&& قصه هایی قشنگ از گوهرهای آسمانی &&

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.

یه روز شخصی پیش رسول اللّه خدا صلی اللّه علیه و آله رفت و گفت: یارسول اللّه ! بستگانم با من قطع رابطه كردن و من رو مورد حمله و شماتت قرار دادن، آیا منم با اون ها قطع رابطه كنم ؟

پیامبر صلی اللّه علیه و آله فرمودن: با این وضع خداوند نظر و رحمتش را از همه شما بر می دارد.

اون مرد گفت : پس چی کاركنم ؟!

حضرت فرمود: ایجاد رابطه كن باكسی كه با تواضع رابطه كرده است و بخشش به كسی كه تو را محروم ساخته است و عفو كن كسی را كه به تو ظالم كرده است . در این صورت از سوی خداوند پشتیبانی در برابر آنها خواهی داشت.



11.gif

 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله در حالی که نشسته بودن،ناگهان لبخندی بر لبانش,ن نقش بست،به طوری که دندان هاشون نمایان شد! از ایشون علت خنده رو پرسیدن.
فرمودن: دو نفر از امت من می یان و در پیشگاه پروردگار قرار می گیرن؛ یکی از آونا می گه: خدایا!حق منو از این بگیر! خداوند متعال می فرماید:حق برادرت رو بده!

میگه:خدایا!از اعمال نیک من چیزی نمونده متاعی دنیوی هم که ندارم.

پس صاحب حق می گه:پروردگارا!حالا که اینطوره از گناهان من بر او بار کن! پس از آن اشک از چشمان پیامبر صلی الله علیه و آله سرازیر شد و فرمودن: اون روز،روزیه که مردم احتیاج دارن گناهانشون رو کسی حمل کنه.

خداوند به اون کس که حقش رو می خواد می فرماید: چشمت رو برگردون،به سمت بهشت نگاه کن،چی می بینی؟ اون وقت سرش رو بلند می کنه،آونچه روکه موجب شگفتی اون از نعمت های خوب هست رو می بینه، میگه:پروردگارا! اینها برا کیه ؟

خداوند می فرماید:برای کسیه که بهاش رو به من بده.

عرض می کنه:چه کسی می تونه بهاش رو بپردازه؟

می فرماید:تو.

می پرسه:چطور من می تونم ؟

می فرماید:به گذشت تو از برادرت.

عرض می کنه:خدایا! از اون گذشتم.بعد از اون،خداوند می فرماید:دست برادر دینی ات رو بگیر و وارد بهشت بشید!

آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:پرهیزکار باشید و مابین خودتون رو اصلاح کنید!

11.gif

 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.



روزی روزگاری یه قافله از مسلمونا قصد داشتن برن مکه. همین که به مدینه رسیدن چند روزی توقف و استراحت كردن و بعد از مدینه به مقصد مكه به راه افتادن. در بین راه مكه و مدینه ، در یكی از منازل ، اهل قافله با مردی مصادف شدن كه با اون ها آشنا بود. اون مرد در ضمن صحبت با افراد قافله، متوجه شخصی در بین اونا شد كه سیمای صالحین داشت و با چابكی و نشاط مشغول خدمت و رسیدگی به كارها و حوایج اهل قافله بود، در لحظه اول اون شخص رو شناخت.
با كمال تعجب از اهل قافله پرسید:
- این شخصی رو كه مشغول خدمت و انجام كارهای شماست می شناسید؟

- نه ، او نو نمی شناسیم ، این مرد در مدینه به قافله ما ملحق شد، مردی صالح و متقی و پرهیزگاره، ما از اون تقاضا نكردیم كه برای ما كاری انجام بده، ولی اون خودش مایله كه در كارهای دیگران شركت كنه و به اون ها كمك کنه.

- معلومه كه نمی شناسید، اگه می شناختید این طور گستاخ نبودید، هرگز حاضر نمی شدید مانند یك خادم به كارهای شما رسیدگی كنه.

- مگه این شخص كیه؟

- این شخص، علی بن الحسین زین العابدینه.

جمعیت آشفته شدن و خواستن برای معذرت ، دست و پای امام رو ببوسن.
بعد به عنوان گِله گفتن: این چه كاری بود كه شما با ما كردید؟!ممكن بود خدای ناخواسته ما جسارتی نسبت به شما بكنیم و مرتكب گناهی بزرگ بشیم.

امام فرمودن: من عمدا شما رو كه منو نمی شناختید برای همسفری انتخاب كردم ؛ چون گاهی با كسانی كه منو می شناسن مسافرت می كنم ،اونا به خاطر رسول خدا زیاد به من عطوفت و مهربانی می كنن، نمی ذارن كه من عهده دار كار و خدمتی بشم ، بنابراین مایلم همسفرانی انتخاب كنم كه منو نمی شناسن و از معرفی خودم هم خودداری می كنم تا بتونم به سعادت خدمت رفقا نایل بشم.

اینم از قصه امشب...


11.gif

 

gole yakh

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود غیر از خدای مهربون هیچ کس نبود.
هدف خلقت

شخصی در ایام کودکی امام حسن عسکری ( ع ) آن حضرت را دید که می گرید و دیگر کودکان به بازی مشغولند .

پنداشت گریۀ آن گرامی ، برای اسباب بازی است که سایر کودکان دارند و او ندارد . لذا به امام ( ع ) عرض کرد : « برای تو اسباب بازی بخرم ؟! »

امام ( ع ) فرمود : « ما برای بازی آفریده نشده‎ایم .»

پرسید : « پس برای چه آفریده شده ایم ؟ »

فرمود : « لِلعِلم و العِباده » یعنی برای علم و عبادت آفریده شده ایم .

پرسید : از کجا چنین می گوئی ؟

فرمود : « کلام خدای عزیز و جلیل » ( که در قرآن می فرماید : آیا می پندارید شما را بیهوده آفریدیم و بسوی ما باز نمی گردید ! ).
 
بالا