*♥*•*♥* غيبت امام زمان(عج) از نگاه روايات معصومین (به صورت تفصیلی) *♥*•*♥*

  • نویسنده موضوع 818
  • تاریخ شروع

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
چکيده

مسأله ي امکان غيبت امام عصر(عج) و پيشگويي اين غيبت توسط ديگر حجج الهي از جمله شبهاتي است که درعصر حاضر، از جانب مخالفان مطرح شده است. آنان با زير سؤال بردن صحت اسناد روايات غيبت، برطبق مباني شيعيان ، مسأله ي غيبت امام دوازدهم را ساخته ي انديشه ي عالمان شيعي ومحدثاني چون نعماني وشيخ مفيد مي دانند.
براي پاسخ گويي به اين گونه شبهات، روايات معصومان مورد پژوهش قرار گرفت، وروشن شد که صدور روايات صحيح درمسأله ي غيبت از سده ي اول تا سوم به گونه هاي مختلف نشانگر پيشگويي هاي معصومان است.البته درقرن اول، روايات معدودي به صورت اجمالي براي افراد ويژه اي بيان شده که نشان از اسرار بودن آن دارد، ولي درقرن دوم گسترش يافته که نشانگر شيوع اين روايات است.
با بررسي اسناد روايات غيبت، مي توان، به ضرس قاطع، به پيشگويي غيبت، سال ها پيش از وقوع آن اطمينان داشت وروايت صحيح آن را براي قائم آل محمد (ص) اثبات کرده اند.
کليد واژه ها : امام مهدي (عج) قائم، غيبت، غيبت امام عصر، شبهات غيبت، مهدويت، غيبت نگاري.
درآمد

انديشه هاي کلامي شيعه، ريشه دربنيادهاي استوار اسلامي دارد. بن مايه ها وريشه هاي ابعاد مختلف اين انديشه درميراث کهن وآموزه هاي قرآن وسنت قابل بازيابي، تحليل، استوارسازي وگزارش است.
روشن است که درميراث کلامي شيعه بحث هاي غيبت، رجعت، علم غيبت، ولايت (تکويني و تشريعي) وعصمت از اهمّيت خاصي برخوردارند واز ديرباز، زمينه ساز گفتگوهاي بسياري شده اند وبحث هاي بسياري را دامن زده اند.
اين مباحث- که از اختصاصات انديشه شيعي شناخته شده است - همواره از جانب مخالفان مورد هجمه ونقد قرار گرفته است.تنازعات فکري ياد شده ، گاه بينِ مذهبي وگاه، درون مذهبي بوده است.
انديشوران شيعه نيز همواره برخود واجب مي دانستند که ضمن ترويج ودفاع از انديشه استوار شيعي، نقدها وشبهات وارده را پاسخ گويند.
شبهه افکني درمحدوه ي انديشه اختصاصي شيعه در تمام دوران ها به شيوه هاي گوناگون وجود داشته است. درعصر حاضر نيز چون گذشته اين روند، با سرعتي بيشتر، ادامه يافته است.تحولات سياسي - فرهنگي نيز درکشورهاي شيعي برشبهه افکني هاي گسترده مخالفان دامن زده است.
درميان مباحث ياد شده، مسائل مربوط به مهدويت از اهمّيت ويژه اي برخوردار است وهر روزه هجمه هاي سفسطه گرايانه اي به مباحث ولادت، طول عمر وبويژه غيبت امام عصر (عج) درقالب هاي گوناگون از جانب مخالفان رخ مي نماياند.
سامان يافتن کتاب هاي متعدد درتبيين مسأله ي غيبت، از ديرباز تا کنون، درجهت پاسخگويي به شبهات مطرح دراين موضوع بوده است؛ به گونه اي که هر کتاب غيبت به دنبال رفع يکي از شبهات در زمينه ي غيبت امام عصر بوده است. از اين رو، غيبت نگاري، در يک گستره ي زماني، سال ها پيش از رخداد غيبت توسط نويسندگان و محدثان شيعي آغاز وتا به امروز ادامه داشته است.(1)
اين پژوهش برآن است تا به بحث «غيبت»، چگونگي وابعاد آن در ميراث کهن بپردازد.وبا بررسي روايات ريشه ها وبن مايه هاي غيبت را نخست گزارش وسپس ارزيابي وتحليل کند.وبدين سان، به پرسش زير پاسخ خواهد گفت:
انديشه ي غيبت از چه زماني در سنت راه يافته است؟ به عبارت ديگر، آيا اين انديشه در سنت، ديرينه اي بس کهن دارد ويا در سده سوم در تفکر شيعي راه يافته است؟
سؤال ياد شده ، برگرفته از شبهات جديد برخي از عالمان اهل سنت، ودگرانديشان عصر حاضر است. آنان براين باورند که غيبت، ساخته وپرداخته ي عالمان شيعي در سده ي سوم هجري است؛ چه اين که با شهادت امام حسن عسکري علیه السلام، عالمان شيعي دريافتند که جامعه ي شيعي با بحرانِ امامت روبه روگرديده است. ازاين رو، براي برون رفت از اين بحران، مسأله ي غيبت را بنيان نهادند. اين شبهات ونظاير آن، در صورتي صحيح خواهدبود که هيچ خبر واثري درکلامِ معصومان وجود نداشته باشد. طبق اين شبهات، بايد تمام آثاري که به مسأله ي غيبت پرداخته اند، پس از سده سوم نگارش يافته باشد.

به صورت تفصيلي بخشي از شبهات در آثار مخالفان، (2) درچند ساله ي اخير، اين چنين است:
1. روايات غيبت، طبق مباني شيعيان، از جهت سندي صحيح نيست؛
2. مسأله ي ولادت وغيبت امام دوازدهم ساخته وپرداخته ي عالمان شيعي بوده وريشه اي در روايات ندارد؛
3. روايات مربوط به غيبت همگي ساختگي است؛ چه اين که بيشتر راويان اخبار (علل واسباب غيبت) از غلات، مجهولان ويا از دروغگويان هستند؛
4. اعتقاد به دو غيبت ساخته ي نعماني بوده و او نخستين عالمي است که اين ايده را مطرح وشرح کرده است؛
5. اعتقاد به غيبت ، تنها يک باور شايع ومتداول شيعي بوده وروايتي دراين زمينه وجود نداشته است؛

6. بيان روايات مربوط به غيبت، پيش از امام دوازدهم ، در دوره ي شيخ مفيد تدوين شده است.
ما برآنيم که موضوع غيبت، آغازين بازتابش در روايات نبوي(ص) وپس از آن، دراحاديث معصومان علیه السلام بوده است.البته جزئيات اين فرضيه (اعم از شدت وضعف، کثرت وقلّت هاي اين روايات ) قابل بررسي است واين پژوهش عهده دار آن است. براي اين منظور، تمامي روايات مربوط به غيبت،گرد آوري ومطالعه شده است.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
انديشه ي غيبت در روايات

محدثان بزرگ شيعه، در طول تاريخ، با روايت کردن آثار روايي معصومان علیه السلام از باروهاي شيعي پاسداري کرده اند. مسأله ي «غيبت قائم محمد(ص)» نيز در برهه اي از زمان به عنوان يک باور اختصاصي درميان شيعه راه يافت. محدثانِ پس از عصر غيبت ، با پيروي از آثار غيبت نگارانِ عصر حضور، کتاب هاي بزرگ ومفصلي را با هدف دفاع از غيبت سامان داده اند.ترجيع بند بسياري از اين آثار را مي توان در پيشگويي مسأله ي غيبت درکلام بزرگان دين مشاهده کرد.اما فارغ از پيشداوري هاي اين دوران، بايد روايات گزارش شده از معصومان را در اين زمينه به دقت بررسي کرد تا بتوان بُن مايه هاي غيبت را در آنها کشف کرد.به تعبير ديگر، بايد تلاش کرد تا بتوانيم دريابيم که انديشه ي غيبت از چه زماني وچگونه در سنت راه يافته است؟
براي دستيابي به اين مهم، مهم ترين آثار غيبت نگاران (باب الغيبة کتاب الکافي، کتاب الغيبة نعماني، کتاب کمال الدين، کتاب الغيبة طوسي وابواب الغيبة درکتاب بحارالأنوار) به طور کامل بررسي شد.سپس روايات مربوط به غيبت، با توجه به مفاد آنها، درسه فصل جداگانه تقسيم گرديد:

1. روايات مربوط به وجود غيبت،
2. روايات تبيين کننده ي چرايي غيبت،
3. روايات تبيين کننده ي چگونگي غيبت.
در دسته ي اول، رواياتي آمده که معصومان به اصل وجود غيبت، سال هاي پيش از آن، تصريح کرده اند ودر دسته ي دوم وسوم رواياتي است که اهل بيتعلیه السلام در لا به لاي گفتارشان به غيبت اشاره کرده اند، ولي به صراحت درباره ي آن سخن نگفته اند.البته بايد توجه داشت که روايات مربوط به (چرايي، چگونگي وتعداد غيبت) به گونه اي اشاره به رويداد غيبت دارد.
آنچه اين پژوهش عهده دار آن است، بررسي روايات دسته ي نخست است. براي اين منظور، روايات هر معصوم را جداگانه مطالعه گرديده ونکات آن استخراج شده است وبا توجه به زمان صدور، درچهار مرحله تقسيم گرديد تا بهتر بتوان تحليل آنها را ارائه داد.
مرحله ي نخست. دوره ي بيانات اجمالي (سده ي اول هجري)
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
1. غيبت در کلام پيامبر خدا(ص)

تعداد رواياتي که از پيامبر خدا درباره ي غيبت گزارش شده ، بسيار اندک است.شمار اين روايات کمتر از بيست روايت است.روايات نبوي موجود دراين زمينه را دو گروه گزارش کرده اند: اهل بيت علیه السلام وصحابه پيامبر خدا.

الف. روايات نبوي از طريق اهل بيتعلیه السلام

تعداد معدودي روايت (حدود سيزده روايت) از امامان شيعه، از پيامبر خدا در باره ي پيشگويي غيبت «مهدي» يا «قائم» يا « الطريد الشريد» رسيده است.(3) اين روايات ازامام علي، امام باقر، امام صادق، امام کاظم وامام رضاعلیه السلام صادر شده است.درميان اين روايات مي توان اسناد صحيح ويا موثق را مشاهده کرد.وخواننده با بررسي اسناد ومتون روايات به صدور آنها اطمينان مي يابد.بيان يک نمونه همراه با بررسي سندي سودمند است:

امام صادقعلیه السلام از پدرانش روايت کرده که رسول خدا(ص) فرمود: فرزندم مهدي، نامش هم نام من است وکنيه اش کنيه من، در خلقت واخلاق شبيه ترين مردم به من است.يک غيبت وحيرتي دارد که خلق از دين خودگمراه شوند ودر آن وقت است که چون شهاب ثاقب باز آيد و زمين را پر از عدل وداد کند؛ چنان که پر از ظلم وجور شده است.(4)
بررسي سندي

اين حديث از جهت سندي از جايگاه ويژه اي برخوردار است؛ زيبايي آن در حيلوله هاي آن نهفته است ومي توان گفت درهمين جا جناب صدوق اين متن رابا بيش از 36 طريق گزارش کرده است.(5)
سند روايت را مي توان «صحيح» ويا نهايتاً به خاطر وجود «داود بن حصين»(6) - که واقفي است - موثق ارزيابي کرد.
تحليل روايات نبوي به گزارش اهل بيتعلیه السلام

به نظر مي رسد که اين روايات را اهل بيت علیه السلام از مجموعه علوم غيبي و ودايع ويژه امامت گزارش کرده اند، نه اين که به صورت شفاهي وشيوه ي راويان از پدران خود شنيده باشند.مؤيد اين ادعا عموماتي است که درباره ي احاديث ايشان آمده است؛ مانند «حديثي حديث ابي وحديث ابي حديث جدي و...».
همچنين قراين ديگري نيز در دست است؛ مثلاً در روايتي که سدير صيرفي از حضورش درمنزل امام صادق نقل مي کند ، آن حضرت شديداً اندوهناک بوده وبرحال شيعيان درعصر غيبت مي گريستند. امام آگاهي خود را از حال شيعيان درعصر غيبت برگرفته از مطالب کتاب جفر (ازکتاب هاي ويژه در دست امامان) مي دانند ومي فرمايند:
امروز صبح درکتاب جفر مي نگريستم. اين کتاب مشتمل است برعلم مرگ ها وبلاها و مصائب، وعلم گذشته وآينده تا روز قيامت که خداوند متعال به محمد وامامان بعد از او ارزاني داشته است.درآن کتاب، ديدم که نوشته قائم ما متولد مي گردد وغيبت مي نمايد.غيبت او طولاني مي شود وعمرش به طول مي انجامد. در آن زمان اهل ايمان امتحان مي شوند وبه واسطه طول غيبتش شک وترديد در دل آنها پديد مي آيد وبيشتر آنها از دين خود برمي گردند... .(7)
حتي اگر اين روايات را اهل بيتعلیه السلام به صورت شفاهي نيز از يکديگر شنيده باشند، نمي توان آن را نشانِ از آگاهي عمومي مردم نيز دانست.به ديگر بيان، اين گونه روايات به صورت اسرار درخاندان اهل بيت علیه السلام بوده که از نسلي به نسلي ديگر منتقل مي شده است.

ب. روايات نبوي به گزارش صحابه

چهار روايت نبوي دربيان غيبت در دست است که به وسيله صحابه گزارش شده است.اين روايات را جابر بن عبدالله انصاري ، (8) عمّار، (9)بُرَيدَة الأسلَمِي(10) وابن عبّاس(11) نقل کرده اند.
ازجهت سندي وهمچنين تا حدودي دلالي غير از روايت جابر، ما بقي غير قابل اعتماد است. روايت جابر را از کتاب کمال الدين وتمام النعمة مي خوانيم:

حَدَّثَنَا جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ مَسرُور- رَضِيَ اللهُ عَنهُ - قَالَ: حَدَّثَنَا الحُسَينُ بنُ مُحَمَّدِ بنِ عَامِرٍ، عَن عَمِهِ عَبدِاللهِ بنِ عَامِرٍ، عَن مُحَمَّدِ بنِ أبي عُمَيرٍ، عَن أبي جَمِيلَةَ المُفَضَّلِ بنِ صَالِحٍ، عَن جَابِر بنِ يَزيدَ الجُعفِيِّ، عَن جَابِر بنِ عَبدِاللهِ الأنصَاريِّ، قَالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ - صلي الله عليه وآله - المَهدِيُّ مِن وُلدِي اسمُهُ اسمِي وَکنيَتُهُ کنيَتِي، أشبَهُ النَّاسِ بي خَلقاً وَخُلقاً، تَکونُ بِهِ غَيبَةٌ وَحَيرَةٌ تَضِلُّ فِيهَا الأُمَم ُ، ثُمَّ يُقبِلُ کالشِّهَابِ الثَّاقِبِ يَملَؤهَا عَدلاً وقِسطاً کمَا مُلِئَت جَوراً وَظُلماً؛(12)
جابر بن عبدالله انصاري گويد: رسول خدا فرمود: فرزندم مهدي نامش هم نام من است وکنيه اش کنيه من، شبيه ترين مردم درخلقت واخلاق به من است؛ غيبتي دارد ويک سرگرداني درباره اش پيش آيد که امت ها در آن گمراه شوند. سپس چون شهاب ثاقب پيش آيد وزمين را پر از عدل وداد کند؛ چنان که پر از جور وظلم شده است.

بررسي سندي

غير از مفضل بن صالح(13) وجابر بن يزيد جعفي (14)- که وثاقتشان مورد ترديد است- تمام افراد سند، نزد رجاليان ثقه شمرده شده اند. اکنون برمبناي گروهي که وثاقت اين دو راوي را مي پذيرند، اين سند «صحيح علي التحقيق»است(15) وحال آن که برمبناي آية الله خويي به خاطر وجود «مفضل بن صالح»، سند ضعيف است.
تحلل روايات نبوي به گزارش صحابه

گذشت که تنها روايتي را که مي توان از جهت سندي پذيرفت، «روايت جابر»است.متن اين روايت نيز با ديگر آموزه هاي ماسازگار است.با توجه به اين که راوي آن جابر بن عبدالله انصاري از بزرگان صحابه واصحاب سرّ اهل بيت علیه السلام است، مي توان تصور کرد که او از دانسته هايي که ديگران را ياراي فهم نيست، آگاه باشد؛ چه اين که همو گزارشگر حديث لوح سبزين فاطمي است که اسامي دوازده امام در آن آمده بود واز سوي ديگر، وفاداري جابر به اهل بيتعلیه السلام درعمر پربرکت وطولاني ايشان ثابت شده است.
اما سه روايات ديگر، ضعف هاي جدي دارند.وجود وضاع وحديث سازي چون «محمد بن عبدالله بن المطلب شيباني» در روايت عمار وبيان اسرار ويژه ، مانند غيبت واسامي امامان، درجمعي که دشمنان اهل بيت حاضرند، در روايت بريدة الاسلمي ما را از پذيرش اين روايات باز مي دارد.
بنابر اين از جمع بندي روايات صحابه به دست مي آيد که:
1. شمار روايات نبوي صادر شده درباره ي غيبت - که از غير طريق امامان رسيده است- بسيار اندک بوده وکمتر از شمار انگشتان يک دست است.
2. اسناد بيشتر اين روايات ضعيف است.
3. تنها حديث صحيح (البته علي التحقيق) روايت اول است که در کمال الدين آمده است و راوي آن جابربن عبدالله انصاري است.
4. با اين تعداد روايت نمي توان گفت که پيامبر مسأله ي غيبت را براي جامعه به صورت عمومي بازگو کرده باشند.
بنابراين شواهد، پيامبرخدا درهيچ جمع وجلسه عمومي درباره ي غيبت سخن نگفته اند. نهايت مطلبي را که مي توان پذيرفت، آن است که رسول خدا براي بعضي از خواص، به صورت کلي ورمز گونه به اصل غيبت اشاره کرده اند که دراين صورت اصحاب سري چون جابر بن عبدالله انصاري نيز از آن آگاهي داشته اند.
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
2. غيبت در کلام اميرالمؤمنين(ع)

در روايات علوي نيز به اصل مسأله ي غيبت اشاره وگاه، تصريح شده است؛ (16) اما شمار اين روايات وفضاهاي صدور آنها تأمل برانگير است .با وجود تعدد اين روايات، راويان آنها تنها چهار نفرند که عبارتند از اصبغ بن نباته(17)، کميل بن زياد(18)، حُذَيفة بن يَمان (19)، وفردي ثقه از شيعيان امام علي.(20)
اصبغ بن نباته تميمي حنظلي مُجاشِعي درشمار شُرطة الخَميس (نيروهاي ويژه)، فرماندهان واز معتمدان امام علي (ع) است که تا مرز مرگ وشهادت با امير مؤمنان پيمان بسته بود.(21)
اصبغ دوجريان را در باره ي غيبت نقل کرده است که آنها را بسياري از متون معتبر گزارش کرده اند.يکي از آنها مي خوانيم:
روزي اصبغ بن نباته امير مؤمنان را مي بيند که متفکرانه با سر انگشت دستشان خاک ها را مي کاود وسبب را مي پرسد وامام در ضمن پاسخ به او به مسأله ي غيبت تصريح مي کنند:
اصبغ بن نباته گويد: خدمت اميرالمؤمنين(ع) آمدم وديدم آن حضرت متفکر است وزمين را خط مي کشد، عرض کردم: اي اميرمؤمنان، چرا شما را متفکر مي بينم وبه زمين خط مي کشي، مگر به آن (خلافت در روي زمين) رغبت کرده اي؟ فرمود: نه، به خدا! هرگز روزي نبوده که به خلافت يا به دنيا رغبت کنم، ولي فکر مي کردم درباره ي مولودي که فرزند يازدهم من است، او همان مهدي است که زمين را از عدل وداد پر کند؛ چنان که از جور وستم پر شده باشد. براي او غيبت وسرگرداني است ( هر زماني درشهري به سر مي برد) که مردمي در آن زمان گمراه گردند وديگران هدايت شوند. (22)
بررسي کلي روايات علوي

هرچند، برحسب علم رجال، ناگذيريم تمام روايات علوي را در باره ي غيبت، ضعيف ارزيابي کنيم، اما روايت اول اصبغ بن نباته (متن فوق) وروايت فرد ثقه از شيعيان، شمار افراد ثقه درطبقات مختلف روايت وتعدد نقل هاي مکرر اين دو روايت درکتب معتبر کهن شيعه اطمينان به صدور را تقويت مي کند.
همچنين، با همين نگاه مي توان روايت کميل را به خاطر تعدد نقل نويسندگان بزرگ، همچون صدوق، مفيد، طوسي، سيد رضي و...صادر شده تلقي کرد.
مفاد اين روايات قابل بررسي ودقتِ مضاعف است .برخي از نکات اين روايات عبارت اند از:
1. تنها در روايت اصبغ بن نباته به مسأله ي غيبت وحيرت تصريح شده است ودر روايات ديگر، با دلالت التزامي مي توان به غيبت پي برد.
2. فضاي صدور هر دو روايت اصبغ نشانگر عدم حضور ديگران است، وبيشتر به يک جريان خصوصي شبيه است.
3. بايد توجه داشت که اصبغ بن نباته(23) وکميل بن زياد(24) وحذيفة بن يمان،(25) همگي از اصحاب سرِّ امام علي (ع) وخواصّ ايشان بوده اند.
بنابر آنچه گذشت، پيشگويي مسأله ي غيبت از جانب امام علي (ع) درميان اجتماعات عمومي ثابت شده نيست.نهايت مطلب، آن است که امام براي افرادي ويژه، اصل غيبت را با الفاظ گوناگون والبته مجمل بيان کرده اند.
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
3. غيبت در کلام امام حسن و امام حسين (ع)

به طور کلي، تعداد روايات حسنين (ع) درجوامع روايي شيعه وسني بسيار اندک است. و روايات مربوط به غيبت نيز نسبت به روايات ديگرمعصومان بسيار کمتر است؛ مثلاً درکتاب کمال الدين تنها شش روايت از حسنين (ع) درباره ي قائم (ع) گزارش شده است که فقط درسه روايت آن به مسأله ي غيبت اشاره شده است.(26) درکتاب الغيبة نعماني روايتي از اين دو امام در باره ي غيبت نيامده است. ودرکتاب الغيبة طوسي تنها يک روايت از امام حسن(ع) آمده است. در اسناد تمام اين روايات افراد ناشناخته وجود دارند.
نمونه:

...مردي از همدان گويد از حسين بن علي شنيدم که مي فرمود:
قائم اين امت نهمين فرزند من است واو صاحب بيت است واوست که زنده است وميراثش تقسيم مي شود.(27)
تحليل روايات حسنين(ع)

1. با وجود سه يا چهار روايت، برفرض حصول اطمينان صدور، نمي توان نتيجه گرفت که درعصر حسنين مسأله ي غيبت شيوع داشته است.
2. نکته ي اشتراک اين روايات، اجمال گويي آنهاست.

3. دراين دوره طرفداران امامت محمّد بن حنفيه وشکل گيري تفکر کيسانيه نشان از آن دارد که غيبت باوري درمحدوده اي ، هر چند کوچک ، خود را نشان داده است.
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
4. غيبت در کلام امام زين العابدين(ع)

حدود پنج روايت درباره ي غيبت از امام سجاد (ع) گزارش شده است. اين روايات را افرادي چون امام صادق به واسطه پدرشان ، (28) سعيد بن جبير، (29) ابوحمزه ثابت بن دينار، (30) ابوخالد کابلي(31) وعمرو بن ثابت (32) از ايشان نقل کرده اند.تمام اين راويان - که درشمار شاگردان زين العابدين هستند.- از وثاقت ويژه اي برخوردارند. تنها درباره ي عمرو بن ثابت گمانه هايي از جانب ابن غضايري مطرح است که ديگراني چون کشي وحلي آن را نپذيرفته وبرمدح وي تأکيد دارند.
دراين روايات از مسأله ي غيبت با عباراتي همانند «الغيبة،(33) غائب مستور،(34) غيبتين (35)» تعبير شده است.
اسناد اين روايات تأمل برانگيز است ودر هر سند دست کم يک يا چند نفر ناشناخته وجود دارد؛ اما متن آنها قابل پذيرش است وبيشتر، به طور اجمالي، از غيبت ياد کرده اند وچنان که انتظار مي رود، در اين روايات از امام عصر با عنوان «قائم» ياد شده است وجامعه شيعه با اين واژه بيگانه نبوده، ولي مصداق آن را نمي دانستند.
تنها روايت ابوخالد کابلي به صورت متعين از قائم وحوادث آن دوران (مانند جريان جعفر کذاب وصدمات او) ياد کرده است که البته اين گونه بيان در سال هاي پاياني سده اول تأمل برانگيز است..
چنان که ملاحظه شد، تعداد روايات صادر شده از معصومان درسده ي نخست هجري درپيشگويي غيبت بسيار اندک ، مجمل وبراي افراد ويژه بوده است.بنابراين، نمي توان انتظار داشت که جامعه شيعي از غيبت آگاه بوده اند؛ چه اين که اساساً نمي توانستند تصور درستي هم نسبت به آن داشته باشند.


پينوشتها:
* مدرس دانشکده ي علوم حديث.
1- تنها 52 نفر از راويان شيعه از عصر حضور معصومان تا پايان قرن پنجم کتاب هايي درموضوع غيبت نگاشته اند: هيجده نفر ازنويسندگان اين مجموعه پيش از غيبت، پانزده نفر در دوران غيبت صغرا ونوزده نفر در دوران غيبت کبرا تا حدود پايان قرن پنجم بوده اند. ر.ک :«درآمدي بر غيبت نگاري»، مهدي غلامعلي ، حديث انديشه، شماره ي 3، بهار وتابستان 86.
2- براي آگاهي از شبهات مخالفان در زمينه ي غيبت امام عصر به کتاب هاي زير مراجعه شد و اهم شبهات در شش دسته فوق ساماندهي گرديد.اين کتاب ها عبارت اند از: آمدن مهدي افسانه است، محمّد جودت اليوسف، ترجمه: اسحاق دبيري؛ متي يشرق نورک ايها المنتظر (عجيب ترين دروغ تاريخ)، عثمان بن محمد الخميس، تحقيق: عبدالله بن سلمان ، ترجمه: اسحاق دبيري؛ مهدي موعود يا مهدي، موهوم عبدالرحيم ملا زاده؛ بررسي علمي دراحاديث مهدي، ابن الرضا ابوالفضل برقعي؛ چهار اثر ياد شده توسط انتشارات حقيقت وابسته به وهابيون در عربستان سعودي در سال 1378 ش / 1429 ق، به چاپ رسيده اند؛ تطور الفکر السياسي الشيعي من الشوري الي ولاية الفقيه، احمد الکاتب، بيروت: دار الجديد ، 1998م، اول؛ غيبت ومهدويت در تشيع اماميه، دکتر جاسم حسين ودکتر ساشا دينا، ترجمه: محمود رضا افتخار زاده، قم: ناشر مترجم، اول.
3- ر.ک: الکافي، ج1، ص 22، ح 14؛ کمال الدين، ص 51، ص 287، ح4و ح 5، ص 412، ح 12؛ الارشاد، ج2، ص 275؛ دلائل الامامة، ص 455 و468؛ کفاية الاثر ، ص 146.
4- کمال الدين ، ص 287، ح 4.
5- مثلاً درطبقه ي مشايخ نويسنده سه نفر، در طبقه ي مشايخ مشايخ نيز سه نفر و در طبقه ي بعدي، نام چهار نفر ديده مي شود . تمام اين ده نفر از بزرگان شيعه وراويان معتبر هستند که در توصيف يکايک ايشان مي خوانيم «امامي ثقة جليل القدر». پس از اين ده نفر، نام دانشمند ثقه وجليل القدر شيعه، «حسن بن محبوب» ديده مي شود. وپس از او، داود بن حصين است که او نيز ثقه است، ولي واقفي است.نفر آخر درسند نيز ابوبصير است که در وثاقت او ترديد نيست.
6- داود بن حصين - که استاد حسن بن محبوب است - شاگردي امامان صادق وکاظم را نموده است.نجاشي او را ثقه دانسته وطوسي در سه جا از او ياد کرده است وآن گاه که نام وي را در شمار اصحاب امام کاظم آورده، چنين نوشته است «واقفي».
ابن داود حلي او را در شمار ممدوحين وکساني که پيشينيان آنان را ضعيف ندانسته اند، آورده وسپس با عبارتي کوتاه، مخالفت خود را با واقفي بودن وي ابراز داشته است؛ چه اين که نوشته است: «وقيل واقفي». (الرجال ابن داود، ص 143) .البته به نظر ابن داود چندان نمي توان اعتماد کرد؛ چون نام داود را در بخش دوم کتاب هم آورده است.قاعده اي در علم رجال هست که بزرگان وراويان سترگ، درصورتي از کسي روايت مي کنند که او درحالت استقامت پايبند به اعتقادات شيعيان امامي باشد و يقيناً از واقفيان در دوران وقفشان نقل نمي کنند . بنابراين ، ظاهر امر، چنين است که مشايخي همچون حسن بن محبوب، پيش از آن که داود واقفي شود، از او روايت کرده اند. با توجه به اين نکته، روايت «صحيح» است واگر کسي اين قاعده را نپذيرد، روايت، «موثق» خواهد شد.
7- الغيبة، ص 168.
8- کمال الدين، ص 286، ح 1.
9- کفاية الاثر، ص 120؛ الصراط المستقيم، ج2، ص 118.
10- مختصر بصائر الدرجات ، ص 18.
11- کمال الدين ، ص 287، ح 7.
12- همان، ص 286، ح1.
13- ترديد در وثاقت وي ابتدا از ناحيه ابن غضائري آغاز شده واو را اينگونه توصيف کرده است:« المفضل بن صالح أبو جميلة الاسدي مولاهم النحاس ضعيف کذاب يضع الحديث». الرجال (ابن غضائري)، ص 88.
به تبعيت از ابن غضائري، علامه حلي نيز وي را تضعيف ونامش را در بخش دوم کتابش (من ارد قوله و...) آورده است. شيخ وبرقي نيز تنها به توصيف طبقه وي پرداخته اند. درمقابل ابن داود حلي او را در بخش ممدوحين کتابش آورده است. الرجال (ابن داود حلي)، ص 390 و 395. برنامه دراية النور نيز او را «امامي ثقة علي التحقيق وربما يضعف »معرفي کرده است. آية الله خويي وثاقت مفضل را نپذيرفته است. معجم رجال الحديث، ج18، ص 227.
14- ترديد در وثاقت جابر بن يزيد وروايات وي ريشه اي بس کهن دارد. کشي رواياتي را در وثاقت وعدم وثاقت وي گزارش کرده است.از آنجا که وي به سال 128 فوت کرده بيشتر بايد امام باقر را درک کرده باشد تا امام صادق.اما گزارشات راويان آن زمان بيانگر آن است که وي از صادقين روايات متعددي گزارش کرده است به گونه اي که زراره وقتي درباره أحاديث جابر از امام صادق سؤال مي کند، چنين پاسخ مي شنود:«ما رأيته عند أبي قط الا مرة واحدة وما دخل علي ّقط . اختيار معرفة الرجال، ص 191، ش 335 از اين رو افرادي چون ابن داوود نيز وي را در شمار راويان ضعيف دانسته اند . الرجال (ابن داوود)، ص 546.
اما روايات مدح وي نيز در دست است که طرفداران وثاقت به آن تمسک مي کنند مثلاً زياد ابن ابي حلال مي گويد درباره ي روايات او اختلاف داشتيم اما روزي نزد امام صادق رفتم ايشان بدون مقدمه ابتدا فرمودند:«رحم الله جابر الجعفي کان يصدق علينا لعن الله المغيرة بن سعيد کان يکذب علينا». اختيار معرفة الرجال، ص 192، ش 336 شيخ مفيد، ابن غضائري، علامه حلي نيز او را توثيق کرده اند.دراية النور نيز درباره ي او نوشته است:«امامي ثقة جليل وربما جليل وربما ضعف». آية الله خويي ضمن اعتماد به شهادت ابن قولويه، علي بن ابراهيم، شيخ مفيد در رسالة العدديه وابن غضائري وي را ثقه ، دانسته است.معجم رجال الحديث، ج4، ص 25.
15- مانند آية الله سيد موسي شبيري زنجاني، محققان برنامه دراية النور.
16- بخشي از روايات علوي به اصل وجود قائم يا ثواب انتظار بر فرج، اشاره شده است. (کمال الدين، ص 645، ح 6) وحتي در بعضي روايات به صورت ضمني واشاره اي به لوازم غيبت پرداخته شده است، الأمالي (شيخ مفيد)، ص 233 ، ح 4)
17- الکافي، ج1، ص 338، ح 7؛ الغيبة (نعماني)، ص 60، ح 4 و ص 140 ، ح 1؛ کمال الدين ، ص 288 ، ح 1، و ص 302، ح 9 و ص 303 ، ح 15.
18- کمال الدين ، ص 289، ح 2 و ص 292؛ الخصال، ص 187؛ الارشاد، ج1، ص 227؛ الامالي (مفيد)، ص 247، ح3؛ خصائص الائمه، ص 105.
19- فضائل أميرالمؤمنين( ابن شادان)، ص 68.
20- ر.ک :الکافي ، ج1، ص 335، ح 3 و ص 339، ح 13؛ الغيبة (نعماني)، ص 136، ح 2.
21- دانشنامه اميرالمؤمنين (ع) ، ج 12، ص 69- 71.
22- الکافي ، ج1، ص 338، ح 7.
23- دانشنامه ي امير المؤمنين(ع) ، ج12، ص 69- 71.
24- همان، ج12، ص 295- 298.
25- همان، ج12، ص 106- 111.
26- ر.ک : کمال الدين، ص 314 تا 318. گفتني است که روايت اول از امام حسن است. آن حضرت جرياني را از برخورد امام علي وخضر بيان فرموده اند ومطالب از امام علي است وامام حسن تنها راوي ماجراست.اگر اين روايت را روايت امام حسن برشماريم، تعداد روايات ايشان در مسأله ي غيبت دوتا خواهد شد ودر مجموع، از حسنين چهار روايت دراين باره درکتاب مذکور آمده است.
27- کمال الدين ، ص 317، ح2.
28- همان، ص 207، ح 22.
29- همان، ص 321،ح 3.
30- همان، ص 328، ح 8.
31- همان، ص 319، ح 2.
32- همان، ص 323، ح 7.
33- همان، ص 319، ح 2 و ص 321،ح3 و ص 323 ، ح 7.
34- همان، ص 207، ح 22.
35- همان، ص 328، ح 8.
منبع:فصلنامه علوم حديث شماره 53
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"

مرحله ي دوم. دوره ي تصريح (نيمه ي اول قرن دوم هجري)
1.غيبت در کلام امام باقر(ع)

شمار رواياتي که امام باقر(ع) درباره ي غيبت فرموده اند، بيشتر از روايات امامان پيشين ايشان است.اگر چه تعداد اين روايت ها قابل توجه است، اما با دقت دراسناد روايات متوجه مي شويم که نفراتي که بي واسطه از امام باقر روايت کرده اند، انگشت شمارند واين تعدّدها مرهون تعدد راويان طبقات بعدي است. اسامي راويان بي واسطه از امام باقر، به ترتيب الفبا، عبارت اند از:
إبراهيم ابن عمر اليماني،(1) أبوبصير (هفت روايت)،(2) أبوجارود (دو روايت)، (3) ام هاني (سه روايت)، (4) جابر،(5) زرارة (سه روايت)، (6) عبدالمک بن أعين(7) ومحمد بن مسلم الثقفي(8) ومعروف بن خربوذ.(9)
غير از ام هاني - که ناشناخته است - بقيه افراد از بزرگان ومعتمدان امام باقر وشيعه هستند. چهار نفر از ايشان درشمار گروه اول از اصحاب اجماع هستند. البته زياد بن منذر ابوالجارود نيز درامامي بودن وزيدي بودنش ترديد است، ولي مي توان وثاقت وملازمتش با امام باقر را پذيرفت.هر چند ام هاني وبعضي از اسامي سند روايتش ناشناخته اند، اما به نظر مي رسد که کليني وصدوق روايت او را به عنوان دليل نياورده اند، بلکه به ديد مؤيد به آن نگريسته اند؛ چه اين که روايات ديگري را در ابواب مربوط با اسناد معتبر گزارش کرده اند.
گذشته از روايات ام هاني، ديگر گزارش هاي متعدد فوق اطمينان به صدور را همراه دارد، اما قراين مختلف، بيانگر آن است که از جهت کمي، اين گونه روايات درمحافل فوق العاده خاص وبراي خواص بيان شده است. ودليل متقني از بيان عمومي مباحث غيبت در دست نيست.
بررسي محتوايي

1. دربيشتر اين روايات- چنان که شيوه ي اهل بيت بوده - از حجت غايب با عنوان «قائم» ياد شده است. روايات اين دوران بيانگر آن است که اعتقاد به قائم دربين شيعه ريشه دوانيده است، اما اين که قائم کيست وقيامش درچه زماني است، مورد سؤال بوده است؛ حتي درمواردي گمان راويان اين است که چه بسا قائم خودِ امام باقر است واز ايشان دراين باره پرسش مي کنند.
گاهي نيز امام پنجم با عنوان «غلام: جوان»، (10) «صاحب هذا الامر»(11) ويا «مهدي» (12) از ايشان ياد مي کنند.
2. مفاد روايات گوياي حقايقي از غيبت است واين نخستين باري است که اهل بيت به زواياي گوناگوني از غيبت مي پردازند؛ مثلاً در روايت امام باقر وجود وحتميت غيبت وهمراهي آن با سرگرداني وحيرت شيعيان بيان شده است(13) وگفته شده که قيام به يقين، پس از غيبت خواهد بود، (14) وقائم دوغيبت پيش رو دارد.(15) وحتي به سال غيبت نيز اشاره شده است. (16) همچنين، از چرايي غيبت نيز امام سخن گفته اند.(17)
3.به نظر مي رسد که درميان اين روايات ظهوروقيام نزديک جلوه داده شده است، به گونه اي که امام به مخاطبان خود مي گويد: «إن أدرکت زمانه قرت عينک».(18) «إذا سمعتم به فأتوه ولو حبوا علي الثلج»، (19) «يا طوبي لک إن أدرکتيه، ويا طوبي لمن أدرکه».(20) هر چند مي توان احتمال داد که شيوه سخن گفتن، چنين اقتضايي داشته است وضرورتاً تلازمي با زمان قيام ندارد.
4. دريکي از روايات امام باقر آمده است که «صاحب هذا الامر» داراي سنني از پيامبران است؛ سنت به ارث برده او از يوسف «السجن والغيبة»(21)است.آوردن عبارت «سجن»، با تمام روايات مشابه، حتي از امام باقر، سازگار نيست . دواحتمال قابل تأمل است؛ اول آن که در سند اين روايت، نام دوتن از واقفيان ديده مي شود: «حسن به علي بن أبي حمزة از رؤسا وبزرگان واقفي» و«عبد الله بن جبلة». بعيد نيست آنان براي اثبات قائم بودن امام کاظم از مسأله ي زندان ايشان سوء استفاده کرده باشند و روايات را اين گونه تحريف کرده باشند.احتمال دوم، آن است که تصحيف رخ داده است وعبارت «الحيرة» تبديل به «السجن» شده باشد. مؤيد اين نکته، روايات مشابه است، بويژه آن که بعضي از آنها را همين راوي (ابو بصير) از امام باقر (ع) روايت کرده است:
و روي أبوبصير، عن أبي جعفر(ع) قال: في القائم شبه من يوسف، قلت: وما هو؟ قال: الحيرة والغيبة.(22)
اکنون متن کامل يکي از روايات امام باقر (ع) را مي خوانيم:
زراره گويد از امام باقر شنيدم که مي فرمود: براي قائم غيبتي است، پيش از آن که ظهور کند. پرسيدم که دليل غيبتش چيست؟ فرمود: مي هراسد -وبه شکمش اشاره کرد -زراره گفت: مقصود، کشتن است.(23)
بنابرآنچه گذشت، ترديدي نيست که بحث غيبت درعصر امام باقر مطرح شده است، ولي بايد توجه داشت که اين آغازين بيانات امامان دراين باره باخواص جامعه شيعي است.دانشمندان شيعه نيز هنوز تصوري درست از غيبت نداشتند واين بسيار طبيعي است؛ چرا که تا عصر امام باقر هيچ زماني نبوده که شيعيان از ارتباط با امام به طور کامل محروم باشند. از اين رو، لذا اگر کساني همچون زراره نيز از هضم مسأله ي غيبت در آغاز آگاهي از آن، متعجب مي شوند، ايرادي برآنها نيست.(24)
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
2. غيبت در کلام صادق آل محمد(ع)

مسأله ي غيبت درعصر امام صادق(ع)، بيش از دوران هاي پيش مطرح گرديد . فزوني روايات، تعدد راويان وگوناگوني روايات، بيانگر آن است که مطالب مربوط به غيبت براي بيشتر خواص، تقريباً روشن شده بود ودرميان راويان گفتگوهايي درباره ي اين مسأله ديده مي شود.
بي ترديد، شرايط سياسي اين دوران تأثير مستقيمي درگسترش اين مباحث داشته است؛ چه اين که نازعات موجود بين عباسيان وامويان سبب شده بود شيعيان درناملايمات پيش آمده انتظار قيام قائم را در ميان آل محمد داشته باشند.ودرمواردي هم از امام صادق درخواست قيام مي کنند.گذشته از مردم کوفه- که دراين دوران ، بسياري از شيعيان آن، در ارادت به اهل بيت زبانزد هستند، حتي شيعيان خراسان نيز - که در دوردست ترين مکان هاي بلاد اسلامي به سر مي برند- بي صبرانه درانتظار قيام قائم هستند.(25)
درچنين فضايي بايد امام، شيعيان را از غيبت پيش از قيام آگاه کند وبه آنان بگويد که غيبت قائم حتمي است وعلائمي ديگر از قائم را هويدا سازد. دررواياتي با عبارت «لابد» از وقوع غيبت ياد شده که به نظر مي رسد به همين منظور است.(26)
بررسي سندي

تعداد راويان روايات غيبت از امام صادق(ع) چشمگير است.اسامي اين افراد ، به ترتيب الفبا، چنين است:
أبوبصير، (27) إسحاق بن عمار، (28) حازم بن حبيب،(29) حماد بن عبدالکريم الجلاب، (30) حميري، (31) زرارة بن أعين ، (32) زيد الشحام، (33) سدير الصيرفي، (34) صفوان بن مهران، (35) عبدالاعلي مولي آل سام، (36) عبدالرحمن بن سيابة، (37) عبدالله بن أبي يعفور، (38) عبدالله بن الفضل الهاشمي، (39) عبدالله بن سنا، (40) عبيد بن زرارة، (41) علي بن عمر بن علي بن الحسين، (42) محمد بن مسلم الثقفي، (43) مسعدة بن صدقة، (44) مفضل بن عمر، (45) هشام بن الحکم، (46) يحيي بن أبي القاسم، (47) ويمان التمار.(48)
درميان اين راويان، زرارة بن أعين ومفضل بن عمر وپس از اين دو، ابو بصير بيشترين حديث غيبت را از امام صادق نقل کرده اند.
سه راوي نيز به صورت مشترک، از صادقين(ع) روايات غيبت را گزارش کرده اند که عبارت اند از: أبوبصير، زرارة ومحمد بن مسلم ثقفي.شايد همين اشتراک ها سبب شده بعضي از روايات - که از جهت متني يکي است- در نقلي به امام باقر ودر نقل ديگر به امام صادق نسبت داده شود؛ به عنوان نمونه به اين متن توجه کنيد:
...عن ابني بُکير، عَن زُرَارَةَ قالَ: سَمِعتُ أبا عَبدِاللهِ(ع) يقُولُ: إنَّ لِلقَائِمِ غَيبَةً قَبلَ أن يقُومَ إنَّهُ يخَافُ وَأومَاً بِيدِهِ إِلَي بَطنِهِ يعنِي القَتل؛ (49)
زراره گويد: شنيدم مي فرمود: به راستي قائم(عج) پيش از آن که قيام کند، غيبتي دارد؛ زيرا برجان خود مي ترسد وبا دستش اشاره به شکمش کرد، يعني از کشتن.
متن حديث فوق در حدود نُه بار از زراره با اسناد مختلف، درکتاب هاي گوناگون نقل شده است.(50) تعدد نقل يک متن واحد قابل بررسي است. مطلب آخر، اين که در اسناد روايات امام صادق در مسأله ي غيبت، تعداد قابل توجهي از اسناد صحيح ويا موثق هستند؛ به گونه اي که يقين به صدور حاصل گرديده وافزون برآن، خواننده اطمينان مي کند که بناي امام آن بوده که مباحث غيبت را پررنگ تر از گذشته بيان نمايد.
rasekhoon.net_userfiles_Article_1390_09_03_140181.JPG
موضوعا ت روايات

تنوع مطالب موجود در روايات امام صادق گوياي آن است که آن حضرت به زواياي مختلفي از غيبت اشاره کرده اند تا بدين روش مخاطبان را از چند و چون غيبت آگاه ساخته وزمينه ي آمادگي براي مدتي به دور از امام زيستن را فراهم آورند.
موضوعات اصلي در روايات آن امام را مي توان در موضوعات زير مشاهده کرد:
1. وقوع يقيني غيبت،(51)
2. اوصاف غيبت:( مانند طولاني بودن دوران غيبت ،(52) دوگانه بودن آن، (53) عدم دستيابي به امام، (54) حيرت وگرفتاري هاي شيعه د رعصر غيبت)،(55)
3. بن مايه هاي غيبت در اديان پيشين، (56)
4. چرايي غيبت. (57)

درنگي در روايات امام ششم

- به نظر مي رسد که مباحث غيبت در دوره ي طولاني امامت امام صادق به تدريج، بيان شده است. درابتدا، مي گويد اصل غيبت را انکار نکنيد:«إن بلغکم عن صاحب هذا الامر غيبة فلا تنکروها». نظير اين مطلب را امام هم به محمد بن مسلم (58) وهم به ابوبصير(59) فرموده است، اما در دوره هاي بعدي، امام به حتميت آن تصريح وقاطعانه مي فرمودند:«إن لصاحب هذا الامر غيبتة لابد منها يرتاب فيها کل مبطل».(60) ودرنهايت، به بيان زواياي گوناگون اين رخداد عظيم اشاره مي کنند.
- روايات مربوط به غيبت از اجداد امام صادق در دست، حداقل، خواص بوده است؛ چه اين که حميري به امام مي گويد: «فقلت له: يا ابن رسول الله! قد روي لنا أخبار عن آبائک في الغيبة وصحة کونها، فأخبرني بمن تقع».(61)
بنابراين، حميري رخداد غيبت را مسلّم دانسته و تنها مي پرسد که: (فأخبرني بمن تقع؟)
- به نظر مي رسد که از مهم ترين مأموريت هاي امام، آماده سازي شيعه براي غيبت بوده است؛ چه اين که امام براي نيل به اين هدف بزرگ، از فرصت ها به خوبي بهره برداري کرده اند؛ مثلاً امام نظرش به کوه رضوي مي افتد، به يارِ همراه خودعبدالاعلي مولي آل سام مي فرمايد:
تري هذا الجبل هذا جبل يدعي رضوي من جبال فارس أحبنا فنقله الله إلينا،أما إن فيه کل شجرة مطعم،ونعم أمان للخائف مرتين.أما إنّ لصاحب هذا الامر فيه غيبتين، واحدة قصيرة، والاخري طويلة.(62)
- بيان غيبت در جلسات عمومي واقع درمنزل امام- که ظاهراً بايد فقط شيعيان ويژه اي بوده باشند- از نکات ويژه در روايات امام صادق است که پيش تر سابقه نداشته است.گزارشي را مفضل نقل مي کند که درابتداي آن آمده است: « کنت عند أبي عبدالله (ص) وعنده في البيت أناس»(63) وتمام ضماير روايت نيز به صورت جمع آمده است.(64)
- درعصر امام صادق همچنان به غيبت در رديف اسرار باقي مانده است، اما گستره آگاهان از اسرار بيشتر شده است؛ چه اين که امام به مفضل گويد: «لاتحدث به السفل فيذيعونه».(65) بنابراين، بسياري از خواص شيعيان از اصل مسأله ي غيبت آگاه بودند.
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"

مرحله ي سوم. دوره ي تثبيت (نيمه ي دوم قرن دوم هجري)

1. غيبت در کلام امام کاظم(ع)

تنها پنج نفر از يارانِ امام کاظم(ع) مطالبي را درباره ي غيبت از ايشان روايت کرده اند. اين پنج نفر عبارت اند از «علي بن جعفر، (66) أبوأحمد محمد بن زياد الازدي(= محمد بن ابي عمير)، (67) يونس بن عبد الرحمن، (68) عباس بن عامر (69) وداود بن کثير رقي (71)». غير از داود بن کثير، چهار نفر ديگر از بزرگ ترين راويان شيعه هستند.(71)، (72)
نکاتي درباره ي روايات امام کاظم(ع)

1. بيشتر اين روايات صحيح هستند؛ مانند يکي از دو روايت علي بن جعفر درکمال الدين، (73) روايت ابن ابي عمير، (74) روايت يونس بن عبدالرحمان(75) و روايت عباس بن عامر.(76)
2. دراين روايات، بيشتر به «چرايي غيبت» و«لوازم آن» پرداخته شده است ونشان مي دهد که اصل غيبت براي خواص به خوبي جا افتاده است.
3. استفاده از عبارت دقيق «الخامس من ولد السابع»، براي معرفي صاحب الامر وپيشگيري از استفاده هاي سود جويانه جريان واقفيان است.
4. حالت آماده سازي براي غيبت- که پيش از اين توسط صادقين (ع) آغاز شده بود- همچنان ادامه دارد.اين آماده سازي ها به همان شيوه هاي پيشين، مانند استفاده از فرصت ها ويا سؤال به صورت مطلق پي گرفته مي شود:«إذا فقدتم إمامکم فلم تروه فماذا تصنعون».(77)
5.از فضاي روايات مي توان دريافت که در اين برهه،نه تنها خواص،بلکه جمعي ازعموم شيعه نيزبا مسأله ي غيبت آشنا شده اند.
 

818

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
غيبت در کلام امام رضا(ع)

انتظار قيام قائم از خاندان پيامبر خدا در دوران امام رضا بيشتر قوت گرفت؛ چه اين که پس از شهادت امام کاظم وادعاي گروه واقفيان تا مدتي شک وترديد در بدنه جامعه شيعي گسترش پيدا کرد. هر چند در گذر زمان بيشتر شيعيان به امامت امام رضا شهادت دادند و وقتي که امام ولايت عهدي را پذيرفت، آرامشي در دل هاي شيعيان نشست که قيام قائم با اين پذيرش امام سرعت مي يابد وچه بسا قائم خود اوست. اين برداشت با روايات قبلي- که انجام قيام را پس از شک وترديدها در دوران غيبت پيش بيني کرده بود - سازگاري داشت؛ چه اين که شيعه از آن حالت ترديدهاي پس از شهادت امام هفتم خارج شده بود ودر نزديکي حکومت عباسي به امام وپذيرش ولايت عهدي را زمينه ساز قيام و حکومت قائم ارزيابي مي کرد.اين مطلب را از فضاي حاکم برروايت غيبت از امام هشتم مي توان برداشت کرد؛ چنان که «ايوب بن نوح»(78) و «ريان بن صلت»(79) اميدوار بود که صاحب الامر امام رضا (ع) باشد.
اشعار دعبل خزاعي (شعر معروف به «مدارس آيات») نزد امام رضا(ع) گوياي آن است که شيعيان، بي ترديد، منتظر خروج نزديک امام عدل گستر بوده اند که البته امام در همان مجلس نيز سخن از حتميت غيبت برزبان مي راند.(80)
به هر روي ، درعصر امام رضا(ع) بسياري از مطالب مربوط به امام قائم درميان شيعه گسترش يافته بود وتقريباً جامعه خواص شيعه با راهنمايي هاي امام هشتم با بسياري از زواياي ناپيداي مسأله قيام آشنا شدند.
بررسي سندي

روايت هاي مربوط به غيبت را اين افراد از امام رضا روايت کرده اند:
أحمد بن زکريا،(81) أيوب بن نوح،(82) حسن بن علي بن فضال، (83) حسن بن محبوب، (84) حسين بن خالد، (85) دعبل بن علي الخزاعي، (86) ريان بن الصلت، (87) محمد بن أبي يعقوب البلخي.(88)
بيشتر اسناد روايات رضوي دراين موضوع قابل اعتماد بوده واز جهت رجالي صحيح يا موثق شمرده مي شوند وبراي ارزياب اطمينان به صدور حاصل مي گردد.

نکاتي درباره ي روايات امام رضا(ع)


1. تصريح وتعيين فرد قائم دربعضي از روايات رضوي مشهود است.عباراتي همچون «الرابع من ولدي(89)» و «الامام بعدي محمد ابني، وبعد محمد ابنه علي، وبعد علي ابنه الحسن ، وبعد الحسن ابنه الحجة القائم المنتظر في غيبته».(90)
2. دربيشتر اين روايات نگراني شديد امام از سختي هاي شيعه در دوران غيبت به وضوع روشن است.
3. به نظر مي رسد که مسأله قائم براي شيعه از حالت کاملاً سرّي پيشين خارج شده وزمان آن رسيده که جامعه شيعه با او و حوادث پيراموني آن آشنا شود، ولي همچنان نبايد مخالفان از اين جريانات آگاه گردند؛ چه اين که امام در طليعه سخنانش درباره ي قائم(عج) با حسين بن خالد به مسأله «ضروت تقيه تا زمان قيام» اشاره مي کنند.(91)
4. امام، جامعه ي شيعه را براي پيروي از امام کوچک، خردسال وعدم انکار امام آماده مي سازد.(92)
5. پاره اي از روايات مربوط به غيبت از امام کاظم(ع) وامامان پيشين توسط واقفيان پس از شهادت امام هفتم در اين دوره در ميان عموم شايع شد.آنچه مهم است اين است که پاره اي از روايات آنان ساختگي ويا تحريف شده است؛ به گونه اي که بيشتر آنها آشکارا غايب وقائم را امام کاظم معرفي کرده است.(93)

 
بالا