یا علی.....

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"

کسی که در میدان و مسجد با خدا بود

آن شب ستاره های غمگین، با آه و ناله گرد هم آمده بودند در کوفه می نگریستند.
زمین می گریست.
آسمان نالان بود.
دیوارهای کوفه از ترس حدوث «واقعه» به هم نزدیک می شدند، شاید جلوگیر آن باشند.
پرنده های نگهبان در چارسوی مسجد کوفه، نگهبانی می دادند.
شب پره های مهاجم ضمن این که به یکدیگر نوید می دادند، ترس و رعب سراسر وجودشان را فرا گرفته بود.
آخر حمله به یک فرد نبود، حمله به تمام انبیا و اولیا و صالحان و صدیقان بود.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : یا علی.....

می خواستند عرش خدا را به لرزه در آورند و می خواستند عروة الوثقای دین را نابود سازند.
ابن ملجم، نماینده خفّاشان شب با وحشت، برای رسیدن به آرزوی دیرینه اش، به مسجد آمده و کمین کرده بود.

ولی چگونه اقدام به آن کار کرد؟!

باید شقاوت و بدبختی، وجود یک به ظاهر انسانی را فراگیرد تا دستش به شمشیر بلند شود و بر فرق قهرمانی فرود آید که برق ذوالفقارش دل یلان عرب را می لرزاند و زهره قهرمانان را می شکافت، رادمردی که در برابر اشک یتیمان و محرومان، مهربان تر از پدر و مادر بود و با لطف و مهربانی اشک های غم دیدگان را پاک می کرد و دست محبت بر سرشان می کشید و با آنان چون فرزندان خویش رفتار می نمود.

چگونه می توانست آن اشقی الاشقیا شمشیر زهراگینش را بر سر آن نامتناهی فرد بزند، او که محور مرکزی تمام فضایل بود.

آن انسان کاملی که مجسمه تمام نمای رسول خدا و نفس او و برادر او و جانشین به حق او بود.
او که نمی توان با کلمات، حقش را ادا کرد و توصیفش نمود، زیرا جز خدا و رسولش کسی نتوانست و نخواهد توانست تا روز رستاخیز او را بشناسد و قدرش را بداند و عظمتش را درک کند، نه آن ها که پرستیدنش و نه آن ها که پیرویش کردند، همه در شناخت مقامش حیران و سرگردانند.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : یا علی.....

او تنها اطاعت خدا را مدّ نظر دارد و تنها به تکلیف شرعی اش عمل می کند چه در مسند خلافت باشد و چه در خانه، زندانی!

چه در مصاف دشمن باشد و چه همراه با یتیمان! چه در نبرد قاسطین و مارقین و ناکثین باشد و چه در کنج عزلت از خلق! و خلاصه چه در حال زائیده شدن از مادر در کعبه باشد و چه در حال جان دادن در مسجد کوفه.

آن جا لب به شهادتین می گشاید و اینجا لب با ذکر شهادتین فرو می بندد
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : یا علی.....


لحظه زاییده شدن خدا را بر زبان جاری می سازد و لحظه جان دادن «فزت و رب الکعبه» می گوید، به پروردگار کعبه همان جایی که در آن زاییده شدم رستگار گشتم، که رستگاری از نخستین لحظه ولادت تا آخرین روز و زندگی با علی همراه است، چون همیشه حق با علی است.

علی نقطه مرکزی و تمام فضایل و منش های والا و اخلاق انسانی و کمالات معنوی گرداگرد وجودش می چرخد، پس علی همیشه رستگار است و اگر کسی خواهان رستگاری و رسیدن به خوشبختی و سعادت باشد، باید فقط دنباله رو او و پیرو او باشد. و جز این راهی برای رسیدن به سعادت چه در دنیا و چه در آخرت نیست. باید تنها در راه علی گام برداشت و در تمام رخدادها، فقط علی را الگو قرار داد.

علی طریق وسطی است «الیمین و الیسار مضلة و الطریق الوسطی هی الجادة» و علی صراط مستقیم است، همان صراطی است که هر صبح و شام، در هر نماز واجب از خدا می خواهیم که ما را به آن هدایت کند و راهنما باشد «اهدنا الصراط المستقیم». و علی «نعیم» است، همان نعمت بزرگی که خداوند در روز رستاخیز بی گمان از ما سؤال می کند که آیا شکر این نعمت را به جای آوردیم یا نه «ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم» که شکرانه این نعمت بزرگ، فقط در پیروی کردن و تبعیت از علی و اولاد علی محقق می شود و لاغیر. و اگر کسی از او پیروی نکند، اعمالش پذیرفته نیست، هر چند روزهای زندگیش را روزه بدارد و شب ها را تا صبح در کنار خانه خدا در مسجد الحرام به عبادت سپری کند! اصلا تا گذرنامه علی در دست کسی نباشد، نمی تواند از صراط بگذرد «لا یجوز الصراط الا من بیده صک من علی» کسی از صراط نمی گذرد جز آن که گذرنامه عبور از علی در دست داشته باشد.

 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : یا علی.....

علی مردم را به سوی خدا دعوت می کند و علی همگام با محمد، رسالت او را ادامه می دهد و تکمیل می کند. خود آن حضرت در تفسیر آیه «انما انت منذر و لکل قوم هاد» می فرماید: «رسول الله المنذر و انا الهادی، رسول خدا هشدار دهنده است و من هدایتگرم.» (مستدرک الصحیحین، ج 3، ص 129) فخر رازی در تفسیر این آیه ادامه می دهد: رسول خدا (ص) دستش را بر سینه اش گذاشت و فرمود: من منذرم و سپس اشاره به کتف علی کرد و فرمود «انت الهادی، بک یهتدی المهتدون من بعدی، تو هادی هستی که پس از من هدایت خواهان به وسیله تو هدایت می شوند.»

و همین یک سخن کافی است بر خلافت بلافصل علی پس از رسول الله، ولی چه باید کرد که برخی از دانشمندان حق را آشکار می بینند و باز هم از آن روی بر می گردانند! و علی «شاهد» است و بر بینه پیامبر، گواه است «افمن کان علی بینة من ربه و یتلوه شاهد منه» آیا کسی که دلیلی روشن (قرآن) دارد و پس از آن گواهی صادق و راستین (علی).. که بر تمام شئون وجودی دلیل بر صدق ادعای رسول الله است. سیوطی در تفسیر «در المنثور»ش در ذیل این آیه شریفه نقل می کند که امیرالمؤمنین علی علیه السلام خود فرمود: «رسول الله علی بینة من ربه و انا شاهد منه» و در موردی دیگر از خود رسول الله روایت می کند که فرمود: «افمن کان علی بینة من ربه انا و شاهد منه علی».
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : یا علی.....

بی گمان آن همه فضائل و مناقب علی از زبان رسول گرامی اسلام در گاه و بی گاه، در سفر و حضر، در صبح و شام، به مناسبت و بدون مناسبت، نقل شده، تصادفی نیست که سخن او سخن حق است «و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی» پس آنچه پیامبر درباره علی گفته است، تکرار سخن پروردگار است. ولی چه رازی در این امر نهفته است؟ و چرا پیامبر پیوسته از علی سخن می گوید و نه تنها در جمع که اگر یک نفر هم در محضر مبارکش نشسته بود به مناسبتی یا بدون هیچ مناسبت، بلکه ابتدا به ساکن، در مدح و وصف علی، سخن می راند؟
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : یا علی.....


شاید راز آن همه تاکیدهای پی در پی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در این باشد که خود می دید این مردم پس از رحلت حضرتش با علی چه می کنند! او سقیفه را و سقیفه سازان را می دید که چگونه پیش از خشک شدن آب غسل جسد مبارکش، گرد هم می آیند و تمام سخنان او را نادیده می گیرند و با یک توطئه از پیش ترسیم شده، علی را از حق خویش جدا می سازند و خلافت را که امری است الهی به دیگری می سپارند و به یکدیگر پاس می دهند و علی را خانه نشین می کنند و به این هم بسنده نکرده که خانه اش را آتش می زنند و همسرش را که تنها یادگار رسول خدا است به شهادت می رسانند و آن روز هم که با فریاد عمومی مردم، خلافت به او منتقل می شود، از همان روز اول، جنگ و کارزار را با او آغاز می کنند و تا روز رسیدن به لقای محبوب، از جنگیدن و قتال او فروگذار نمی کنند.
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : یا علی.....

پیامبر تمام این رخدادهای تلخ را می دید و لذا بیشتر تاکید بر یاری رساندن به علی و تایید مطلق او می کرد.
شاید افرادی از مهاجرین و انصار متاثر شوند و به احقیت علی معتقد گردند و در روزی که او غریب و تنها می ماند، از او دفاع کنند و دست از اهل بیت رسول الله برندارند. و چقدر اینان کم بودند! همواره یاوران حق در تاریخ کم بوده اند. خود حضرتش می فرماید: «لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهله؛ در راه حق از کمی یارانش نهراسید». سرانجام علی که صبرش کوه را به لرزه در می آورد در برابر آن همه بی وفایی ها، نامردی ها، نفاق ها و دشمنان و یا نااهلان سست عنصر، فریاد بر می آورد: «قاتلکم الله لقد ملاتم قلبی قیحا و شحنتم صدری غیظا... و ها انا ذاقد ذرفت علی الستین، و لکن لا رای لمن لا یطاع؛ خدا شما را بکشد. قلبم را پر از جراحت و سینه ام را مالامال از اندوه و غم کردید...

هان اینک عمر را از شصت سال می گذرد (ولی به سخنم گوش نمی دهید و اطاعتم نمی کنید) و کسی که اطاعت نشود رأیش پذیرفته نیست.» و این چنین درد دل های علی بسیار است که نه تنها از دشمنان بلکه از یاران بی وفایش ناله می کند و آن چه نگفته است بسیار زیادتر از گفتنی ها است.
 
بالا