آیا عیسی بشیر احمد بود؟ (نقد ادعایی که در انجیل یوحنا است)

مجنون الحسین

کاربر فعال
"بازنشسته"
[h=2]آیا عیسی بشیر احمد بود؟ (نقد ادعایی که در انجیل یوحنا است)
[/h]


آیا عيسى بن مريم بشارتگر به پیامبری به نام أَحْمَد بوده است؟
.
ادعای قرآن مبنی بر وجودِ بشارتی از مسیح به ظهور رسولی به نام أَحْمَد
قرآن، بهمنظورِ دفاع از حقانیت نبوتِ ادعایی محمد بن عبدالله، ادعا کرده است که عِيسَى ابْن مَرْيَم به بَنِیإِسْرَائِيل بشارت داد که بعد از او رسولی به نام «أَحْمَد» (که بهادعای مسلمانان نام دیگر محمّد بن عبدالله بوده است) میآید.

[به ياد آوريد] هنگامى را كه عِيسَى ابْن مَرْيَم گفت‏: «اى بَنِیإِسْرَائِيل‏! من رَسُول اللَّه بهسوى شما هستم؛ در حالىكه گواهیدهندهای هستم بر راستی و درستییِ التَّوْرَاة، که پیشارویِ من است؛ و بشارت‏دهندهای به رسولى كه بعد از من مى‏آيد، [رسولی که] نام او أَحْمَد است‏.» [امّا] هنگامى كه او [= أَحْمَد]، با اين دلايل روشن، بهسویِ آنان آمد، گفتند: «اين سحرى است آشكار.» (الصف ۶)[1]

روشن است که مسلمانان باید بتوانند پیامبرشان و دین ادعاییاش را در کتابِمقدس مسیحیت بیابند. در غیر اینصورت، بایستی بپذیرند که این ادعاهای قرآن بهروشنی ادعاهایی واهی و گزاف میباشند
.
كسانى كه از این رسول، این نبِیّ أُمِّی، تبعیّت مى‏كنند؛ کسی كه او را در تَورات و إِنجيل، در نزدِ خودْ بهصورتِ مکتوب، مییابند. (يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ) (الاعراف ۱۵۷)کسانی که ”الْكِتَاب“ داده شدهاند [= الْيَهُود وَالنَّصَارَی]، او [= پیامبر اسلام] را همانگونه میشناسند که فرزندانِ خویش را میشناسند. (البقرة ۱۴۶؛ الانعام ۲۰)

یکی از تلاشهایی که اسلامگرایان، از دیرباز، برای پیدا کردن نامی یا نشانی از پیامبرشان در متون کانُنِ عهدِجدید (= «الإِنْجِيل» که پیشاروی قرآن و نزدِ مسیحیان موجود است [2]) معمولاً انجام میدهند، تلاش در جهتِ اثباتِ این ادعاست که مسیح در انجیل یوحنا (در فرازهایِ ۱۴ : ۱۵-۱۶) بشارت به پیامبری داده که نام او ”أَحْمَد“ میباشد؛ و این ادعا که این پیامبر مذکور همان محمد بن عبدالله است. کتابِ احمد (ص) موعود انجیل، تألیفِ آیتالله شیخ جعفر سبحانی، یکی از همین موارد است. در این نوشتار، تلاش داریم تا نقدی را بر تحلیلها و ادعاهای اسلامگرایانهیِ این کتاب، پیرامون مجموعه-فرازهایِ یوحنا ۱۴ : ۱۵-۱۶، ارائه دهیم.
.
پارْاَکلیتوس یا پريكليتوس؟

رگرفتهی یوحنا ۱۴ : ۱۵-۱۷، برطبق ترجمهی هزارهی نو، چنین است:

اگر مرا دوست بدارید، احکام مرا نگاه خواهید داشت. و من از پدر خواهم خواست و او مدافعی دیگر به شما خواهد داد که همیشه با شما باشد، یعنی روحِ راستی که جهان نمیتواند او را بپذیرد، زیرا نه او را میبیند و نه میشناسد؛ امّا شما او را میشناسید، چراکه نزد شما مسکن
میگزیند و در شما خواهد بود.

برخی از مسلمانان مدعی شدهاند که آنجا که آمده «مدافعی دیگر»، اشتباه ترجمه شده؛ و «مدافع» را باید تبدیل به «أَحْمَد» نمود. آیتالله سبحانی، در اینباره، چنین مینویسد:

”فارقليط“ لغت سريانی است كه اهل سوريه با آن سخن میگفتند، و در انجيلهایی كه به زبان سريانی نوشته شده اين لفظ به كار رفته است و دانشمندان اسلامی و مفسران انجيل اتفاق دارند كه اين لفظ، معرب لفظ يونانی است كه انجيل يوحنا به آن زبان نوشته شده است، ولی در اين كه ريشه اصلی اين لفظ در لغت يونانی چه بوده اختلاف دارند:محققان اسلامی متفقند كه ريشه يونانی اين كلمه، ”پريكليطوس“ به معنای
محمد و احمد است، ولی مفسران انجيل ريشه آن را ”پاركليطوس“ به معنای تسلیدهنده دانستهاند. و لذا بايد روی قراينی كه درمتون آيات وجود دارد، حقيقت مطلب را به دست آورد.

اولاً، این نویسنده، بهجای بهکار بردن عبارتِ «انجیلهایی که به زبان سریانی نوشته شدهاند،» بهتر بود چنین مینوشت: «ترجمههای سریانییِ (بهجامانده از) انجیل یوحنا». توجّه شود که آیاتِ قرآن تصریح دارند که منظورْ از «التَّوْرَاة وَالإِنْجِيل» مجموعه-متونی است که بهعنوان تَورات و إِنْجِيل، پیشارویِ قرآن و نزدِ اهلکتاب موجودند. بهطور قطع، دستِکم از اواخر قرن نخست میلادی (و بهویژه در قرن هفتم میلادی)، بهغیر از متون موجود در کانُنِ عهدِجدید (یا بخش اعظم آنها)، متن دیگری، بهعنوان انجیل، نزدِ مسیحیت نبوده است. انجیل یوحنا نیز همواره بخشی جداییناپذیر از متون این انجیل موردِ نظر قرآن بوده است. (قرآن خودْ را «مُصَدِّق» (= گواهیدهنده بر راستی و درستییِ) این انجیل نامیده است.) زبان اصلی انجیل یوحنا نیز یونانی میباشد، و نسخههایی که از این انجیل به زبانهای دیگر (مانند سریانی) در دست هستند، جملگی ترجمههایی از این متن یونانی میباشند. [3]ثانیاً، بر طبق متن اصلی انجیل یوحنا، از لحاظِ علمی، شکی وجود ندارد که واژهی مورد نظر ”پارْاَکلیتوس“ (parákleetos) قرائت میشود، نه ”پريكليتوس“. تمام نسخهها و تکهنسخههای کهن که از متن اصلی انجیل یوحنا در دست هستند (و متعلق به قرنها پیش از اسلام میباشند)، بدون استثنا، تنها حاوی لفظ ”پارْاَکلیتوس“ میباشند. در نتیجه، از نظر علمی، جای شکی وجود ندارد که این واژه (که به معنای پشتیبان، وکیل، شفیع میباشد –
Strong’s G3875) تنها گزینهی موجود است، و هیچ قرائتِ دیگری (variant reading) برای این فراز وجود ندارد.
John 14:9-26a from Papyrus p75 from 200 A.D., showing the word “parákleetos” in verse 16 and in verse 26, where it is the last word on the page.

ثالثاً، حتی اگرهم (بر فرض) واژهیِ اصلی، در فراز یوحنا ۱۴ : ۱۶، واژهیِ ”پريكليتوس“ میبود، بازهم بههیچعنوان، مطلوبِ جنابِ آیتالله از متنِ آن استخراج نمیگردید. زیرا، روشن است که این واژه، در هر حال، بهعنوان نام خاصِّ کسی بهکار نرفته است. برای روشنتر شدن مطلب، بهتر است بیاییم ببینیم که اگر در این بخش از انجیل یوحنا واژهی ”أَحْمَد“ بهکار میرفت، متن آن به چه شکل میبود. در چنین حالتی، در این نسخهیِ خیالی از انجیل یوحنا، بایستی چنین مییافتیم: «اگر مرا دوست بدارید، احکام مرا نگاه خواهید داشت. و من از پدر خواهم خواست و او أَحْمَدِ دیگری به شما خواهد داد که همیشه با شما باشد.» توجه شود که در اینصورت نیز، نمیتوانستیم واژهیِ ”أَحْمَد“ را نام خاصِّ شخصی بدانیم. در واقع، عبارتِ «أَحْمَدِ دیگری» منطقاً تنها در صورتی معنای معقول پیدا مینمود که واژهیِ ”أَحْمَد“ بهعنوان یک شهرت یا لقب بهکار رفته باشد. طبیعتاً، این شهرت یا لقب، بایستی متعلق به عیسی نیز بوده باشد، تا موعودِ او بتواند یک ”أَحْمَدِ“ دیگر، غیر از شخص عیسی، باشد.در حقیقت، واژهی parákleetos (پشتیبان) هم از لحاظِ ساختار متنی و هم از لحاظ محتوایی، بهترین و تنها گزینه موجود میباشد. در تفسیر Albert Barnes› Notes on the Bible، ذیلِ فرازِ یوحنا ۱۴ : ۱۶، چنین نوشته شده است:

واژهای که ”تسلیبخش“ ترجمه شده است در عهدِجدید پنج بار بهکار رفته است. در چهار مورد، برای روحالقدس استفاده شده است — یوحنا ۱۴ : ۱۶؛ یوحنا ۱۴ : ۲۶؛ یوحنا ۱۵ : ۲۶؛ یوحنا ۱۶ : ۷. در موردِ دیگر، این واژه برای خداوندْ عیسی بهکار رفته است؛ «امّا اگر کسی گناهی کرد، شفیعی (~parákleeton~) نزد پدر داریم، یعنی عیسی مسیح پارسا.» (اولیوحنا ۲ : ۱) در نتیجه، این واژه تنها در متون یوحنایی یافت میشود.
پس، تا همینجا، واهی بودنِ این ادعاهای جنابِ آیتالله شیخ جعفر سبحانی روشن میگردد و دیگر نیازی به پرداختن به سایر ادعاهای این کتاب نیست. اما، بررسی تفاسیر دیگری که در کتاب ایشان از بخشهای مربوطه در انجیل یوحنا ارائه شده نیز، خالی از لطف و فایده نمیباشد.

.تفاسیر اسلامگرایان از بخشهای یوحنایی مربوط به ”پارْاَکلیتوس“

این کتاب برگرفتهی یوحنا ۱۴ : ۱۵-۱۶ را چنین تفسیر میکند:

حضرت مسيح سخن خود را چنين آغاز كرد: «اگر شما مرا دوست داريد احكام مرا نگاه داريد و من از پدر خواهم خواست تا ”فارقليطِ“ ديگری به شما خواهد داد.»اولاً، از اين كه حضرت مسيح مهر و محبت خود را به رخ آنها میكشد حاكی است كه او احتمال میدهد گروهی از امت او زير بار كسی كه وی از آمدن او بشارت میدهد، نخواهند رفت و لذا از طريق تحریک عواطف میخواهد آنان را به پذيرفتن او وادار سازد و اگر منظور از فارقليط – آن طور كه مفسران انجيل تصور كردهاند – همان روحالقدس باشد در اين صورت به چنين زمينهسازی احتياج نبود؛ زيرا روحالقدس پس از نزول، آن چنان در قلوب و ارواح تأثير میكند كه برای كسی جای ترديد و شک و انكار باقی نمیماند، ولی اگر مقصود پيامبر موعود باشد، به یک چنين زمينهسازی نياز شديد هست؛ چون نبی موعود، جز از طريق بيان و تبليغ در قلوب و ارواح تأثيری و تصرفی نمیكند و روی اين
ملاحظه، گروهی منصف به وی میگروند و گروهی از او روی برمیگردانند.ا

این سخنان جنابِ آیتالله پایه و اساس درستی ندارند. عیسی، در این برگرفته، تنها وعده داده است: «اگر مرا دوست بدارید، احکام مرا نگاه خواهید داشت. و من از پدر خواهم خواست و او مدافعی دیگر به شما خواهد داد …» این طبیعتاً به آن معناست که اگر شاگردان احکام مسیح را (از رویِ ایمانشان به خداوند) نگاه دارند، آنگاه نشان دادهاند که بهواقع شایستهیِ دریافت آن «مدافعِ دیگر» که همان روحالقدس است، هستند.واضح است که در اینجا عیسی آمدن این پشتیبان را مشروط به این شرط نموده است که ایمانداران «احکامِ او را نگاه دارند.» اما، مگر به باور اسلامگرایان، مسیحیان در زمان ظهور پیامبر اسلام، در انحراف و گمراهی غوطه نمیخوردند؟! در واقع، حتی بر پایهی چنین تفسیرِ خیالبافانه و مغرضانه از این برگرفته نیز، باز پیامبر اسلام هرگز نمیتوانست که بهاصطلاح آن ”فارقلیط“ موردِ نظر این قبیل اسلامگرایان باشد.نویسندهی این کتاب ادامه میدهد:

حتی حضرت مسيح به اين مقدار تذكر اكتفا نكرد. در جمله ۲۹ از باب ۱۴ در اين قسمت پافشاری كرده و فرمود: «اكنون قبل از وقوع به شما خبر
دادم تا وقتی كه واقع گردد ايمان آوريد.» در حالی كه ايمان به روحالقدس، به توصيه نيازی ندارد، تا چه رسد به اين اندازه پافشارى.

روشن است که مسیح در اینجا تنها دلیل ذکر این وعدهها را به رسولان و شاگردانش بیان داشته است.ایشان ادامه میدهد:

ثانياً، وی فرمود: «فارقليط ديگری به شما خواهد داد.» اگر بگوييم منظور از آن، پيامبر ديگری است، كلام بدون تكلف و صحيح خواهد بود، ولی اگر مقصود از آن روحالقدس باشد، به كار بردن لفظِ ”ديگر“ خالی از تكلف نخواهد بود؛ زيرا روحالقدس متعدد نيست و تنها يكی است.

اولاً، عیسی نگفت ”روح دیگری“، بلکه گفت ”پشتیبان دیگری“. عیسی در زمان رسالتش بر زمین پشتیبان و یاورِ شاگردانش بود. او در این برگرفته به آنان اعلام میکند که بعد از صعودش، پیروانش را تنها نگذاشته، بلکه پشتیبان و یاورِ دیگری (که همان روحالقدس است) در کنارِ آنان — نیز، کلّاً در کنارِ کسانی که از روی ایمان و اعتمادشان به خداوند، احکامش را نگاه میدارند — خواهد بود.ثانیاً، همانطور که در بخش اول این نوشتار نشان دادیم، اتفاقاً همین بهکار رفتن لفظِ ”دیگر“ بهروشنی شاهدیست مبنی بر اینکه ”پارْاَکلیتوس“ نمیتواند بهمعنای این ”أَحْمَدِ“ مورد نظر جنابِ آیتالله باشد.ایشان ادامه میدهد:

«هر چيزی كه من به شما گفتهام به ياد شما خواهد آورد روح راستی كه از طرف پدر میآيد، درباره من شهادت خواهد داد.»میدانيم روحالقدس پنجاه روز پس از مصلوب گشتن عيسي برحواريان نازل گرديد. آيا اين افراد برگزيده، همه دستورات او را در اين مدت كوتاه فراموش كرده بودند، تا روحالقدس دو مرتبه به آنان تعليم دهد!

البته، فرازِ ۲۶، برطبق ترجمهی هزارهی نو، چنین است:

امّا آن مدافع، یعنی روحالقدس، که پدر او را به نام من میفرستد، او همهچیز را به شما خواهد آموخت و هرآنچه من به شما گفتم، بهیادتان خواهد آورد.

اولاً، عیسی در طول سه سالی که با رسولانش بود آموزهها و بیاناتِ فراوان و ژرفی را بیان نمود. کارهای بسیاری نیز از وی مشاهده شدند. بهیاد آوردن همهی اینها، یا دستِکم بخش مهم و لازم آنها، به آن شکل که شایسته و طبق ارادهی خدا باشد، مسلماً تنها تحت پشتیبانی و هدایت روحالقدس، برای رسولان مسیح میسر میشده است.ثانیاً، منظور از «بهیاد آوردن» گفتههای مسیح، بهیاد آوردن صورت و معنای درست آنها (تحتِ شعاع رستاخیز مسیح و تفسیری مسیحائیِ صحیح از نوشتههای موسی و پیامبران) میباشد. [4] از متون عهدِجدید، روشن است که رسولان و سایر شاگردان عیسی، پیش از دریافت روحالقدس، نسبت به بیانات و آموزههای استادشان، گاهگاهی دچار سوءتفاهم و ابهام میگردیدند (بهعنوان نمونه، رک. یوحنا ۲ : ۱۸-۲۲؛ لوقا ۲۴ : ۲۱-۲۶). لذا، منظور از ”بهیادآوردنی“ که عیسی میگوید، آن است که رسولان، تحت هدایت روحالقدس، تمام گفتهها و اعمال مسیح را به آن شکل که شایسته است، به یاد خواهند آورد، تا از این طریق، در امر تبشیر و تبیین آیین او، هر چه شایستهتر باشند.ایشان در ادامه، چنین مینویسد:

«اگر من نروم فارقليط نزد شما نمیآيد.» او آمدن ”فارقليط“ را مشروط به رفتن خود كرده است، واگر مقصود ”روحالقدس“ باشد، نزول او بر حضرت مسيح و حتی بر خود حواريين مشروط به رفتن او نبوده است؛ زيرا به عقيده مسيحيان، روحالقدس بر حواريون، زمانی كه حضرت مسيح خواست آنان را برای تبليغ به اطراف بفرستد، نازل گرديد [متى، باب ۱۰، جمله ۲۹؛ لوقا، باب ۱۰، جمله ۱۷]. بنابراين هيچ گاه نزول او مشروط به رفتن مسيح نبوده است، ولی اگر بگوييم مقصود پيامبری صاحب شريعت، آن هم شريعت جهانی است، در اين صورت، آمدن او مشروط به رفتن حضرت مسيح و منسوخ گشتن آيين او خواهد بود.

اولاً، در هیچجای انجیل نیامده که رسولان روحالقدس را پیش از صعود مسیح دریافت داشتند. در متی ۱۰ : ۱ (نه ۱۰ : ۲۹)، میخوانیم که عیسی تنها اقتداری را به رسولان داد تا بتوانند ارواح پلید را بیرون کنند، و بیماران را شفا دهند (همچنین در لوقا، فصل دهم). در حالی که، دریافت داشتن روحالقدس، به آن صورت راستینش (که برای رسولان محقق شد)، سبب شد تا آنان به سطحی متعالی از معرفت و ایمان دست یابند، تا در امر تبشیر آیین مسیح شایسته گردند.

 

مجنون الحسین

کاربر فعال
"بازنشسته"
زیرا خدا آن را توسط روح خود بر ما آشکار ساخته، چراکه روحْ همهچیز، حتی اعماق خدا را نیز میکاود. زیرا کیست که از افکار آدمی آگاه باشد، جز روح خود او که در درون اوست؟ بر همین قیاس، فقط روح خداست که از افکار خدا آگاه است. ولی ما نه روح این دنیا، بلکه روحی را یافتهایم که از خداست تا آنچه را خدا به ما عطا کرده است، بدانیم. و از همین سخن میگوییم، آن هم نه با کلماتی که آموخته حکمت بشری باشد، بلکه با کلماتی که روح میآموزد؛ و بدینسان حقایق روحانی را با کلماتی روحانی بیان میکنیم. (اولقرنتیان ۲ : ۱۰ – ۱۴)
ثانیاً، رفتن عیسی (که دربردارندهی مرگ و رستاخیز اوست) بخشی از خدمتی است که عیسی مسیح میبایست بر روی زمین انجام میداد (رک. متی ۲۰ : ۱۹؛ ۲۶ : ۲؛ مرقس ۹ : ۳۱؛ ۱۰ : ۳۳؛ لوقا ۹ : ۴۴؛ ۱۸ : ۳۲؛ یوحنا ۷ : ۳۳). به دیگر سخن، بر اساس آنچه از پیش تعیین شده بود، پیش از فروریختن روحالقدس بر رسولان، لازم بود تا مسیح از میانشان برود.نویسنده این کتاب چنین ادامه میدهد:



اثر نزول ”فارقليط“ سه چيز معرفی شده است: «جهانيان را به گناه و صدق و انصاف ملزم خواهد ساخت: به گناه، زيرا كه به من ايمان نمیآورند….»میدانيم، ”روحالقدس“ پنجاه روز پس از مصلوب شدن عيسی بر حواريان نازل گرديد و هرگز آنها را ملزم به گناه و صدق و انصاف ننمود و از ذيل جمله استفاده میشود كه او بر منكران ظاهر میگردد، نه بر حواريون، كه هرگز حضرت مسيح راتكذيب نمیكردند. ولی اگر بگوييم مقصود پيامبر موعود اسلام است تمام اين امتيازات در وجود شريف او جمع میباشد.

البته، این آیه، برطبق ترجمهی هزارهی نو، چنین است:

چون او آید، جهان را مجاب خواهد کرد که بهلحاظ گناه و عدالت و داوری، تقصیرکار است. (یوحنا ۱۶ : ۸)
ترجمهی انگلیسی بسیار معتبر New International Version نیز این آیه را چنین ترجمه نموده است:

When he comes, he will convict the world of guilt¹ in regard to sin and righteousness and judgment.
Footnotes:
1. John 16:8 Or will expose the guilt of the world

میبینیم که این فراز هیچ سخنی از «الزام حواریون به گناه و صدق و انصاف» (؟!) نکرده است. واژهی ”جهان“ در متون یوحنایی عموماً اشارهای است به تمام کسانی که هنوز راجع به عیسی درکِ راستینی ندارند و او را بهدرستی نپذیرفتهاند. [5] آنچه این آیه در صدد بیان آن میباشد، آن است که پیام انجیلِ مسیح که به هدایت و مدد روحالقدس نشر و گسترش داده میشود، ”جهان“ را ملزم خواهد نمود تا به گناه و تباهی خود آگاه و معترف گردند، و این بهسببِ روحِ توبه و تزرعی است که بر وجدان آنان فرو ریخته خواهد شد، و حجتیست که بر خرد و وجدان آنان عرضه خواهد گردید.عیسی در اینجا اشاره به گسترش قلمروِ انجیل دارد. منظور او از ”جهان“، در وحلهی اول یهودیان میباشند؛ جهانی که مسیح در آن به دنیا آمد و خدمت خویش را آغاز نمود. با برهانهای قاطعی که مسیح با گفتار و کردار خویش به آنان در اثبات مسیح بودن خود ارائه داد، حجت بر آنان تمام شده است. او همچنین به غیریهودیانی اشاره دارد که در گناه و تباهی غوطهورند، و از خداوند دور ماندهاند. مسیحیان بر طبق این بیانات میتوانند دلگرم باشند که این رخدادها، و ابلاغِ پیام انجیل، جز با هدایت و پشتیبانی روحالقدس صورت نپذیرفته، و نخواهد پذیرفت.اما، آخرین تفسیری که ایشان از بیانات عیسی در فصل ۱۴ انجیل یوحنا ارائه میدهد، بهقرار زیر است:


«فارقليط درباره من (مسيح) شهادت خواهد داد. شما را از آينده خبر خواهد داد، و مرا جلال خواهد بخشيد.»شهادت بر حضرت مسيح حاكی است كه وی روحالقدس نيست؛ زيرا حواريون نيازی به تصديق او نداشتند و هم چنين منظور از اين كه به او جلال خواهد بخشيد، ثنا و تعريفهايی است كه پيامبر موعود درباره حضرت مسيح انجام داد و آيين او را تكميل كرد. چه جلالی بالاتر از اين! دقت در اين قراين میتواند ما را به حقيقتی كه محققان عالیقدر اسلام به آن رسيدهاند رهنمون گردد.

البته، برگرفتهی موردِ اشاره، برطبق ترجمهی هزارهی نو، چنین است:


امّا چون روحِ راستی آید، شما را بهتمامی حقیقت راهبری خواهد کرد؛ زیرا او از جانب خود سخن نخواهد گفت، بلکه آنچه را میشنود بیان خواهد کرد و از آنچه در پیش است با شما سخن خواهد گفت. او مرا جلال خواهد داد، زیرا آنچه را از آنِ من است گرفته، به شما اعلام خواهد کرد. (یوحنا ۱۶ : ۱۳-۱۴)

روشن است که در این فرازها به اثرات نزول روحالقدس بر رسولان و پیروان مسیح اشاره شده است. در واقع، از چنین بیاناتی دریافت میشود که شهادتی که رسولان بر مسیح دادند، و انجیلی که آنان بر جهان عرضه نمودند، هیچکدام برخاسته از خواستهها و پندارهای شخصیشان نبوده، بلکه ناشی از هدایت و مددِ روحالقدس بوده است. در واقع، این بیان مسیح میتواند اشارهای باشد به ارائه شدن و گسترش ایمان مسیحی یا مکاشفاتِ رسولان (که تفصیل آنها را در کانن عهدِجدید میتوان یافت) که هنوز آنهنگام که عیسی این سخنان را بیان میکرد، بهوقوع نپیوسته بودند.


بهخاطر من شما را نزد والیان و پادشاهان خواهند برد تا در برابر آنان و در میان قومهای جهان شهادت دهید. امّا چون شما را تسلیم کنند، نگران نباشید که چگونه یا چه بگویید. در آن زمان آنچه باید بگویید به شما عطا خواهد شد. زیرا گوینده شما نیستید، بلکه روحِ پدر شماست که به زبان شما سخن خواهد گفت. (متی ۱۰ : ۱۸-۲۰
)

بر این اساس، مسیحیان میتوانند دلگرم باشند که هرآنچه رسولان، از مسیح و آیین او، برای ما بهجای گذاشتهاند، بهتمامی حقیقت هستند.همچنین، دربارهی جلالی که عیسی از آن سخن میگوید، در فرازِ یوحنا ۱ : ۱۴، چنین میخوانیم:


و کلام، انسان خاکی شد و در میان ما مسکن گزید. و ما بر جلال او نگریستیم، جلالی درخور آن پسر یگانه که از جانب پدر آمد، پر از فیض و راستی.

آنجایی که آمده، «در میان ما مسکن گزید،» در اصل به معنای «در میان ما خیمه زد» میباشد. محتملاً، این اشارهْ برای آن است که خوانندگانِ آشنا با بخش عبرانی کتابِمقدس را بهیادِ خیمهی اجتماعی بیاندازد که طبق روایتِ تورات (خروج ۴۰ : ۳۴-۳۵)، توسطِ موسی برپا گردید، و ”جلال خداوند“ آن را
پُر ساخت. روحالقدس طبق فرازِ یوحنا ۱۶ : ۱۴، ترویجدهنده و آشکارسازندهی جلال مسیح دانسته شده است.


اکنون ای پدر، مرا در حضور خویش جلال ده، به همان جلالی که پیش از آغاز جهان نزد تو داشتم. (یوحنا ۱۷ : ۵)

این جلال مسلّماً با آن جلالی که جنابِ آیتالله از آن دم میزنند، اساساً متفاوت میباشد. البته، گویا این نویسندهیِ اسلامگرا کلّاً پنداشته است که جلال دادن تنها به معنای تعریف و تمجید کردن میباشد. در حقیقت، اگر ما به منابع اسلامی بسنده کنیم، جز مروری گذرا، بسیار سطحی و ناقص از زندگانی مسیح، چیزی نصیبمان نمیشود. تقریبا هیچ سخنی از گفتههای زیبا و مَثَلهای مسیح را، در قرآن، یافت نمیکنیم. واقعاً جای پرسش است که آیا الله هیچ نکتهی آموزندهی دیگری در زندگانی این پیامبر که، نزد مسلمانان، بعد از پیامبر خودشان، بزرگترین پیامبران دانسته میشود (جز استفاده ابزاری از او برای کسب مشروعیت برای دیانیت خویش و حمله به الهیاتِ مسیحی)، نیافته بود تا آن را، از برای مسلمانان، به پیامبر اسلام دیکته کند؟!در مقابل، اگر به کتابِمقدس رجوع کنیم، تصویری غنی از مردی را مییابیم که ابعاد شخصیت او دربردارندهی تمام ابعادیاند که برای یک نجاتدهنده بتوان در نگر گرفت. او هم خداوند است تا او را بخوانیم و دارای ذات الهیست، و هم یک انسان کامل است. او هم یک پادشاه است و سرور ماست، و هم یک دوست و برادر. او هم از لحاظ شکوه و جلال پسر یگانه خداوند و یگانه موعود موسی و انبیاء است، و هم مردی که با نهایت فروتنی پاهای حواریونش را با آب میشوید. در واقع، مسیحیان، مانندِ برخی از پیروان مذاهب و عقاید، چندین و چند پیشوا و رهبر ندارند، بلکه تنها یک پیشوا و سرور دارند که تمام ویژگیهایی که پیروان این اشخاص برای تمام آنان قائلند، در یگانه شخصیتِ او متجلی است — در حالی که او بازهم گامی فراتر است.
 
بالا