كفران نعمت و نشناختن نعمت هاى الهى و ناسپاسى و صرف نكردن نعمت ها در راهى كه رضاى خداى تعالى در آن است، موجب شقاوت و بدبختى و گرفتن نعمت ها از انسان است و چه بسا سبب عذاب آخرتى نيز مى گردد. خداى تعالى مى فرمايد:
(وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ);1 به خاطر بياور هنگامى كه پروردگار شما اعلام مى كند كه اگر شكر نعمت هاى مرا به جا آورديد، حتماً آنها را زياد مى كنم و اگر كفران نعمت كرديد پس به راستى كيفر و عذاب من سخت است.
(وَ سَنَجْزِي الشّاكِرِينَ);2 و به زودى شكر گزاران را پاداش خواهيم داد.
و از آن جا كه هر بنده اى نمى تواند اين صفت حسنه را به جا آورد فرموده است:
(وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ);3 اندكى از بندگان من شكرگزارند.
رسول الله(صلى الله عليه وآله) فرمود:
الطاعم الشاكر له من الاجر كاجر الصائم المستحب و المعافى الشاكر له من الاجر كاجر المبتلى الصابر و المعطى الشاكر له من الاجر كاجر المحروم القانع4 ; خورنده اى كه شاكر باشد (بى روزه ى مستحبى)، اجرش مثل روزه دار است (كه اميد به ثواب دارد) و اجر تندرستِ شاكر مثل بيمار صابر است و غنىِ شكرگزار (كه در راه خدا مال بدهد يا بگيرد; معطى به صيغه ى اسم فاعل يا معطى به صيغه ى اسم مفعول)، اجرش مثل محرومى است كه قانع باشد. .................
1. سوره ى ابراهيم، آيه ى 7.
2. سوره ى آل عمران، آيه ى 145.
3. سوره ى سباء، آيه ى 13.
4. جامع السعادات، ج 3، ص 192; اصول كافى، ج 2، ص 94.
اوّل، معرفت و شناخت نعمت هاى ظاهر و باطن، كه سرتاپاى انسان غرق نعمت است;
دوّم، نظر و دقّت به پايين دست تر از خود در امور دنيايى، نه به بالاترها، كه اگر اين جور باشد انسان هميشه خود را از خدا طلبكار مى بيند;
سوم، اين كه فرض كند او مرده بود و نمى توانست از اين نعمت استفاده كند، ولى اكنون زنده است و آن را دارد و چه بسيار مردگان و رفتگان كه آرزوى آمدن در دنيا و قدرشناسى از اين نعمت ها را دارند;
چهارم، گرفتارى ها و بيمارى ها و سختى هايى را كه در ايام عمرمان داشتيم به خاطر بياوريم و از اين كه از آنها نجات پيدا كرديم و خلاص شديم آن را غنيمت بشماريم;
پنجم آن كه اگر گرفتارى و مرض و مصيبتى داريم، فكر كنيم اگر بدتر از اين داشتيم چه مى شد و چه مى توانستيم بكنيم.
راه شكرگزارى به زبان تنها نيست، بلكه علاوه بر شكر زبانى، شكر هر نعمتى مناسب خود آن نعمت است، مثلا شكر سلامتى به انجام عبادات واجبه و مستحبه است. شكر مال به پرداخت حقوق واجبه از خمس و زكات و فطره و كفّارات و غيره و هم چنين حقوق مستحبّه از صدقات و خيرات و صله ى رحم و دست گيرى بيچارگان و بينوايان و امثال اين ها; و شكر اولاد به تربيت صحيح دينى و ياد دادن معارف اسلامى است; و شكر اسباب و وسايل زندگى به كارگشايى براى ديگران و همسايگان است; و شكر آبرو و شخصيت گره گشايى از مشكلات و گرفتارى مؤمنين است. خلاصه شكر هر چيزى مناسب با خود آن نعمت است كه بايد غير از شكر زبانى و حمد و سپاس خدا، شكر عملىِ آن نعمت را نيز به جا آورد.