دلم برای بابایم تنگ شده بود گفتم از او بنویسم

razavi

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
sibWHF_535.jpg


خسته نباشی " آقا " که علمدار انقلابی …

خسته نباشی " آقا " که این همه سال رهبری کردی ما را

خسته نباشی " آقا " که اینقدر زخم زبان میشنوی و مانند جدت علی (ع) تحمل می کنی ؟

مولایم چاه داشت که سر در آن کند و با چاه صحبت کند شما چطور چاه دارید ؟

نگاه می کنم به نامت و می بینم چه زیباست " خامنه ای " ، سرشار از

همان حروف " خمینی " است ، گیرم با یک " آه " بیشتر ...

نگاه می کنم به مرامت و به همین " چفیه " که سالهاست همراه همیشگی شماست ، تا

مبادا فراموش کنیم فکه و والفجر مقدماتی را . خرمشهر و بیت المقدس را ...

اما می دانی !

چفیه خیلی به شما می آید ؛ شما که علمداری ، فرمانده کل قوایی .

هر جا کم می آوریم ،

همین که می بینیم شما رهبر مایی ،

آرام می شویم ...

من می نویسم “ کانال ”… سرمایی ها یاد کولر می افتند ، دیپلمات ها یاد سوئز ،

سیاستمداران یاد شبکه های رسانه ملی اما امام خامنه ای یاد “ حنظله ”می افتد یاد “ کمیل ”

خدا را شکر رهبرم می فهمد زبان مرا
 
بالا