روزهای پایانی عمر فاطمه زهرا(س) چگونه گذشت؟

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
بانوئی که جوان است، هیجده ساله است و بچه های خردسال دارد به حسب عادت از مرگ باید واهمه داشته باشد.ولی خدا می داند که چقدر زندگی، بعد از رسول خدا(ص) برای فاطمه(س) ناگوار بود که می فرمود:« اللهم عجل وفانی سریعاً؛ خدایا! مرگ مرا به زودی برسان.»

بدین منظور، این روز، روز سوگواری و حزن و اندوه شیعیان و محبان اهل بیت(ع) است و آنان، این واقعه جان سوز را به یادگار دلبندش حضرت حجت بن الحسن(ع) و به سادات بنی الزّهرا(س) تسلیت می گویند.

آیا می دانید که دعای زهراء چه وقت مستجاب شد؟ آن وقت که میان در و دیوار، پهلویش را شکستند؛ و محسنش را سقط نمودند.

سرانجام فاطمه بر اثر شدت ضربات و لطماتی که به او بر اثر هجوم به خانهاش و وقایع پس از آن وارد گشته بود، بیمار گشت و در بستر بیماری افتاد. گاه به زحمت از بستر برمیخاست و کارهای خانه را انجام میداد و گاه به سختی و با همراهی اطفال کوچکش، خود را کنار تربت پیامبر(ص) میرساند و یا کنار مزار حمزه عموی پیامبر(ص) و دیگر شهدای احد حاضر میگشت و غم و اندوه خود را بازگو مینمود.

در همین ایام بود که روزی زنان مهاجر و انصار که از بیماری او آگاهی یافته بودند، جهت عیادت به دیدارش آمدند. فاطمه(س) در این دیدار بار دیگر اعتراض و نارضایتی خویش را از اقدام گروهی که خلافت را به ناحق از آن خویش نموده بودند، اعلام نمود و از آنان و عدهای که در مقابل آن سکوت نموده بودند، به علت عدم انجام وظیفه الهی و نادیده گرفتن فرمان نبوی درباره وصایت امام علی(ع) انتقاد کرد و نسبت به عواقب این اقدام و خروج اسلام از مجرای صحیح خود به آنان هشدار داد. همچنین برکاتی را که در اثر عمل به تکلیف الهی و اطاعت از جانشین پیامبر(ص) از جانب خداوند بر آنان نائل خواهد شد، خاطر نشان نمود. در چنین روزهایی بود که ابابکر و عمر به عیادت حضرت آمدند. هر چند در ابتدا فاطمه(س) از آنان رویگردان بود و به آنان اذن عیادت نمیداد، اما سرانجام آنان بر بستر فاطمه(س) حاضر گشتند. فاطمه (علیها السلام) در این هنگام، این کلام پیامبر اکرم(ص) را که فرموده بود: "هر کس فاطمه را به غصب در آورد من را آزرده و هر که او را راضی نماید مرا راضی نموده"، به آنان یادآوری نمود. ابابکر و عمر نیز صدق این کلام و انتساب آن به پیامبر(ص) را تأیید نمودند. سرانجام فاطمه(س)، خدا و ملائکه را شاهد گرفت فرمود: "شما من را به غضب آوردید و هرگز من را راضی ننمودید؛ در نزد پیامبر، شکایت شما دو نفر را خواهم نمود."

وصیت
در ایام بیماری، فاطمه(س) روزی امام علی(ع) را فراخواند و آن حضرت را وصی خویش قرار داد و به آن حضرت وصیت نمود که پس از وفاتش، فاطمه(س) را شبانه غسل دهد و شبانه کفن نماید و شبانه دفن کند و احدی از کسانی که در حق او ستم روا داشتهاند، در مراسم تدفین و نماز خواندن بر جنازه او حاضر نباشند.


شهادت
درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(س) میان علما و تاریخ نگاران شیعه و اهل سنت اختلاف است. معروف و مشهور میان مورخان و سیره نگاران شیعه این است كه آن حضرت در سوم جمادی الآخر، یعنی نود و پنج روز پس از رحلت پدر ارجمندش رسول خدا(ص) بر اثر ضرب و شتم مأموران دستگاه غاصب خلافت، به مدت چهل روز بیمار و پس از آن، مظلومانه به شهادت رسید. سرانجام روز سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری فرا رسید. فاطمه(س) آب طلب نموده و بوسیله آن بدن مطهر خویش را شستشو داد و غسل نمود. سپس جامهای نو پوشید و در بستر خوابید و پارچهای سفید به روی خود کشید؛بعد به اسماء بنت عمیس می گوید: لحظه ای صبر کن و بعد مرا صدا بزن، چنانکه جواب ندادم بدان که نزد رسول خدا(ص) رفته ام. لحظه ای صبر کردم و سپس فاطمه(س) را صدا زدم ولی جوابی نشنیدم هر چه صدا زدم پاسخی نشنیدم. چون جامه را کنار زدم، ناگاه احساس کردم که حسنین(ع) یتیم شده اند.

حسنین با خبر شدند و خود را روی جنازه مادر افکندند. امیرالمؤمنین(ع) در مسجد بود همین که حسنین(ع) خبر مرگ زهرا را به آن جناب دادند، افتاد غش کرد، آب به صورتش پاشیدند، آن حضرت بهوش آمد، یک جمله گفت که بسیار سوزناک است. فرمود: فاطمه! تا زنده بودی خودم را در مصیبت پیغمبر(ص) به تو تسلیت می دادم ولی پس از مرگ تو چگونه صبر کنم؟.

تغسیل و تدفین
مردم مدینه پس از آگاهی از شهادت فاطمه(س)، در اطراف خانه آن بزرگوار جمع گشتند و منتظر تشییع و تدفین فاطمه(س) بودند؛ اما اعلام شد که تدفین فاطمه(س) به تأخیر افتاده است. لذا مردم پراکنده شدند. هنگامی که شب فرا رسید و چشمان مردم به خواب رفت، امام علی(ع) بنا بر وصیت فاطمه(س) و بدور از حضور افراد، شبانه به غسل بدن مطهر و رنج دیده همسر خویش پرداخت و سپس او را کفن نمود و می خواست که بند کفن را ببندد، صدا زد: ای زینب! ای ام کلثوم! ای فضه! ای حسن و حسین! بیائید از مادر خود توشه بردارید. دو نور دیده زهرا امام حسن و امام حسین(ع) خود را روی جنازه مادر انداختند. امیر المؤمنین(ع) می فرماید: خدا را شاهد می گیرم که ناگاه ناله زهرا بلند شد و دو دستش را از میان کفن بیرون آورد و آن دو عزیزش را مدت طولانی به سینه خود چسبانید، ناگاه شنیدم هاتفی از آسمان ندا کرد:« یا «اباالحسن! ارفعهما عنها و لقد ابکیا و الله ملائکه السموات؛ ای اباالحسن! حسنین را از روی سینه مادرشان بردار! به خدا قسم که آن نور دیدگان فرشتگان آسمان را به گریه در آوردند.»هنگامی که از غسل دادن او فارغ شد، به امام حسن و امام حسین(ع) (در حالی که در زمان شهادت مادر هر دو کودک بودند.) امر فرمود: تا عدهای از صحابه راستین رسول خدا(ص) را که البته مورد رضایت فاطمه(س) بودند، خبر نمایند تا در مراسم تدفین آن بزرگوار شرکت کنند. (و اینان از 7 نفر تجاوز نمیکردهاند). پس از حضور آنان، امیر مؤمنان(ع) بر فاطمه(س) نماز گزارد و سپس در میان حزن و اندوه کودکان خردسالش که مخفیانه در فراق مادر جوان خویش گریه مینمودند، به تدفین فاطمه(س) پرداخت. هنگامی که تدفین فاطمه(س) به پایان رسید، رو به سمت مزار رسول خدا(ص) نمود و گفت:


«سلام بر تو ای رسول خدا، از جانب من و از دخترت؛ آن دختری که بر تو و در کنار تو آرمیده است و در زمانی اندک به تو ملحق شده. ای رسول خدا، صبر و شکیباییام از فراق حبیبهات کم شده، خودداریم در فراق او از بین رفت... ما از خداییم و بسوی او باز میگردیم... به زودی دخترت، تو را خبر دهد که چه سان امتت فراهم گردیدند و بر او ستم ورزیدند. سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه که دیری نگذشته و یاد تو فراموش نگشته...»
امروزه پس از گذشت سالیان متمادی همچنان مزار سرور بانوان جهان مخفی است و کسی از محل آن آگاه نیست. مسلمانان و بخصوص شیعیان در انتظار ظهور امام مهدی(عج) بزرگترین منجی الهی و یازدهمین فرزند از نسل فاطمه(س) در میان ائمه میباشند تا او مزار مخفی شده مادر خویش را بر جهانیان آشکار سازد و به ظلم و بی عدالتی در سراسر گیتی، پایان دهد.


پی نوشت ها:
کشف الغمه، ج2، ص 84
انوار البهیه


 
بالا