یکی از براهین وجود خداوند "برهان اخلاقی" (Moral Argument) است. هر چند توسل به مقوله اخلاق برای اثبات خداوند در بسیاری از فیلسوفان گذشته دیده می شود [SUP]1[/SUP] ولی کانت نخستین کسی است که با توجه به مبانی منطقی و فلسفی خود بطور نظام مند از این برهان برای اثبات وجود خداوند سود جست. ایمانوئل كانت عقل آدمی را به عقل نظری و عملی تفكیك كرد. او در حوزه عقل نظری، عقل را از اثبات وجود خدا ناتوان دانست [SUP]2[/SUP] و برای اثبات وجود خداوند از «روش عقل عملی و اخلاقی» استفاده کرد. او در کتاب "نقد عقل محض" در وجود خدا شک می کند و در کتاب "نقد عقل عملی" وجود خدا را قبول کرده و در کتاب "نقادی حکم" به اثبات وجود خداوند می پردازد.
به نظر کانت، عقل عملی بر عقل نظری تقدم دارد چرا که عقل هر چند نتواند برخی امور را ثابت کند ولی ناچار است آنها را تصدیق کند. دلیل این تصدیق به نظر کانت حفظ حیات اخلاقی انسان هاست. برای اینکه انسانها از حیات اخلاقی برخوردار باشند باید برخی از اصول اخلاقی را بصورت اصل موضوع بپذیرند، هر چند که با عقل نظری خود نتوانند آنها را اثبات کنند. چنین واقعیاتی را کانت "تکلیف" می نامد.[SUP]3[/SUP] به نظر او، ما ملزم هستیم که به "تکلیف" عمل کنیم هر چند که در این کار سود و یا منفعتی نصیب ما نشود. عملی که بر مبنای "تکلیف" انجام شود "فعل اخلاقی" نام می گیرد و دیگر اعمال حتی اگر دارای منافع زیادی هم باشند "فعل اخلاقی" نخواهند بود.