اصن یه وضی هستا
چنان حس خوش خطی داریم و یه جوری هم اعتماد به سقف بالا مینویسم مواقعی که جواب درسته
حالا خوبه حواسش نباشه آدم جای سوال قبلی یا بعدی بنویسه جوابو
اصن یه وضی هستا
چنان حس خوش خطی داریم و یه جوری هم اعتماد به سقف بالا مینویسم مواقعی که جواب درسته
حالا خوبه حواسش نباشه آدم جای سوال قبلی یا بعدی بنویسه جوابو
بسم رب المهدی
بله
ولی جدیا من خودم موقع امتحانا خیلی خوش خط میشم
نستعلیق مینویسم
واااااای جابه جایی خیلی بده
حاضرم 10 بشم از 20 نمره اما جابه جا ننویسم
نیم نمره کم بشه
خیلی غمگین کنندس
دوران کودکی کیا از این کارا میکردن ؟ با خواهر یا برادر کوچیکترشون وقتايى که چیزی میشکوندن؟ من : الان به مامان میگم
اون : نه تو رو خدا نگو
-مااااااااااماااااااااااان - نگو نگو نگو نگو - ناهار چی داریم؟
من یه خاطره از شکستن دارم که یه بار هم یه جایی نوشتم اونو ولی بازم مینویسم
بچه بودم با خواهربزرگم یه سال تفاوت سنی داشتیم یه خواهر کوچکتر هم داشتم
که دو سال از من کوچیکتر بود اون موقع شاید 5سالم بود پدرم دو تا گلدون بلند خریده بودند،
منو خواهر بزرگم یه روز که پدرو مادر خونه نبودن تصمیم گرفتیم با این گلدونا مسابقه بذاریم
وهر کی تونست این گلدونو تا اون طرف هال ببره و برگرده اون برنده میشه!
گلدونه قدش به اندازه خودمون بود
خلاصه ما هنوز به نصفه راه نرسیده گلدون از دست خواهر افتادو شکست
دنبال راه چاره بودیم برای جواب دادن به پدرو مادرکه به فکرمون رسید که خواهر کوچیکم که خواب بود
بگیم اون این کارو کرده که به ما چیزی نگن،بیچاره خواهرم که به خاطردسته گل ما کتک خورد
ولی خب به جز شکستن کارایی انجام دادم که آتو دست خواهرم بدم
همیشه باید بهش التماس میکردم