توضیح بعضی از القاب حضرت زهرا (سلام الله علیها)

مفردمذکرغائب

کاربر فعال
"بازنشسته"
اللّهم صلّ و سلّم على ستّ النّساء
بار خدايا درود و صلوات ده و سلام فرست بر بزرگ زنان.
مناقب و فضايل حضرت فاطمه عليها السّلام و القاب آن حضرت بسيار است و از جمله ستّ النساء يعنى بزرگ زنان. چنانچه در حديث وارد شده كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با حضرت فاطمه فرمود كه، راضى نيستى كه سيّد زنان مؤمنان باشى؛ و ديگر احاديث در اين باب بسيار است و در صحاح مسطور و مذكور است.

الغرّة الغرّاء الزّهرة الزّهرا
)) از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده كه فرمود: فاطمة هى الزهرة. الغدير، ج 3، ص((
18
آن حضرت غرّه‏اى است.
و غره، سفيدى پيشانى اسب است كه روشن و سفيد است و عرب چون كسى در ميان مردم به زيادتى شرف كمال مشرّف باشد و در بزرگى نماينده و روشن باشند گويند او غرّه فلان قبيله است.
و چون در ميان زنان عالم، آن حضرت به زيادتى شرف و كمال، نشانه‏اى است، آن حضرت را غرّه غرّا لقب كردند.
و ديگر آن حضرت زهره روشن است.
همچنانچه زهره در آسمان به روشنى ظاهر است. شرف و كمال و فضل و افضال آن حضرت بر تمامى اهل عالم روشن است.
الدّرّة البيضاء البتول العذراء
آن حضرت سفيد است در شرف و بزرگى و قيمت اصل و نسب، همچو درّ سفيد است كه از همه جواهر قيمت او زيادت است و آن حضرت بتول عذرا است.
و معنى بتول آن است كه از مردم همه بريده و با غير شوهر خود انس ندارد يا آنكه از همه كس بريده و به عبادت خداى تعالى مشغول است و عذراء است يعنى پاكيزه و پرده‏نشين؛ و دختر مستوره را عرب عذراء گويند و اين از جمله القاب آن حضرت است كه جهت زيادتى شرف بدان مخصوص است.
قرّة عين سيّد الأنبياء
آن حضرت روشنى چشم سيد پيغمبران صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است.
این مطلب اشاره به آن دارد که آن حضرت ، حضرت فرزند عزيز حضرت پيغمبر است.
همانطور که در حدیثی از پیامبر اکرم ((صلی الله علیه و اله )) وارد شده : فاطمه پاره از من است؛ هر كه او را به غضب برده مرا به غضب برده و هر چه موجب ايذاى اوست موجب ايذاى من‏ است». ((الغدیرج 3 صص 18))و شك نيست در آنكه حضرت فاطمه دوست‏ترين فرزندان حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بوده نسبت با آن حضرت.

منبع :وسیله الخادم الی المخدوم
 

مفردمذکرغائب

کاربر فعال
"بازنشسته"
المازجة للتّبسّم بالبكاء عند بشارة اللحوق بخير الآباء

آن حضرت آميزنده است تبسّم را به گريه،به هنگام بشارت رسيدن به بهترين پدران.
و آن اشاره دارد بدانچه در حديث وارد شده كه فاطمه عليها السّلام در مرض موت حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزد آن حضرت آمد؛ آن حضرت فرمود: خوش آمد دختر من؛ بعد از آن فاطمه را بنشاند و با او پوشيده سخنى گفت، [آن حضرت‏] بگريست گريه سخت. ديگر بار با او آهسته سخنى گفت، آن حضرت بخنديد. چون برخاست بعضى سؤال كردند كه سبب گريه و خنده چه بود؟ فرمود: من سرّ پيغمبر را كشف‏ نمى‏كنم؛ چون حضرت وفات نمود ديگر بار از او سؤال كردند. فرمود: اكنون بگويم؛ اول بار كه با من پوشيده سخنى فرمود گفت: هر سال يك بار قرآن با من عرضه میشد،امسال دو نوبت !فرمود، گمان مى‏برم كه اجل من نزديك شده باشد پس تقواى خداى تعالى بجاى آور، صبر كن كه من خوش پيشروى از براى توام، چون فزع مرا بديد يك بار ديگر با من پوشيده سخن گفت و فرمود: اى فاطمه! راضى نيستى كه سيّده زنان اهل بهشت باشى، يا سيّده زنان مؤمنان باشى. و در روايتى آمده كه با من پوشيده فرمود كه، در اين خستگى وفات مى‏فرمايم، من بگريستم، ديگر مرا خبر داد كه اوّل كسى كه از اهل بيت كه بدو ملحق مى‏گردد من خواهم بود، پس من بخنديدم، ((طبقات الكبرى، ج 8 صص 26- 27.

المشرّفة مع زوجها و ولديها بدخول العباء

آن حضرت مشرف است با زوج او و هر دو پسر او به در آمدن در عباى حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم.
واین شاره به این دارد از كه ايشان آل عبااند چنانچه در حديث صحيح روايت كرده‏اند كه حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم صباحى بيرون آمد و عبايى پوشيده بود از موى سياه، پس امير المؤمنين حسن عليه السّلام درآمد، آن حضرت او را درآورد؛ پس امير المؤمنين حسين عليه السّلام درآمد او را نيز درآورد، بعد از آن فاطمه درآمد، او را نيز درآورد. بعد از آن حضرت امير عليه السّلام در آمده او را نيز درآورد. بعد از آن فرمود:
إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً
. ((احزاب 33)) و در اين فقره بدان اشاره است:

المستعان بها يوم المباهلة بالتّوجّه و الدّعاء

آن حضرت كسى است كه استعانت جسته شده بدو و به فرزندان و شوهر او در روز مباهله به نوحه و دعا.
و اين اشارت است به حكايت مباهله؛ چنانچه روايت كرده‏اند كه جماعتى از نصاراى نجران كه شهرى بود از شهرهاى ميان شام و يمن، نزد حضرت پيغمبر آمدند و با آن حضرت در باب عيسى مخاصمه كردند و حضرت پيغمبر فرمود كه عيسى بنده خداست و پيغمبر او؛ و فرزند خدا نيست و حق تعالى منزّه است از فرزند. و اللّه تعالى هشتاد آيه از اول سوره آل عمران در آن باب فرستاده؛ و حجّت بر ايشان قائم كرد و حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را امر فرمود كه با ايشان مباهله كند و اين آيه فرستاد:

فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ‏. ((آل عمران 61))
يعنى پس هر كه مجادله كند مخاصمت نمايد با تو در امر عيسى، از پس آنكه آمد تو را علم، بدان كه عيسى بنده خداى تعالى و رسول اوست؛ پس بگو با آن كسان كه بياييد تا فكرى كنيم؛ و در اين امر نظرى كنيم بدان وجه كه بخوانيم فرزندان ما را و فرزندان شما را و زنان ما را و زنان شما را و نفسهاى ما را و نفسهاى شما را. يعنى ما همه دوستان و عزيزان خود را جمع كنيم تا اگر عذاب آيد ما را همه فراگيرد و مستأصل شويم. پس از آن؛ تضرع و مبالغه در دعا كنيم. و بعضى گويند- يعنى- لعنت بر كسى كنيم كه بر باطل باشد و آن است كه مى‏فرمايد: پس بگردانيم دورى و لعنت و راندن خداى تعالى را بر دروغ‏گويان يعنى جمع شويم و بگوييم هر كه دروغ‏گو باشد لعنت خداى بر او.

و روايت كرده‏اند كه، اين آيه فرو آمد حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نصاراى نجران را طلب فرمود و آيت بر ايشان خواند. گفتند: ما را مهلت ده تا فكرى بكنيم؛ چون در خلوت به يكديگر رسيدند با عاقب‏ كه صاحب مشورت ايشان بود گفتند چه مصلحت مى‏بينى در باب مباهله؟ او گفت: و اللّه اى «جماعت» نصارا! شما مى‏دانيد كه محمّد نبىّ مرسل است، و اللّه كه هيچ قومى يا پيغمبرى ملاعنه نكردند كه بزرگ ايشان بزيست و كوچك ايشان بزرگ شد و اگر شما با او مباهله مى‏كنيد تمامى هلاك‏ مى‏شويد؛ اگر البته ترك دين خود نمى‏توانيد كرد با اين مرد صلح كنيد و بازگرديد به بلاد خود. روز ديگر نزد آن حضرت آمدند و آن حضرت به محل وعده آمده بود و حسين بن على را در بر گرفته و دست حسن بن على عليهما السّلام در دست داشت و پس سر او فاطمه مى‏رفت و امير المؤمنين على عليه السّلام از پس ايشان؛ و با ايشان فرمود: هرگاه كه من دعا كنم شما آمين بگوييد.

چون نصارا اين حال را بديدند دانشمند و عابد ايشان گفت: اى جماعت نصارا! من رويى چند مى‏بينم كه اگر از خدا در خواهند كه كوه را از جاى خود بگرداند او كوه را از جهت دعاى ايشان از جاى بگرداند، ما مصلحت كار خود در آن ديديم كه مباهله نكنيم و الّا تمامى هلاك شويم و يك نصرانى در روى زمين نماند تا قيامت. پس نصارا گفتند: اى ابو القاسم! ما مصلحت كار خود در آن ديديم كه با تو مباهله نكنيم و تو را به حال خود بگذاريم و به دين خود ثابت باشيم. آن حضرت فرمود: چون ابا كرديد از مباهله با مسلمانان، در نفع و ضرر شريك باشيد؛ پس ابا كردند. فرمود: پس من با شما جنگ مى‏كنم. گفتند: ما طاقت جنگ عرب نداريم و ليك با تو صلح مى‏كنيم كه تو با ما جنگ نكنى و ما را در بلاد خود نترسانى و از دين خود ما را بازنگردانى. هر سال دو [هزار] حلّه در ماه صفر و هزار حلّه در ماه رجب سى عدد زره [به تو خواهيم داد]؛ حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با ايشان بدين موجب صلح فرمود و گفت: سوگند بدان كه جان من در يد و قدرت اوست كه عذاب فرو آويخته بود بر اهل نجران؛ و اگر ايشان ملاعنه مى‏كردند تمامى قرده و خنازير مى‏شدند و در وادى ايشان آتش افروخته مى‏شد بر ايشان و خداى تعالى تمامى اهل نجران را هلاك مى‏كرد تا مرغى كه بر درخت ايشان نشسته بود؛ سال آخر نشد كه تمام نصارا هلاك مى‏شدند.
و در اين حكايت فضيلت و منقبت حضرت فاطمه و زوج و اولاد او را حاصل است كه هيچ چيز با او برابرى نمى‏ كند.
 

مفردمذکرغائب

کاربر فعال
"بازنشسته"
سيّدة نساء العالمين يوم الحشر و الجزاء

آن حضرت بزرگ زنان عالميان است روز حشر و جزا.
اشاره به آن است که به احاديث بسيار كه در اين باب وارد شده كه حضرت فاطمه عليها السّلام در روز قيامت سيّده زنان عالميان می باشد.

ذروة سنام المجد و العزّ و البهاء
آن حضرت بلندى كوهان عزّت و بزرگ و بها و افتخار است.
مراد آنكه آن حضرت در كمال علوّ و رفعت و بلندى است در اين مراتب؛ و در عرب كسى را كه در غايت بلندى باشد گويند او كوهان است؛ زيرا كه در شتر هيچ موضع بلندتر از كوهان شتر نيست و اين اشارت به كمال بزرگى و عزت قدر آن حضرت است.

الممنوح لها ثواب التّسبيح و التّحميد و التّكبير بعد المشقّة و العناء
آن حضرت بخشنده شده است از براى او ثواب تسبيح و تحميد و تكبير بعد از مشقّت و زحمت.
اشاره به ان است که در حديث صحيح روايت كرده‏اند از حضرت امير المؤمنين على عليه السّلام كه او فرمود: فاطمه نزد حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رفت كه شكايت كند از آنكه دست مباركش مجروح شده بود، از آنكه آس دست‏ ((کار کردن با اسیاب دستی)) كرده بود و شنيد كه غلامان جهت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آورده‏اند؛ مى‏خواست كه از آن حضرت خادمه بستاند. آن حضرت در خانه نبود با يكى از ازواج آن حضرت شكايت كرد، گفت با حضرت بگويند؛ چون آن حضرت به خانه آمد آن حكايت با او بگفتند. امير المؤمنين على عليه السّلام فرمود: شب هنگام حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزد ما آمد و ما در جامه خواب خوابيده بوديم. رفتيم كه برخيزيم، فرمود: به حال خود باشيد در جاى خود، پس بيامد و در ميان ما هر دو نشست .پس فرمود: آيا من شما را دلالت كنم بر چيزى كه بهتر باشد از آنچه شما از من در خواست كرده‏ايد؟ چون در جامه خواب در رويد سى و سه نوبت تسبيح كنيد و سى و سه نوبت تحميد كنيد و سى و چهار نوبت تكبير گوئيد كه اين شما را بهتر است از خادم؛ ((طبقات الكبرى، ج 8 ص 25)) ایت فقره اشاره به این مطلب بود .

امّ الأئمّة الأتقياء الاوصياء فاطمة الزّهراء
آن حضرت مادر امامان پرهيزكار است كه ايشان وصيّان بودند.
و اين اشارت است به كنيه آن حضرت به‏ اسم مبارك آن حضرت؛ و تمامى ائمّه سواى امير المؤمنين على عليه السّلام كه زوج آن حضرت است، از بطن آن حضرت شد و آن حضرت مادر ايشان است و اسم مبارك آن حضرت فاطمه است. و لقب مشهور زهرا، يعنى روشن از نور الهى و پاكيزه از تمامى عيوب و مناهى است، و مناقب آن حضرت غير متناهى است.


منبع: وسيلة الخادم إلى المخدوم


 
بالا