انشاي ِ فاطمه ...(شعر)

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
عالم تمام غـرق تـمـنای فاطمه سـت


اصلا دلیل خلق،تماشای فاطمه ست


باشد به زیر سایه ی مهرش تمام خلق...


...هـرذره ای کـه زیر قدمـهـای فاطمه ست


هاجر که زمزم از قدم کودکش شکفت


در آرزوی بوسه ای از پای فاطمه ست


عیسی که مرده از نفسش جان گرفته بود


در آرزوی فـیــض نـفـسـهـای فـاطـمـه ست


موسی که با عصاش دل بحر می شکافت


بی بادبان فــتـاده به دریــای فـاطـمه سـت


مـریـم کجا و رسیدن بر گرد پای او


مریم کنیز زینب کبرای فاطمه ست


او زن بُــوَد ولـــی بــه خــداونـد تا به ابد


مردانگی خلاصه ی معنای فاطمه ست


امــا بــه جـز عـلـی که سزاوار مدح اوست


آری فقط علیست که همتای فاطمه ست


رخسار نيلي و قد ِ خم ، بازوي كبود


اين ها همه نشان ز تولاي فاطمه ست

......

ناصری
 
بالا