::. مبانی فکری سلفیه .::

مفردمذکرغائب

کاربر فعال
"بازنشسته"
مبانی فکری سلفیان را میتوان در مباحث هستی شناسی، معرفت شناسی، معنا شناسی و روش شناسی پیگیری کرد.
در هستی شناسی، سلفیان معتقد به مجردات نبوده و همه عالم اعم از خدا و غیر آن را محسوس دانسته و مجردات را نمیپذیرند و قائلند خداوند جسم نیست اما محسوس است و میتوان او را در قیامت با چشم سر دید. سلفیان به تقسیم عالم به غیب و شهود اعتراضی نداند و معتقدند چون در قرآن برخی امور غیب نامیده شده، این تقسیم ایرادی ندارد اما معنای غیب به مفهوم موجوداتی فراتر و مجرد از ماده که فلاسفه از آنان به عنوان عقول و نفوس یاد میکنند، قبول ندارند. سلفیان فرشتگان را جسم دانسته و معتقدند، چون آنان از نور آفریده شده اند، جسماند. در نگاه آنان روح، موجودی مادی است و فراتر از بدن نیست بلکه روح همان بدن است و نفس فلاسفه به عنوان موجودی غیر از بدن انسان که با آن متحد شده است را نمیپذیرد. در معرفت شناسی، سلفیان فقط راه نقل را قبول دارند و از عقل و شهود، گریزان بوده و معتقدند عقل و شهود جز نشان دادن باطل کاری انجام نمیدهد و عقل در باب خداوند و امور دیگر اعتقادی هیچ فهم صحیحی ندارد. در نگاه آنان فقط باید به وحی و نقل اعم از کتاب و سنت و اجماع سلف مراجعه کرد و از عقل گرایان و شهودیان دوری گزید؛ زیرا آنان انسان را به باطل رهنمون میسازند. اگر چه آنان تجربه را به عنوان راه شناخت میپذیرند اما تجربه تا زمانی اعتبار دارد که با نقل در تعارض نباشد. بنابراین در صورتی که علم جدید فرآورده هایی خلاف ظاهر قرآن و سنت داشته باشد، این علم نیست بلکه جهل است. لذا تکنولوژی مورد استفاده آنان قرار میگیرد اما اگر نتیجه آن مخالف با قرآن و سنت باشد مورد انکار سلفیان میباشد. سلفیان معتقدند که تعارضی میان عقل و نقل نیست و ابن تیمیه در این زمینه کتاب معروف: درء تعارض العقل و النقل را نوشته که تمام محتوای آن این است که چون عقل راهی به سوی فهم عوالم بالا ندارد، لذا فهم آن هیچ گاه نمیتواند با نقل تعارض کند، بلکه عقلی مورد قبول است که همیشه در خدمت تفسیر وحی باشد و الا آن عقل، عقل یونانی است که جز بدعت گزاری کار دیگری انجام نمیدهد. در معنی شناسی، سلفیان رویکرد ظاهرگرایی را پذیرفته و به انکار تأویل پرداخته و معتقدند اگر راه تأویل باز شود، دین از درب دیگر خارج میشود. آنان معتقدند تمام آنچه خداوند در قرآن گفته نباید به ظاهرش تمسک کرد و پذیرفت که آن حقیقتی در بالا دارد یعنی اگر خداوند فرموده که خداوند دست دارد باید پذیرفت که ایشان حقیقتاً دست دارد و واقعیتی به نام دست وجود دارد و نباید آن را تأویل کرد و به معنای قدرت یا هر چیز دیگر تفسیر نمود. اما همین سلفیان در مواردی که با اعتقادات آنان در تضاد است، دست به تأویل زده و آن را به تأویل برده اند. سلفیان در تفسیر «أینما تولو فثم وجه الله» آن را به علم خدا تأویل برده و گفته اند منظور این است که خداوند به آن علم دارد. در روش شناسی، راه و روش سلفیان تأکید به برتری فهم سلف است و معتقدند همه باید از فهم سلف تبعیت کنند؛ زیرا فقط فهم سلف از خلوص برخوردار است و دیگر فهمها مثل فهم متکلمان، فیلسوفان و عرفا هیچ ارتباطی با اسلام ندارند و فقط گمراهی انسان بیشتر میکنند. سلفیان منطق یونان و شهود عرفان را نمیپذیرند و آن را از بدعت های کافران دانسته که به اسلام وارد شده است. لذا باید از آن پرهیز کرد و از آن دوری جست. سلفیان معتقدند هر آنچه در قرآن آمده به نحو حقیقت آمده و مجاز در قرآن راه نداردو باید تمام آیات قرآن را به معنای حقیقی آن بار نمود. اما خود سلفیان در موارد متعدد گریزی ندارند مگر پذیرش مجاز. وقتی قرآن میفرماید از قریه سؤال کنید خود سلفیان هم معتقدند که نمیتوان از خود روستا سؤال کرد بلکه مقصود مردم آن روستا هستند که این عدول از حقیقت و پذیرش مجاز در قرآن است. منبع
 
بالا