مجنون و عاشق واقعی .

لاهوت

دوست خوب همه
"کاربر *ویژه*"
روزی مجنون از سجاده ی شخصی عبور کرد



مرد نماز را شکست و گفت مردک در حال رازو نیاز


با خدا بودم تو چگونه این رشته را بریدی


مجنون لبخندی زد گفت عاشق بنده ای هستم


و تو را ندیدم تو چگونه عاشق خدایی و مرا دیدی

 
بالا