در سلسله درسهاي ولايت فقيه بازگو نمود. به گفتة شاگردان ايشان درس امام خميني از معتبرترين كانونهاي درسي حوزه محسوب مي‎شد و در برخي از دوره‎ها ـ سالهاي تدريس در حوزة علميه قم ـ شاگردان حاضر در محضر استاد به 1200 نفر هم رسيده بود كه در ميان آنان دهها تن از مجتهدين مسلم و شناخته شده حاضر بودند.
ماجراي انجمنهاي ايالتي و ولايتي فرصتي پديد آورد تا ايشان در رهبري قيام روحانيت ايفاي نقش كند و بدين ترتيب قيام سراسري روحانيت و ملت ايران در 15 خرداد سال 1342 با دو ويژگي برجسته يعني رهبري واحد امام خميني و اسلامي بودن انگيزه‎ها، شعارها و هدفهاي قيام، سرآغازي شد بر فصل نوين مبارزات ملت ايران كه بعدها تحت نام «انقلاب اسلامي» در جهان شناخته و معرفي شد.
كودتاي رضا خان در سوم اسفند 1299 شمسي كه به وسيلة انگليسي‎ها حمايت و سازماندهي شده بود هر چند كه به سلطنت قاجاريه پايان بخشيد و تا حدودي حكومت ملوك الطوايفي خوانين و اشرار پراكنده را محدود ساخت اما در عوض آن چنان ديكتاتوري پديد آورد كه در سايه آن هزار فاميل بر سرنوشت ملت مظلوم ايران حاكم شدند و دودمان پهلوي به تنهايي عهده دار نقش سابق خوانين و اشرار گرديد.
امام خميني علاقه خاصي به پيگيري مسائل سياسي و اجتماعي داشت. رضا خان پس از محكم كردن پايه‎هاي سلطنت خويش در همان سالهاي نخست برنامه‎هاي وسيعي را در جهت زدودن آثار فرهنگ اسلامي در جامعه ايران به معرض اجرا گذاشت. علاوه بر اعمال انواع تضييقات براي روحانيون، طي دستورالعملهاي رسمي مجالس روضه و خطابه‎هاي مذهبي را تعطيل كرد، تدريس امور ديني قرآن در مدارس و اقامه نماز جماعت را ممنوع و زمزمة كشف حجاب بانوان مسلمان ايراني را آغاز كرد. قبل از آن كه رضا خان عملاً و در سطحي گسترده هدفهاي خود را علني سازد، روحانيت متعهد ايران نخستين قشري بود كه با آگاهي از اهداف پشت پرده به مخالفت و اعتراض برخاست. علماي متعهد اصفهان به رهبري آية الله حاج آقا نور الله اصفهاني در سال 1306 هجري شمسي دست به هجرت اعتراض آميز به قم و تحصّن در اين شهر زدند.
اين حركت از سوي علماي ديگر شهرها نيز همراهي شد. هجرت و تحصّن 105 روزة علما در قم (21 شهريور تا 4 ديماه 1306 هـ .ش) به عقب نشيني ظاهري رضا خان انجاميد و نخست وزير وقت (مخبر السلطنه) متعهد به اجراي شرايط متحصنين گرديد، با شهادت رهبر قيام در ديماه 1306 به دست عمّال رضا خان، تحصّن عملاً پايان يافت.
اين ماجرا فرصتي بود براي طلبه‎اي جوان، با استعداد و داراي روحي سلحشور به نام روح الله خميني تا با حضور در متن جريان از نزديك با مسائل مبارزه و چگونگي ستيز روحانيت و رضا خان آشنا بود. از سوي ديگر چند ماه پيش از اين، در نوروز سال 1306 هجري شمسي ماجراي درگيري روياروي آية الله بافقي با رضا خان در قم و محاصره اين شهر به وسيله شاه و تبعيد او به شهر ري به وقوع پيوست. اين حادثه و ماجراهاي مشابه و جرياناتي كه در مجلس قانونگذاري اين ايام مي‎گذشت به ويژه مبارزات، روحاني نامدار و مجاهد آية الله سيد حسن مدرس تأثير خود را بر روح حساس و پر شور امام بر جاي مي‎نهاد.

منبع:www.andisheqom.com

 
بالا