آيات نازله در باره علي (علیه السلام)از کتب معتبر اهل سنت

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
nce4iu.jpg





آيات نازله در باره علي (علیه السلام)
از کتب معتبر اهل سنت

انما وليکم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزکوة و هم راکعون (سوره مائده آيه 55)

بنا بنقل مفسرين و مورخين عامه و خاصه آيات زيادي (بيش از سيصد آيه) در باره ولايت علي عليه السلام و فضائل و مناقب آنحضرت در قرآن کريم آمده است که نقل همه آنها از عهده اين کتاب خارج است لذا ما در اينجا فقط بنقل چند مورد از کتب معتبره اهل سنت اشاره مينمائيم که جاي چون و چرا براي آنان باقي نماند.
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"

_______20110905_1833148589.jpg


1ـ آيه تبليغ ـ ابو اسحق ثعلبي در تفسير خود و طبري در کتاب الولاية و ابن صباغ مالکي و همچنين ديگران نوشته اند که آيه تبليغ يعني آيه 67 سوره مائده يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک... در باره علي عليه السلام نازل شد و رسول خدا صلي الله عليه و آله دست علي را گرفت و فرمود: من کنت مولاه فعلي مولاه اللهم و ال من والاه....[1] .
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"

images



2ـ آيه ولايت ـ عموم مفسرين و محدثين مانند فخر رازي و نيشابوري و زمخشري و ديگران از ابن عباس و ابوذر و سايرين نقل کرده اند که روزي سائلي در مسجد از مردم سؤال نمود و کسي چيزي باو نداد، علي عليه السلام که مشغول نماز و در حال رکوع بود با انگشت دست راست اشاره بسائل نمود و سائل متوجه شد وآمد انگشتر را از دست او خارج نمود و آيه انما وليکم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزکوة و هم راکعون[2] نازل گشت يعني ولي و صاحب اختيار شما فقط خدا و رسول او و مؤمنيني هستند که نماز را بر پا ميدارند و در حال رکوع زکوة ميدهند. (اگر چه مؤمنين را بصيغه جمع آورده که در حال رکوع صدقه ميدهند ولي در خارج مصداق واقعي آن منحصر بفرد بوده و علي عليه السلام ميباشد، بعضي هم گفته اند چون ائمه ديگر نيز داراي مقام ولايت بوده و اولاد معصومين علي عليه السلام ميباشند لذا بصيغه جمع قيد شده است. ).
در آنحال رسول اکرم صلي الله عليه و آله از سائل پرسيد آيا کسي بتو چيزي داد؟ سائل ضمن اشاره بعلي عليه السلام عرض کرد اين انگشتر را او بمن داد[3] .
علماي اهل سنت با اينکه بنزول اين آيه در باره ولايت علي عليه السلام اقرار دارند اما بعضي از آنها مانند ابن حجر و غيره در اينجا طفره رفته و ميگويند کلمه ولي بمعني دوست و ناصر است نه بمعني اولي بتصرف در صورتيکه از ظاهر کلام کاملا معلوم است که ولي بمعني زعيم و صاحب اختيار است زيرا آيه شريفه با انما که افاده حصر ميکند شروع شده است يعني صاحب اختيار و اولي بتصرف شما فقط خدا و رسول او و کسي است که در حال رکوع صدقه داده است اگر ولي بمعني دوست باشد انحصار آن بخدا و رسول او و شخص راکعي که صدقه داده است بي معني و دور از منطق خواهد بود چون در اينصورت مؤمنين جز خدا و رسول و علي عليه السلام دوست ديگري نخواهند داشت در حاليکه مؤمنين همه دوست و ناصر يکديگرند و دوستي چيزي نيست که خداوند آنرا در انحصار خود و اوليائش قرار دهد، در اين مورد حسان بن ثابت حضرت امير عليه السلام را مدح کرده و چنين گويد:
فانت الذي اعطيت اذ کنت راکعا
فدتک نفوس القوم يا خير راکع
فانزل فيک الله خير ولاية
و بينها في محکمات الشرايع[4] .
يعني تو آن کسي هستي موقعيکه در رکوع بودي بخشش نمودي پس جانهاي مردم فداي تو باد اي بهترين رکوع کننده. خداوند هم در شأن تو بهترين ولايت را نازل کرد و آنرا در قرآن کريم ضمن شرايع محکم دين بيان فرمود و معلوم و واضح است که مقصود از بهترين ولايت همان زعامت و رهبري است نه ياري و دوستي و معاني ديگر.
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
yaali3.gif







آيه يا ايها الذين آمنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرسول. و اولي الامر منکم[5] .
(اي مؤمنين خدا و رسول او صاحبان امر از خودتان را اطاعت کنيد). شيخ سليمان بلخي و ديگران نوشته اند که اين آيه در باره امير المؤمنين نازل شده و منظور از اولي الامر ائمه عليهم السلام از اهل بيت اند.[6] .
اهل سنت هر رئيس و زعيمي را که نسبت بمسلمين رياست داشته باشد اولو ـ الامر گويند و اطاعت او را بموجب اين آيه واجب ميدانند ولي اين قول بهيچوجه صحيح نميباشد زيرا در اينصورت بايد اطاعت معاويه و يزيد و عبد الملک و متوکل عباسي و امثال آنها که ستمگر و فاسق بودند بر مردم واجب باشد در صورتيکه آيات ديگري هست که خداوند از اطاعت چنين اشخاصي نهي فرموده است چنانکه فرمايد: و لا تطيعوا امر المسرفين، الذين يفسدون في الارض و لا يصلحون[7] .
(امر اسراف کنندگان را که در روي زمين فساد نموده و اصلاح نميکنند اطاعت نکنيد) بنا بر اين اطاعت آن اولوا الامري واجب است که پاک و معصوم بوده و دستورات وي همان اوامر و نواهي خدا و پيغمبر باشد و چنين کساني جز علي (ع) و يازده فرزندش که جانشينان پيغمبر اکرم اند کس ديگري نميباشد چنانکه رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود: انا و علي و الحسن و الحسين و تسعة من ولد الحسين مطهرون معصومون[8] .
يعني من و علي و حسن و حسين و نه تن از فرزندان حسين پاک و معصوم هستيم.
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
ali3.jpg






4ـ آيه مباهله ـ گروهي از نصاراي نجران در مدينه خدمت پيغمبر صلي الله عليه و آله آمده و در باره موضوعات متفرقه و خلقت حضرت عيسي عليه السلام از آنجناب مطالبي پرسيدند و چون در مباحثه راه مغالطه مي پيمودند آيه مباهله نازل شد که:
فمن حاجک فيه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابنائکم و نساءنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علي الکاذبين[9] .
يعني اي پيغمبر هر کس با تو در امر عيسي پس از آنکه ترا در باره او علم و اطلاعي حاصل شد مجادله کند بگو بيائيد تا ما و شما پسران و زنان و نزديکان خود را که بمنزله خود ما هستند بخوانيم و سپس بدرگاه خدا ناله و نفرين کنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم.
بدينطريق رسول اکرم صلي الله عليه و آله آنها را بمباهله دعوت فرمود و فرادي آنروز نصارا با علماي خود بيرون آمده و اسقف نصارا بدانها گفت اگر محمد صلي الله عليه و آله با نزديکان و اقوامش بيايد مباهله نکنيد (زيرا اگر او بر حق نباشد نزديکانش را در معرض نفرين و بلا نميآورد) و اگر با اصحاب و مسلمين بيايد مباهله کنيد در آنحال پيغمبر اکرم با علي و فاطمه و حسنين عليهم السلام حاضر شد اسقف پرسيد اينها کيستند؟ گفتند آن جوان پسر عم و داماد اوست و آن زن يگانه دختر مورد علاقه اوست و آندو کودک هم نواده هاي او هستند. اسقف گفت بخدا سوگند من چهره هائي مي بينم که اگر از خدا بخواهند کوهها را از جا ميکند خوبست از مباهله خود داري کنيد و با او مصالحه نمائيد لذا گفتند يا ابا القاسم ما مباهله نميکنيم و حاضر بمصالحه هستيم حضرت نيز پذيرفت.
ابن ابي الحديد و ابن مغازلي و ديگران نوشته اند که منظور از ابنائنا حسنين و مقصود از نسائنا فاطمه و منظور از انفسنا علي عليه السلام ميباشد[10] .
بنا بر اين در اين آيه خداوند حضرت امير را از شدت اتحاد نفساني با پيغمبر (البته بطور مجاز) نفس پيغمبر خوانده است.
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"



images



5ـ آيه تطهير ـ در تفسير طبري و فخر رازي و همچنين در کتب ديگر اهل سنت نقل شده است که آيه تطهير: انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا[11] در خانه ام سلمه بر پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله نازل شده و آنحضرت فاطمه و حسنين و علي عليهم السلام را جمع کرد سپس گفت: اللهم هؤلاء اهل بيتي فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا (خدايا اينها اهل بيت من هستند پليدي را از اينها دور گردان و بتطهير خاصي پاکشان فرما) ام سلمه گفت يا رسول الله من هم جزو آنها هستم؟ حضرت فرمود تو جاي خود داري و زن خوبي هستي (اما مقام اهل بيت مرا نداري. )[12] .
برخي از علماي اهل سنت مانند زمخشري و غيره گفته اند که اين آيه در مورد زنان پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله نازل شده است زيرا صدر و ذيل آيه در باره آنها است!
پاسخ اينست که اگر اين آيه در باره زوجات پيغمبر صلي الله عليه و آله بود ضمير مخاطب بصيغه جمع مؤنث ميآمد و آيه چنين ميشد ليذهب عنکن الرجس و يطهرکن تطهيرا زيرا بکار بردن صيغه مذکر در جمع مؤنث بر خلاف قواعد زبان عرب و بکلي غلط است و علت اينکه با وجود حضرت زهرا عليها السلام در آن انجمن ضمير مخاطب را جمع مذکر آورده است از جهت تغليب است همچنانکه در آيه 73 سوره هود نيز با اينکه مخاطب زن است (ساره) ولي چون ابراهيم در رأس آن خاندان قرار گرفته از نظر تغليب ضمير جمع مذکر آمده است ـ قالوا اتعجبين من امر الله رحمة الله و برکاته عليکم اهل البيت... و گذشته از اين همه جا منظور از اهل بيت، علي و فاطمه و حسنين عليهم السلام اند نه کسان ديگر زيرا رسول خدا صلي الله عليه و آله فقط بآنها اهل بيت خطاب ميکرد چنانکه در کتب معتبره از انس بن مالک نقل شده است که پيغمبر صلي الله عليه و آله براي نماز صبح که ميرفت مدت ششماه از در خانه فاطمه عليها السلام عبور ميکرد و آنها را صدا ميزد و ميفرمود الصلوة يا اهل البيت و آنگاه اين آيه را تلاوت ميفرمود انما يريد الله...[13] .
همچنين پيغمبر صلي الله عليه و آله فرمود که اين آيه در باره پنج نفر نازل شده است در باره من و علي و حسن و حسين و فاطمه[14] .
در کتاب قاموس الصحيفه از صاحب رياض السالکين نقل شده است که جمهور علماء عامه گفته اند زنان پيغمبر صلي الله عليه و آله جزو اهل بيت او ميباشند و من بحديثي برخوردم که سيوطي در کتاب (الجامع الصغير) از ابن عساکر از واثله نقل کرده که مضمونش صراحت دارد بر عقيده مذهب اماميه که زنهاي آنحضرت در شمار اهل بيتش نيستند و آن گفتار او است که (بدخترش) فرمود نخستين کسي که از اهل بيت من بمن ملحق ميشود توئي اي فاطمه و اول کسي که از زنانم بمن ملحق ميشود زينب است[15] .
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
ali3.jpg


6ـ بنقل علماء و مورخين فريقين چون آيات سوره برائت در مورد عهد شکني و مذمت مشرکين نازل گرديد رسول اکرم صلي الله عليه و آله آيات اوائل سوره مزبور را بابو بکر داد که بمکه برده و در موسم حج بمشرکين ابلاغ نمايد، پس از آنکه ابو بکر براه افتاد و قدري راه رفت جبرئيل نازل شد و ضمن ابلاغ سلام خداوند به پيغمبر صلي الله عليه و آله عرض کرد خداوند فرمايد: لا يؤديها عنک الا انت او رجل منک. يعني کسي از جانب تو اداء رسالت ننمايد مگر خودت يا مردي که از خودت باشد.
رسول خدا صلي الله عليه و آله فورا علي عليه السلام را طلبيد و فرمود شتر مرا سوار شو و دنبال ابو بکر برو هر کجا باو رسيدي آيات را از او بگير و بمکه ببر و بمشرکين قرائت کن، حضرت امير فورا حرکت کرد و در راه بابوبکر رسيد و آيات را از او گرفته و بمکه برد و ابو بکر خدمت پيغمبر مراجعت نمود و در حاليکه از اين امر محزون و متأسف بود عرض کرد يا رسول الله مگر در باره من چيزي نازل شده حضرت فرمود خداي تعالي دستور داد که آيات را کسي ببرد که از خود من باشد و من هم علي را براي انجام اين مأموريت اعزام نمودم[16] .
در اينجا سه مطلب مورد توجه و بررسي است:
اول اينکه علي عليه السلام از خود پيغمبر صلي الله عليه و آله است و ابو بکر چنين خصوصيتي را ندارد.
دوم اينکه خداي تعالي ابو بکر را براي ابلاغ چند آيه در يک شهر شايسته نديد و به پيغمبرش دستور داد که براي اينکار علي عليه السلام را بفرستد در اينصورت چگونه حزب سقيفه چنين کسي را براي جانشيني پيغمبر انتخاب کردند که با تمام احکام قرآن در تمام شهرهاي اسلامي خلافت نمايد؟
سوم اينکه اعزام ابو بکر در وهله اول و عزل او در وهله ثاني و نصب علي (ع) بجاي وي براي اثبات و نشاندادن فضيلت و شايستگي علي عليه السلام بود زيرا اگر از اول آنحضرت بچنين مأموريتي منصوب ميشد بنظر همه عادي ميآمد و چندان اهميتي نداشت ولي وقتي ابو بکر براه افتاد و سپس علي عليه السلام بدان سمت گمارده شد اين امر دليل بر فضيلت و شايستگي علي عليه السلام براي جانشيني پيغمبر و انجام وظائف او ميباشد.
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


images



7ـ آيه مودت ـ قل لا اسألکم عليه اجرا الا المودة في القربي[17] .
(اي پيغمبر در برابر زحمات تبليغ رسالت بمردم) بگو من از شما اجر و مزدي نميخواهم مگر دوستي نزديکانم را.
زمخشري در تفسير کشاف و گنجي شافعي در کفاية الطالب و ديگران نوشته اند که چون آيه مزبور نازل شد به پيغمبر صلي الله عليه و آله گفتند يا رسول الله: و من قرابتک هؤلاء الذين وجبت علينا مودتهم؟ قال علي و فاطمة و ابناهما[18] .
يعني نزديکان شما که دوستي آنها بر ما واجب است چه کساني اند؟ فرمود علي و فاطمه و دو پسرشان.
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"

525168_0cNTDk3l.jpg



8ـ آيه قل کفي بالله شهيدا بيني و بينکم و من عنده علم الکتاب[19] .
کافران رسالت پيغمبر اکرم را انکار کرده و گفتند تو پيغمبر نيستي اين آيه در پاسخ آنان بحضرتش نازل شد که بگو (من براي رسالت خود دو شاهد دارم يکي) خدا است که براي شهادت ميان من و شما کافي است و ديگري کسي است که علم کتاب در نزد اوست. ثعلبي در تفسير آيه مزبور مينويسد آنکه علم کتاب در نزد اوست علي بن ابيطالب است[20] .
همچنين ابو سعيد خدري گويد از رسول خدا صلي الله عليه و آله پرسيدم آنکس که علم کتاب در نزد اوست کيست؟ فرمود آنکس برادرم علي بن ابيطالب است[21] .
شيخ سليمان بلخي از ابن عباس نقل ميکند که گفت آنکه علم کتاب در نزداوست علي عليه السلام است زيرا او بتفسير و تأويل و ناسخ و منسوخ آن عالم بود[22] .
 

ضحا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"


images



9ـ آيه افمن کان علي بينة من ربه و يتلوه شاهد منه...[23] .
آيا کسيکه (رسول خدا صلي الله عليه و آله براي صحت گفتار خود) حجتي (قرآن) از طرف پروردگار خود داشته و پشت سر او شاهد و گواهي از خود او باشد....
در اين آيه نيز مفسرين و مورخين عامه و خاصه نوشته اند که منظور از شاهد و گواهي از خود پيغمبر علي عليه السلام است[24] .
ابراهيم بن محمد حمويني در کتاب فرائد السمطين از ابن عباس نقل ميکند که اين آيه در شأن علي عليه السلام است و احدي با او در آن شريک نيست و خوارزمي هم در مناقب خود مينويسد که عمرو عاص در نامه اي که بمعاويه نوشته بود اشاره بآياتي در شأن علي عليه السلام کرده بود که از جمله آنها آيه مزبور بوده است[25] .
 
بالا