آثار ملی ثبت شده ایران در یونسکو

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
آثار ملی ثبت شده ایران در یونسکو



یونسکو، بازوی علمی، فرهنگی و آموزشی سازمان ملل متحد در سال 1972، تشکیل کنوانسیونی برای شناسایی، حفاظت و معرفی میراث فرهنگی و طبیعی بشر در گوشه و کنار جهان را تصویب کرد. نقش یونسکو در امور گردشگری بهتدریج و از زمان عهدهداری وظیفه مهم حمایت از توسعه فرهنگی در مرکز وظایف آن قرار گرفت. تاکنون 180 کشور دنیا کنوانسیون میراث جهانی را امضا کردهاند و نزدیک به 800محوطه فرهنگی و طبیعی در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است.
ایران با تاریخ عظیم و پشتوانه غنی فرهنگی که دارد 13 اثر را در فهرست یونسکو برای جهانیان ثبت کرده است. این آثار بهترتیب تاریخ ثبت در فهرست یونسکو از این قرارند: چغازنبیل، تخت جمشید ، میدان نقش جهان، تخت سلیمان، پاسارگاد، گنبد سلطانیه، ارگ بم و منظر فرهنگی آن، سنگنوشته بیستون (کتیبه بیستون)، مجموعه کلیساهای تاریخی قرهکلیسا، سازههای آبی شوشتر، بازار تاریخی تبریز، خانقاه و بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی و باغ های ایرانی.
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : آثار ملی ثبت شده ایران در یونسکو

ارگ بم، کرمان

 ارگ بم در شمال شرقی شهر بم واقع است. از طرف شمال به رودخانه بم یا رودخانه پشترود، از شرق به یخچال قدیمی و بقایای مسجد حضرت رسول ( ص ) و باغهای محله باغ دروازه، از جنوب به پارک تازه احداث ارگ و محله حافظ آباد و از غرب به محله مزار خواجه مراد محدود است. مجموعه ارگ بم، شامل شهر قدیم و قلعه قریب به 20 هکتار( 200000 متر مربع ) وسعت دارد و مساحت ارگ و قلعه قریب به 6 هکتار است. بخش علیا یا همان و ارگ حکومت نشین و مرکز فرماندهی سیاسی و نظامی شهر بوده و مساکن وبناهای آن رو به جانب قلعه یا بخش علیا داشتند مشرف است.
ارگ تاریخی بم، از جمله بزرگترین مجموعه بناهای خشتی است که بیش از بیست قرن مورد سکونت اهالی شهر بم قرار گرفته است. این ارگ تاریخی از گونه های معماری متعددی از جمله دیوار حصار، برج و بارو و دروازه های متعدد، مسجد، بازار، تکیه، کاروانسرا، مدرسه، حمام، زورخانه و محله های مسکونی با خانه های اعیان نشین یا عامه نشین، بخش حاکم نشین شامل سربازخانه، اصطبل، آسیاب، خانه فرمانده قشون و بخش اقامت حاکم شامل خانه حاکم، عمارت چهارفصل و برج دیدبانی تشکیل شده است. اگرچه پیرامون تاریخچه شکل گیری این ارگ تاریخی بین دوره های اشکانی و حتی قبل از آن در دوره هخامنشی اختلاف نظر وجود دارد اما اغلب بناهای آن که در زمان قبل از زلزله برپا بودند به دوره تیموری تا قاجار نسبت داده می شود. با این وجود بخشهایی همانند ایوان مسجد جامع با مقیاس متفاوت و عظیم خود دوره های بسیار قدیمی تر (همانند قرن چهارم هجری در دوره سامانیان تا قرن هفتم هجری در دوره سلجوقیان) را یادآوری می کنند. نهایتا ارگ بم در دوره قاجار خالی از سکنه شده است. ارگ بم عضوي از منظومه اي بزرگ از بناهاي تاريخي است كه آن را در ميان گرفته اند ؛ شهر باستاني دارزين با قدمتي در حدود هزاره اول پيش از ميلاد در اراضي شمال غربي بم امروزي برپا بوده و هنوز كوشك هاي ميان محله هاي شهردوران قرون اوليه اسلامي در آن بر پامانده اند و تنها قريه كوچكي در حوزه غربي آن آباد است ؛ قلعه دختر در شمال رودخانه پشت رود و در جنوب آن بناي چارطاق و ساختمان كوشك و پير علمدار و همچنين در مشرق و نزديكي ارگ، بناي تاريخي مسجد حضرت رسول بر پيرامون فضاي ارگ برپا بوده اند . هرچند كه پيشينه اين بنا ها ساليابي نشده است ، با اين حال قدمت آن ها ، از قرون اوليه دوران اسلامي تا دوره ايلخاني قابل تخمين به نظر مي رسد.
ساليابي بناهاي تاريخي واقع در ارگ بم و همچنين بناهاي پيرامون آن تاكنون در برنامه كار باستان شناسان قرار نگرفته است ، از اينرو شايسته است كه بيشتر به گزارش هاي شفاهي مردم و متون تاريخي اكتفا نمود. . در متون تاريخي ؛ پيدايش ارگ بم را به بهمن بن اسفنديار نسبت داده اند، و او را اردشيردرازدست از شاهان دوران هخامنشي قلمداد كرده اند. در سيماي برخي از برش هاي ارگ نيز لايه هاي ساختماني بيشماري نمايان است كه گوياي ساخت و سازهايي مكرر در ارگ و تأييدي بر درستي تخمين قدمت متون تاريخي است.
هرچند كه تا كنون وقوع زلزله هاي بزرگ در منطقه بم گزارش نشده است و يا دست كم از آن بي اطلاع مانده ايم ، با اين حال ارگ بم طي عمر طولاني خود ، بارها مورد مهاجمه ها ، جنگ ها و محاصره هاي طولاني دشمن تخريب و ويراني بوده و نشانه هاي شاخصي از ويراني هاي آن در دست است . با اين حال هر باربالنده تر گذشته براي استقرار نسل هاي بعدي انتخاب شده ، مرمت شده و گسترش يافته است.

ساكنان ارگ بم در حدود يكصد و پنجاه سال پيش ، براي آخرين بار مأواي ارگ را ترك نموده ودرون باروي شارستان و در ميان باغ ها و نخلستان هاي بيرون از شهر سكني گزيدند. وسعت ارگ بم به ييست هكتار مي رسد . جز باروي شارستان كه درحوزه شمالي به باروي ارگ نزديك است و به فاصله اندكي از باروي ارگ جا دارد . در حوزه جنوبي چهار بارو بخش فراز كوه سنگي را احاطه كرده است كه به احتمال زياد راستاي هر بارو نشان دهنده گسترش حاكم نشين ارگ در دوره اي از تاريخ است . ساختمان ارگ بم در شكل توسعه يافته اش از دو بخش مردم نشين و حاكم نشين تشكيل شده است. در فضاي شمالي بيرون ارگ ، بناي گنبد بزرگ يخدان و در نزديكي آن ديواره رفيع يخ چاوون جا دارد .

بخش حاكم نشين بر فراز قله صخره و در شمال ارگ جا دارد و متشكل از بنا هايي است، همچون؛ برج اصلي ، چهارفصل ، خانه حاكم ، چاه آب ، حمام ، خانه رئيس سرباز خانه (ساختمان معروف به آسياب بادي) ، سرباز خانه ، دروازه (ساساني) و برج و باروي اين مجموعه را شامل مي شود . گفتني است كه جز بناي آسياب بادي ، ديگر بخش هاي حاكم نشين بر باروهايي سنگي با بلندي نزديك به هفت متر استوار شده است كه در زير روكش كاهگلي پنهان مانده است ، چنين به نظر مي رسد كه در لايه هاي مانده در محدوده باروي سنگي به ويژه در سطوح زيرين آن كهنه ترين بخش حاكم نشين باشد. در بخش شرقي حاكم نشين دروازه مسدود شده اي است كه آن را كد كرم (خانه كرم) مي خواندند و وجود اين پديده را سندي بر جا مانده از داستان هفتواد تلقي نموده اند.
فضاي مردم نشين يا عامه نشين با حصاري بلند در راستاي شرقي غربي از بخش حاكم نشين جداشده و دسترسي اين دوبخش به يكديگر از راه دروازه اي است كه از شمال بناي مير آخور به سرباز خانه حاكم نشين مي رسد. بخش مردم نشين را به دوره اي از گسترش ارگ نسبت داده اند ، با اين حال اين دوبخش در ميان باروي حصيني با 38 برج بزرگ و كوچك جاي دارد كه يكپارچه به نظر ميرسد وتنها دروازه اين مجموعه در ميان باروي جنوبي مردم نشين جاسازي شده است . فضاي مردم نشين شامل : دروازه ورودي ، بناي سردروازه ، راسته بازار ، مسجد جامع ، بناي زورخانه (مقبره) ، ساباط و خانه جهودا ، ميدان تكيه، مسجد پيامبر ، حمام ، مدرسه (خانقاه) ، اصطبل ، بناي ميراخور و محله هاي مسكوني است .

aa19443d-1255-4d84-baaa-615da6df9f51.jpg


82b2052c-f66e-4376-9dda-3be55eddd405.jpg


5c1ba2b1-bd7d-40d2-8e31-91539f0be542.jpg


88acb4ed-d2cb-46b3-9d0a-2add46bf17af.jpg
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : آثار ملی ثبت شده ایران در یونسکو

پاسارگاد، شیراز

 منطقهای که پاسارگاد در آن واقع شده به دشت مرغاب معروف است. رود پُلوار که در ایران باستان مدوس نامیده میشد، این دشت را سیراب میکند. پیش از این که شهر پاسارگاد در دشت مرغاب ساخته شود، این دشت از سابقه تمدنی 3 هزار ساله برخوردار بود و روستاهایی چون تل نخودی، تل خاری(خری)، تل 3 آسیاب و 2 تولان که در هزاره چهارم و سوم پیش از میلاد، در آنها کشاورزی میشد، دارای رونق و شکوه ویژهای بود.
پاسارگاد را راهی شاهی به تخت جمشید و شوش پیوند داده، هرتسفلد و دیگران آثار این راه را در جلگه مرغاب یافتهاند که از شمال وارد میشده و از مغرب تل تخت میگذشته و به کنار آرامگاه کوروش میآمده و سپس یکراست به تنگ بلاغی میرسیده. بعدها این راه به طرف شرق کشانده شده است، به گونهای که جاده شاهی اصفهان- شیراز از سمت شمال،از حدود 3 کیلومتری مشرق رودخانه پلوار به جنوب و جنوب شرقی سرازیر میشده و در جنوب شرقی به تنگ بلاغی میرسیده است. از میان این راه، جادهای عمومی به دهکده مادر سلیمان یا مرغاب میرسد که اکنون به روستایی به نام پاسارگاد معروف است و پس از گذر از پلی فلزی، به سوی آرامگاه کوروش منتهی میشود. مجموعه آثار پاسارگاد در محوطهای به پهنای 2 و درازای 3 کیلومتر گسترده است. این آثار از شمال به جنوب به 5 گروه تقسیم میشوند: صفه (ایوان مسقف) عظیم تل تخت یا تخت مادر سلیمان و باروی(دیوار) خارجی آن محوطه مقدس در شمال غرب آن ساختمان زندان مجموعه کاخها شامل محوطه چهار باغ با آب گذرها، حوضچههای سنگی و کاخهای پذیرایی یا بارعام، کاخ اختصاصی کوروش یا کاخ مسکونی، کوشکهای الف و ب، درگاه و پل آرامگاه کوروش در فاصله 5/1 کیلومتری کاخها آثار باستانی پاسارگاد از لحاظ تاریخی نیز به 3 دوره تعلق دارند: آثار پیش از تاریخ و پیش از دوره هخامنشی
آثار دوره هخامنشی: این آثار در برگیرنده کاخ پذیرایی کوروش، کاخ اختصاصی کوروش، کاخ شرقی با نقش برجسته انسان بال دار، صفه سنگی معروف به تخت مادر سلیمان (تل تخت)، آب نماهای کاخ شاهی، حوضچههای سنگی، ویرانه برج سنگی، بنای موسوم به زندان، دژ پاسارگاد، آتشکده پاسارگاد و آرامگاه کوروش.
آثار بعد از اسلام: این آثار شامل مسجد اتابکان، کتبیه و محراب کنده شده در اتاق آرامگاه کوروش، بنای اسلامی به نام مدرسه یا کاروانسرا در صد متری شمال آرامگاه کوروش.
آرامگاه کوروش آرامگاه کوروش بزرگ مهمترین اثر مجموعه پاسارگاد که در دورهای به «مشهد مادر مقدس» مشهور بود، از سال1820 به بعد به عنوان آرامگاه کوروش شناسایی شد. بنای آرامگاه میان باغهای سلطنتی قرار داشت و از سنگهای عظیم که درازای بعضی از آنها به 7 متر میرسد، ساخته شده است. بنای آرامگاه از دو قسمت تشکیل شده است: یکی سکویی 6 پله است که قاعده آن به شکل مربع مستطیل به وسعت 165 متر مربع است و دیگری اتاقی کوچک به وسعت 5/7 متر مربع با سقف شیبدار که ضخامت دیوارهایش به 5/1 متر میرسد. در ورودی آرامگاه با پهنای 75 سانتی متر در سمت شمال غربی بنا قرار دارد. پس از کشته شدن کوروش در جنگ با سکاها، جسد او را مومیایی کردند و در میان تخت زرینی نهادند و اشیای سلطنتی و جنگی او را در کنارش گذاشتند. این آرامگاه در حمله اسکندر مقدونی تاراج شد. آرامگاه کوروش در تمام دوره هخامنشی مقدس به شمار میآمد. این تقدس در دوران اسلامی نیز به قوت خود باقی ماند و مردم از آنجا که ساختن بناهای عظیم سنگی را خارج از قوت بشری می دانستند، ساخت آن را به حضرت سلیمان که دیوها را برای انجام کارهای دشوار در خدمت خود داشت، نسبت دادند و آن را مشهد مادر سلیمان نامیدند. کاخ دروازه انسان بالدار کاخ دروازه به وسعت 726 متر مربع در جنوب شرقی دشت پاسارگاد واقع است. این بنا دارای تالاری به وسعت 586 مترمربع است ک سقف آن را 8 ستون به ارتفاع تقریبی 16 متر نگاه میداشت. زیر ستونها به ابعاد 2×2 متر و به شکل مکعب دو پلهای و از سنگ سیاه ساخته شده که به علت تخریب ، امروزه در پوششی از کاهگل حفاظت میشوند. وجود این زیر ستونهای بزرگ نشان دهنده عظمت ستونهای کاخی است که هیچ اثری از آن باقی نمانده است. این تالار دارای 2 درگاه اصلی در سمت شمال غربی و جنوب شرقی و 2 درگاه فرعی در سمت شمال شرقی و جنوب غربی بود. ارتفاع این درگاهها 9 متر بود. بر این جرز نقش انسانی با چهار بال در حال نیایش حجاری شده است. این نقش تا سال 1864 میلادی دارای کتیبهای 3 زبانه با مضمون «من، کوروش شاه هخامنشیام » بود. این کتیبه در سالهای بعد از بین رفت. این کاخ شباهت بسیاری با کاخ دروازه ملتها در تختجمشید دارد. کاخ اختصاصی این کاخ در 1300 متری شمال غربی آرامگاه کوروش واقع است و 3192 متر مربع وسعت دارد. طرح و جزئیات معماری کاخ آن را به عنوان یک بنای اختصاصی معرفی میکند. بخشهای مختلف این کاخ عبارت است از یک تالار مرکزی و 2 ایوان در غرب و شرق و 2 محوطه باز در شمال و جنوب. تالار مرکزی دارای 30 ستون در 5 ردیف 6 تایی بود و زیرستونهای آن به صورت مکعب 2 پلهای از سنگ سیاه و سفید تشکیل شده بود. 10 جرز آجری مکعب شکل نیز در 2 سمت تالار وجود داشت. ایوان جنوب شرقی کاخ یا ایوان تخت، دارای 2 ردیف 20 تایی ستون بود. درست در مرکز این ایوان و رو به باغ، جایگاه تخت سنگی مشخص شده است که احتمالا محل استقرار شاه بوده است. کاخ بارعام این کاخ در جایی بنا شده که میبایست با کاخهای خصوصی فاصله داشته باشد. وسعت کاخ 2472 متر مربع و در محور شمال غربی - جنوب شرقی ساخته شده است. کاخ بارعام از چند بخش تشکیل شده است: یک تالار وسیع 8 ستونی به وسعت 705 متر مربع که در مرکز قرار دارد و از کفسازی آن تنها بخش کوچکی بر جای مانده است. تالار مرکزی از طریق 4 درگاه به 4 ایوان ارتباط مییابد. درگاه و ستون های ایوانها از سنگ سیاه بود. درگاه شمال غربی که راه ورودی بازدیدکنندگان است، با نقش پای انسان و عقاب به یک ایوان 16 ستونی ارتباط دارد. درگاه شمال شرقی نیز به بزرگترین ایوان کاخ که 48 ستون داشت ، مرتبط بود. درگاه جنوب شرقی که در برابر ورودی کنونی قرار دارد، با نقش انسان و ماهی و گاو به یک ایوان 16 ستونی راه مییابد. در ایوان تنها یک جرز بر جای مانده که یکی از کهنترین کتیبههای خط میخی بر آن حک شده است. این کتیبه به 3 زبان پارسی باستان3 ،عیلامی و بابلی نوشته شده. برج سنگی معروف به زندان سلیمان یکی از آثار بسیار زیبای محوطه پاسارگاد که به اوایل دوره هخامنشیان تعلق دارد، بنای چهارگوش برج مانندی است که در دوران اسلامی به زندان سلیمان شهرت یافت. اکنون تنها یک دیواره از این بنا باقی مانده است. ارتفاع برج ، نزدیک به 14 و قاعده آن 23/7×28/7 متر است که بر سکویی 3 پلهای قرار داشت. این برج شبیه عبه زرتشتدر نقش رستم است. دیوارهای این برج از سنگ سفید مرمرنما ساخته شده که برای تزیین تعداد زیادی حفره کوچک مستطیل شکل در ردیفهای منظم و 10 حفره ی پنجره مانند به نام پنجره کور در اطراف آن کار شده است. این پنجرهها با سنگ سیاه قاب شده است. استحکامات تل تخت یا تخت مادر سلیمان تل تخت که در فاصله 2300 متری آرامگاه کوروش قرار گرفته حدود 2 هکتار وسعت دارد و در اصل روی تپهای بنا شده تا بر همه دشت مسلط باشد. ارتفاع تل تخت از کف دشت، 50 متر است. در محوطه تاریخی پاسارگاد آثار چهار دوره مختلف شناسایی شده است: آثار دوره نخست از زمان کوروش بزرگ: این آثار شامل صفه عظیم سنگی است که در سمت غرب و شمال غربی تپه از چند قسمت تشکیل شده است. دیواره بیرونی که از 20 ردیف سنگ آهکی عظیم بنا شده، نمای تل تخت را تشکیل میدهد. اطراف این سنگها به شکل زیبایی تراش خورده و وسط آنها برجسته است. دیواره درونی پشت دیواره بیرونی قرار دارد و از لاشه سنگهای مسی رنگ تشکیل شده و بدون ملات، به گونهای ماهرانه در هم قفل شدهاند تا دیواره بیرونی و کفسازی بنا را حفاظت کنند. هسته بنا که سطح درونی تپه و قسمت مرکزی آن را تشکیل میدهد، جای ساختمانهای روی تپه بود و همه از خشت و لاشه ساخته شده است. برای ورود به صفه سنگی دو راه پله در بخش شمال شرقی تعبیه شده بود که بخشهایی از آن باقی است. این بخش در مجموعه پاسارگاد، مرتفعترین عمارت و به صورت قلعهای مشرف بر دشت بود. آثار دوره دوم مربوط به داریوش هخامنشی: این آثار که مربوط به سالهای500 تا 280 پیش از میلاد یعنی از زمان سلطنت داریوش هخامنشی تا آخر سلطنت سلوکوس اول است، شامل دژی محکم است که با دیوارهای آجری و خشتی روی محوطه بنا شده و تغییراتی در مجموعه بالای صفه به وجود آوردهاند. آثار دوره سوم: آثار این دوره که بین سالهای 280 تا 180 پیش از میلاد یعنی از زمان سلطنت آنتیوخوس اول تا آنتیوخوس چهارم ایجاد شده، همراه با تغییراتی در اتاق ها و راهروها است. این متعلقات در یک دوره طولانی به دست فراموشی سپرده شد و بدون استفاده ماند. آثار دوره چهارم: این آثار که به سده های آغازین اسلامی تعلق دارد نشان میدهد این بخش دوباره مورد استفاده قرار گرفته و سپس مجدداً متروک مانده است.

a58777d8-4efa-4eaa-a7af-614ad0febe26.jpg

 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : آثار ملی ثبت شده ایران در یونسکو

تخت جمشید، شیراز


 پارسه یا تخت جمشید نام یکی از شهرهای باستانی ایران است که در روزگار باستان پایتخت شاهنشاهی ایران بوده است. تخت جمشید محل برگذاری آیینهای بهاری هخامنشیان بوده است. اسکندر مقدونی سردار یونانی به ایران حمله کرد و این مکان را به آتش کشید. امّا ویرانههای این مکان هنوز هم در نزدیکی شیراز مرکز استان فارس برپا است. این مکان هماکنون از مکانهای باستانی ایران است.
یونانیان به آن پرسپولیس میگفتند و در ایران قدیم نیز به آن پارسه و چهل منار گفته میشده است. پارسَه یا تخت جمشید یکی از شهرهای باستانی ایران است که سالیان سال پایتخت هخامنشیان بوده است. اسکندر مقدونی سردار یونانی به ایران حمله کرد و این مکان را به آتش کشید. اما ویرانههای این مکان هنوز هم پابرجاست. این مکان هماکنون یکی از آثار جهانی ثبت شدهٔ ایران در یونسکو است.تخت جمشید ،مجموعهای از کاخهای بسیار باشکوهی است که ساخت آنها در سال 512 قبل از میلاد آغاز شد و اتمام آن 150 سال به طول انجامید.تخت جمشید در محوطه وسیعی واقع شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر به مرودشت محدود است. این کاخهای عظیم سلطنتی در کنار شهر پارسه که یونانیان آن را پرسپولیس خواندهاند ساخته شده است. سازه
وسعت کامل کاخهای تخت جمشید 125000 متر مربع است که بر روی سکوئی که ارتفاع آن بین 8 تا 18 متر بالاتر از سطح جلگهٔ مردوشت است، بنا شدهاند و از بخشهای مهم زیر تشکیل یافته است:
کاخهای رسمی و تشریفاتی تخت جمشید (کاخ دروازه ملل)
سرای نشیمن و کاخهای کوچک اختصاصی
خزانهٔ شاهی
دژ و باروی حفاظتی
ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول در حدود 518 قبل از میلاد ، آغاز شد. نخست صفه یاتختگاه بلندی را آماده کردند و روی آن تالار آپادانا و پلههای اصلی و کاخ تچرا را ساختند. پس از داریوش، پسرش خشایارشا تالار دیگری را به نام تالار هدیش را بنا نمود و طرح بنای تالار صد ستون را ریخت. اردشیر اول تالار صد ستون را تمام کرد. اردشیر سوم ساختمان دیگری را آغاز کرد که ناتمام ماند. این ساختمانها روی پایههایی ساخته شــده که قسمتـی از آنها صخرههای عظیم و یکپارچه بوده و یا آنها را در کوه تراشیده اند. معماری هخامنشی، هنری است از نوع تلفیق و ابداع که از سبک معماریهای بابل و آشور و مصر و شهرهای یونانی آسیای صغیر و قوم اورارتو اقتباس شده و با هنر نمایی و ابتکار روح ایرانی نوع مستقلی را از معماری پدید آورده است . هخامنشیان با ساختن این ابنیة عظیم میخواستند عظمت شاهنشاهی بزرگ خود را به جهانیان نشان دهند. در اواخر سال 1312 شمسی براثر خاکبرداری در گوشة شمال غربی صفه تخت جمشید قریب چهل هزار لوحه گلی به شکل و قطع مهرهای نماز بدست آمد. روی این الواح کلماتی به خط عیلامی نوشته شده بود. پس از خواندن معلوم شد که این الواح عیلامی اسناد خرج ساختمان قصرهای تخت جمشید می باشد. از میان الواح بعضی به زبان پارسی و خط عیلامی است. از کشف این الواح، نظریاتی که اظهار میداشتند قصرهای تخت جمشید مانند اهرام مصر با ظلم و جور و بیگار گرفتن رعایا ساخته شده باطل شد. زیرا این اسناد عیلامی حکایت از آن دارد که به تمام کارگران این قصرهای زیبا، اعم از عمله و بنا و نجار و سنگتراش و معمار و مهندس مزد میدادند و هر کدام از این الواح سند هزینه یک یا چند نفر است. کارگرانی که در بنای تخت جمشید دست اندرکار بودند، از ملتهای مختلف چون ایرانی و بابلی و مصری و یونانی و عیلامی و آشوری تشکیل می شدند که همة آنان رعیت دولت شاهنشاهی ایران بشمار میرفتند. بر اساس خشت نوشتههای کشف شده در تخت جمشید در ساخت این بنای با شکوه معماران، هنرمندان، استادکاران، کارگران، زنان و مردان بیشماری شرکت داشتند که علاوه بر دریافت حقوق از مزایای بیمه کارگری نیز استفاده میکردند. ساخت این مجموعه بزرگ و زیبا بنا به روایتی ۱۲۰ سال به طول انجامید. اسکندر مقدونی در یورش خود به ایران در سال 331 قبل از میلاد، تخت جمشید را به آتش کشید. تاریخنگاران در مورد علت این آتش سوزی اتفاق رای ندارند. عده ای آنرا ناشی از یک حادثه غیر عمدی میدانند ولی برخی کینه توزی و انتقام گیری اسکندر را تلافی ویرانی شهر آتن بدست خشایار شاه علت واقعی این آتش سوزی مهیب میدانند. پلکانهای ورودی سکو و دروازهٔ خشایار شاه
راه ورود سکو، دو پلکان است که روبروی یکدیگر و در بخش شمالغربی مجموعه قرار دارند. این پلکانها از هر طرف 111 پله پهن و کوتاه دارند. بالای پلکانها، بنای ورودی تخت جمشید، «دروازه بزرگ» یا «دروازه خشایارشا»، قرار گرفتهاست. ارتفاع این بنا 10 متر است.
این بنا یک ورودی اصلی و دو خروجی داشتهاست که امروزه بقایای دروازههای آن برجاست. بر دروازه غربی و شرقی طرح مردان بالدار و بر و طرح دو گاو سنگی با سر انسانی حجاری شده است. این دروازهها در قسمت فوقانی با شش کتیبه میخی به زبانهایی چون بابلی و عیلامی تزئین یافتهاند. این کتیبهها پس از ذکر نام اهورامزدا به اختصار بیان میکند که : «هر چه بدیده زیباست، به خواست اورمزد انجام پذیرفته است.»
دو دروازه خروجی یکی رو به جنوب و دیگری رو به شرق قرار دارند و دروازه جنوبی رو به کاخ آپادانا، یا کاخ بزرگ بار، دارد.
کاخ آپادانا
کاخ آپادانا از قدیمیترین کاخهای تخت جمشید است. این کاخ که به فرمان داریوش کبیر بنا شده است، برای برگزاری جشنهای نوروزی و پذیرش نمایندگان کشورهای وابسته به حضور پادشاه استفاده میشده است.
این کاخ توسط پلکانی در قسمت جنوب غربی آن به «کاخ تچرا» یا «کاخ آینه» ارتباط مییابد.
کاخ آپادانا در شمال و شرق دارای دو مجموعه پلکان است. پلکانهای شرقی این کاخ که از دو پلکان - یکی رو به شمال و یکی رو به جنوب - تشکیل شدهاند، نقوش حجاریشدهای را در دیوار کنارهٔ خود دارند. پلکان رو به شمال نقشهایی از فرماندهان عالیرتبهٔ نظامی مادی و پارسی دارد در حالی که گلهای نیلوفر آبی را در دست دارند، حجاری شدهاست. در جلوی فرماندهان نظامی افراد گارد جاویدان در حال ادای احترام دیده میشوند. در ردیف فوقانی همین دیواره، نقش افرادی در حالی که هدایایی به همراه دارند و به کاخ نزدیک میشوند، دیده میشود. بر دیوارهٔ پلکان رو به جنوب تصاویری از نمایندگان کشورهای مختلف به همراه هدایایی که در دست دارند دیده میشود. هر بخش از این حجاری اختصاص به یکی از ملل دارد. کاخ آپادانا از قدیمیترین کاخهای تخت جمشید است. این کاخ که به فرمان داریوش بزرگ بنا شدهاست، برای برگزاری جشنهای نوروزی و پذیرش نمایندگان کشورهای وابسته به حضور پادشاه استفاده میشدهاست. این کاخ توسط پلکانی در قسمت جنوب غربی آن به «کاخ تچرا» یا «کاخ آینه» ارتباط مییابد. کاخ آپادانا از ۷۲ ستون تشکیل شدهاست که در حال حاضر ۱۴ ستون آن پابرجاست ته ستونهای ایوان کاخ گرد ولی ته ستونهای داخل کاخ مربع شکل میباشد. کاخ تچر کاخ تچر یا تچرا به معنای خانه زمستانی میباشد.این کاخ نیز به فرمان داریوش کبیر بنا شده و کاخ اختصاصی وی بودهاست. روی کتیبهای آمده: «من داریوش این تچر را ساختم.» این کاخ یک موزه خط به شمار میرود از پارسی باستان گرفته در این کاخ کتیبه وجود دارد تا خطوط پهلوی بالای ستونها از نمای جلوییهای مصری استفاده شدهاست. قسمت اصلی کاخ توسط داریوش بزرگ و ایوان و پلکان سنگی جنوبی توسط خشایار شاه و پلکان سنگی غربی توسط اردشیر دوم بنا شدهاست. کاخ هدیش کاخ هدیش که کاخ خصوصی خشایارشا بودهاست در مرتفعترین قسمت صفهٔ تخت جمشید قرار دارد. این کاخ از طریق دو مجموعه پلکان به کاخ ملکه ارتباط دارد. احتمال میرود آتش سوزی از این مکان شروع شده باشد به خاطر نفرتی که آتنیها از خشایارشا داشتند به خاطر به آتش کشیده شدن آتن به دست وی. رنگ زرد سنگها نشان دهنده تمام شدن آب درون سنگها به خاطر حرارت است. اینجا مکان کوچکی بوده ۶*۶ ستون قرار داشتهاست. به خاطر ویرانی شدیدی که شده اطلاعات زیادی در مورد این کاخ در دسترس نیست خیلیها از اینجا به عنوان کاخ مرموز نام بردهاند. هدیش به معنای جای بلند میباشد و چون خشایار شاه نام زن دوم او هدیش بودهاست نام کاخ خود را هدیش میگذارد این کاخ در جنوبی ترین قسمت صفه قرار دارد و قسمتهای زیادی از کف از خود کوه میباشد. کاخ ملکه
این کاخ توسط خشایارشا ساخته شده است و به نسبت سایر بناها در ارتفاع پایینتری قرار گرفته است. بخشی از این کاخ در سال 1931 توسط شرقشناس مشهور، پرفسور هرتزفلد، خاکبرداری و از نو تجدیدبنا شد و امروزه به عنوان موزه و ادارهٔ مرکزی تأسیسات تخت جمشید مورد استفاده قرار گرفته است.
ساختمان خزانهٔ شاهنشاهی این ساختمان که شامل چندین تالار، اطاق و حیاط تشکیل شدهاست با دیوار عظیمی از بقیهٔ تخت جمشید جدا میشود. کاخ صدستون وسعت این کاخ در حدود ۴۶۰۰۰ مترمربع است و سقف آن بهوسیلهٔ صد ستون که هر کدام ۱۴ متر ارتفاع داشتهاند، بالا نگه داشته میشدهاست. کاخ شورا به این مکان کاخ شورا یا تالار مرکزی میگویند. احتمالاً شاه در اینجا با بزرگان به بحث و مشورت میپرداختهاست. با توجه به نقوش حجاری شده از یکی از دروازهها شاه وارد میشده و از دو دروازه دیگر خارج میشدهاست. به این دلیل به این جا کاخ شورا میگویند که در اینجا دوسر ستون انسان وجود داشته که جاهای دیگری نیست و سر انسان سمبل تفکر است. سرانجام تخت جمشید
مجموعه کاخهای تخت جمشید، در سال 330 (پیش از میلاد) به دست اسکندر مقدونی به آتش کشیده شد و تمام بناهای آن به صورت ویرانه در آمد. از بناهای بر جای مانده و نیمه ویرانه، بنای مدخل اصلی تخت جمشید است که به کاخ آپادانا معروف است و مشتمل بر یک تالار مرکزی با 36 ستون و سه ایوان 12 ستونی درقسمتهای شمالی، جنوبی و شرقی است که ایوانهای شمالی و شرقی آن بهوسیله پلکانهایی به حیاطهای مقابل متصل و مربوط میشوند. بلندی صفه در محل کاخ آپادانا 16 متر و بلندی ستونهای آن 18 متر است. اینمجموعه در فهرست آثار تاریخی ایران و نیز در فهرست میراث جهانی یونسکو به ثبت رسیده است.
جایگاه کنونی این سازه
در دوره نو و با بازگشت و پیدایش حس میهن خواهی در میان ایرانیان و ارجگذاری به گذشتگان این سرزمین شهر تخت جمشید اعتبار بسیاری یافت. امروزه میتوان تخت جمشید را نامآورترین و دوستداشتنیترین سازه در ایران و در میان ایرانیان و همچنین نماد شکوه گذشتگان دانست.

اسناد تخت جمشید و کارگران مزد بگیر :
در اواخر سال 1312 شمسی براثر خاکبرداری در گوشه شمال غربی صفه تخت جمشید قریب چهل هزار لوحه های گلی به شکل و قطع مهرهای نماز بدست آمد .
بر روی این الواح کلماتی به خط عیلامی نوشته شده بود. پس از خواندن معلوم شد که این الواح عیلامی اسناد خرج ساختمان قصرهای تخت جمشید می باشد. از میان الواح بعضی به زبان پارسی و خط عیلامی است . از کشف این الواح شهرت نابجایی را که می گفتند قصرهای تخت جمشید مانند اهرام مصر با ظلم و جور و بیگار گرفتن رعایا ساخته شده باطل گشت.
زیرا این اسناد عیلامی حکایت از آن دارد که به تمام کارگران این قصرهای زیبا ، اعم از عمله و بنا و نجار و سنگتراش و معمار و مهندس مزد می دادند و هر کدام از این الواح سند هزینه یک یا چند نفر است.
کارگرانی که در بنای تخت جمشید دست اندرکار بودند ، از ملتهای مختلف چون ایرانی و بابلی و مصری و یونانی و عیلامی و آشوری تشکیل می شدند که همه آنان رعیت دولت شاهنشاهی ایران بشمار می رفتند.
گذشته از مردان ، زنان و دختران نیز به کار گل مشغول بودند. مزدی که به این کارگران می دادند غالباً جنسی بود نه نقدی ، که آنرا با یک واحــد پـول بابلی به نام « شکــل » سنجیده و برابر آن را به جنس پرداخت می کردند. اجناسی را که بیشتر به کارگران می دادند و مزد آن محسوب می شدعبارت از : گندم و گوشت. تصویری از عظمت کاخها ازآنچه امروز از تخت جمشید بر جای مانده تنها می توان تصویر بسیار مبهمی از شکوه و عظمت کاخها در ذهن مجسم کرد. با این همه می توان به مدد یک نقشه تاریخی که جزئیات معماری ساختمان کاخها در آن آمده باشد و اندکی بهره از قوه تخیل، به اهمیت و بزرگی این کاخها پی برد. تخت جمشید دارای سیستم حرارتی و تهویه بوده ، که فضاهای داخل آن را در زمستان گرم ودر تابستان خنک و معتدل می کرده است . دشت سرسبز مرودشت ، سقفهای بسیار بلند و فضاهای وسیع ، درهای گشاده و پنجرههای متعد د هوای تخت جمشید را در تابستان معتدل وخنک می ساخته و در زمستان دیوارهای خشتی و لایه های گچ که یک عایق حرارتی تشکیل می داده ، پردههای ارغوانی بلند و ضخیم که مانع نفوذ سرما به درون فضاها وتالارها می شده ، پوشش سقف نیز چوبی بوده که این امر در گرم شدن محیط تاثیر به سزایی داشته است . تخت جمشید نیز دارای سیستم آب و فاضلاب بوده ، در تخت جمشید مجاری زیرزمینی آبرسانی و فاضلاب پیچ در پیچی کشف شده که به طول بیش از 2 کیلو متر می رسد. تخت جمشید نه یک شهر بوده و نه یک دژ و نه یک پرستشگاه ، تخت جمشید دو نقش جداگانه اما تا اندازه ای به هم پیوسته ایفا می کرده ، نخست اینکه چون در قلب امپراطوری قرار داشته گنج خانه ی مناسبی برای اندوختن ثروت روز افزون کشور بوده ، دوم اینکه جایگاه مناسب و با شکوهی برای برگذاری مراسم و جشنهایی بوده که در آن زمان برگزار می شده (جشنهای مهرگان و اعیاد نوروز) به نقل از مورخان در تخت جمشید بیش از 120000سکه ی طلا و نقره ، ظروف و مجسمههای بسیار ناب، اثاث گرانقیمت، نیمکتهای زرین، لباسها وفرشهای ارغوانی گرانبها و....نگهداری میشده که در نهایت با حمله اسکندر مقدونی همه این اشیاء یا به غارت رفت یا طعمه حریق شد. اسکندر وقتی که وارد تخت جمشید شد و این همه شکوه و ثروت دید دستور داد که هر چیز را که می توانند با خود ببرند و هر چیز را که نمی توانند نابود سازند. تخت جمشید نه شهر بود و نه دژ، جایگاه با شکوهی برای برگزاری مراسم بزرگی بود که شاه ایران سران کشور و نمایندگان 28 کشور متبوع را در بارعام به حضور می پذیرفت. طرح اصلی ساختمان تخت جمشید دردوران فرمانروایی داریوش بزرگ ریخته شد. از همان نخست تعداد و محل کاخ ها، عمارت ها و کاربردهای جداگانه هر یک معین ومشخص شد. برای برپایی این بنا از سه نوع مصالح ساختمانی عمده ( چوب، خشت های خام و پخته و سنگ های آهکی محلی ) استفاده شده است. چوب هایی که در محل تهیه می شد با ذوق و سلیقه طراحان و معماران سازگار نبود وناگزیر بودند چوب های در خور کاخ های تخت جمشید را از دور دست ها حمل کنند. برای مثال،تیرهای زیر از چوب درخت سدر بوده که در آن زمان فقط در لبنان می روییده است. خشت های گلی در ساختن دیوارها و روپوش سقف ها به کار می رفت که دوام چندانی نداشت. این خشت را باران می شست و با بر اثر زمین لرزه فرو می ریخت. سنگ های کوه رحمت برای سنگتراشان و معماران جمشید از هر جهت مناسب بود. این سنگ های آهکی بسیار سخت و محکم اند و رنگ های طبیعی گوناگون سفید، کهربایی، دودی و سیاه دارند که خوب تراشیده می شوند. به ویژه نوع سیاه آن که بر اثر صیقل به شکل مرمر در می آید. بسیاری از قطعه سنگ ها را گیرهای آهنی به نام دم چلچله به هم متصل کرده اند. در حد فاصل سنگ ها از ملات استفاده نشده است. دیوارها را با آجر لعابدار و کف اتاق ها را با گچکاری می پوشاندند. روی درها با قطعات زر وسیم آراسته شده بود. پرده های بزرگ رنگی بر زیبایی درون و برون کاخ ها می افزود. فرش های نفیس کف اتاق ها چشمان را خیره می کرد. عملا امکان نداشت که ساختمان تخت جمشید در دوران شاهی داریوش بزرگ به پایان برسد. کار ساخت این بنای عظیم در طول حکومت پسر او خشایار شا اول و نوه اش اردشیر اول ادامه یافت. بدین تربیت ساخت بنا نزدیک به 200 سال طول کشید. هخامنشیان در ساخت تخت جمشید از منابع گوناگونی الهام گرفتند. پارس ها دست کم با دو فرهنگ غنی، اوراتو در شمال و ایلام در جنوب ،آشنا بودند و از آنها برای ریختن شالوده محکم فکری در هنر معماری بهره گرفتند. هخامنشیان در لشکر کشی به مصر، بابل،لیدی و اروپا، با اندیشه های دیگری در زمینه معماری آشنا شدند و با به دست آوردن ثروت سرشار ، هنرمندان و سنگتراشان و معماران برجسته را در گسترش و زیبا سازی تخت جمشید به خدمت گرفتند. نکته ای که سخت غیر قابل باور می نماید این واقعیت است که این مجموعه عظیم و ارزشمند هزاران سال زیر خاک مدفون بوده تا اینکه در اواخر دهه1310خورشیدی کشف شد. چیزی که در نگاه اول در تخت جمشید نظر بیننده را به خود جلب می کند، کتیبه ها و سنگ نبشته های گذر خشایارشاه است که به زبان عیلامی و دیگر زبانهای باستانی تحریر شده است. از این گذر به مجموعه کاخهای آپادانا می رسیم، جائی که در آن پادشاهان بار میدادند و مراسم و جشنهای دولتی در آن برگذار می شد. مقادیر عمده ای طلا و جواهرات در این کاخها وجود داشته که بدیهی است در جریان تهاجم اسکندر به غارت رفته باشد. تعداد محدودی از این جواهرات در موزه ملی ایران نگهداری می شود. بزرگترین کاخ در مجموعه تخت جمشید کاخ مشهور به "صد ستون" است که احتمالا یکی از بزرگترین آثار معماری دوره هخامنشیان بوده و داریوش اول از آن به عنوان سالن بارعام خود استفاده می کرده است.
5fccb039-4cd7-4a32-9866-5298b43159eb.jpg
2114d5be-ee3d-4bc9-96c1-dd4a0332e79f.jpg

0ce4fba0-12c4-4e45-9544-16bdcabb4500.JPG

0d742eb9-91c1-4ba3-9887-f14fb2ea6a1a.jpg


d81127f9-e823-4b62-bfe1-1e4d962fc94b.jpg
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : آثار ملی ثبت شده ایران در یونسکو

تخت سلیمان، تکاب

 حوطه باستانی تخت سليمان در آذربايجان، به مساحت 74 کيلومتر مربع چهارمين اثر تاريخي است که در سال 1382 در فهرست آثار جهاني يونسكو به ثبت رسيد. اين محوطه تاريخي يادگاري از دوران ساساني است. آن زمان كه سه آتشكده بسيار مهم در ايران وجود داشت و اكنون تنها آثاري از آتشكده آذر گشسب به جاي مانده و با نام تخت سليمان خوانده مي شود.
[FONT=&quot]مجموعه باستانی و جهانی تخت سلیمان در 45 کیلومتری شمال شرقی شهرستان تکاب در استان آذربایجان غربی با وسعتی معادل 5/12 هکتار با دریاچه ای زیبا (درواقع چشمه ای جوشان و نیلگون) در ارتفاع 2200 متری به عنوان یکی از محوطه های تاریخی [/FONT][FONT=&quot]مهم کشور محسوب می [/FONT][FONT=&quot]شود. این ناحیه همان شهر مشهوری است که بنا به نوشته های کهن، زادگاه زرتشت است و در نوشته های پهلوی به نام «گنجک» خوانده شده؛ گیتا نویسان عرب آن را «شیز» گفته اند، گذشته نگاران رومی و یونانی «گزکا» نوشته اند و حمدالله مستوفی آن را به زبان مغولان «ستوریق» گفته است که امروزه تمام این آثار را تخت سلیمان می نامند. آب دریاچه ی سحرآمیز و زیبای تخت سلیمان درتمام فصول سال یکسان است و انسان نمی تواند به عمق آن دست پیدا کند و در هر ثانیه 100 لیتر آب از آن خارج می شود. درازای آن 120 متر و پهنای آن 80 متر می باشد.[/FONT] جایگاه آتش جاویدان آتشکده آذرگشنسب

ساخت این سازه به بیش از 3000 سال پیش باز میگردد و در دوره های هخامنشیان, اشکانیان و ساسانیان دارای ارزش و شکوه ویژه ای بوده است. در دوران پادشاهی ساسانیان و در زمان خسرو اول انوشیروان (578-531م)نسبت به آبادانی آن کوشش ویژه ای به عمل آمد, در این جایگاه مراسم نیایش های آیینی, برگزاری جشنها و امور تشریفات پادشاهی انجام می گرفت. این آتشکده, در زمان خود بسیار مورد توجه بوده است و آتش جاویدان آن به مدت 7 قرن به عنوان نماد اقتدار آئین زرتشت و عامل وحدت سیاسی و اجتماعی حکومت ساسانی نقش به سزا داشته است و از آن به عنوان ثروتمند ترین نیایشگاه زمان خود یاد شده است.

در کتاب هفتم دینکرد در بند 39 سازنده آن, کیخسرو پسر سیاوخش شناخته شده است که فر ایزدی به او رسیده بود. واژه آذر گشنسب, به معنای آتش اسب نر است.درافسانه ها آمده که کیخسرو بهنگام گشودن بهمن دژ درنیمروز، با تیرگی شبانه که دیوان با جادوی خود پدید آورده بودند روبرو شد. آنگاه آتشی بر یال اسب وی فرود آمد و جهان را دیگر باره روشن کرد و کیخسرو پس از پیروزی و گشودن بهمن دژ، به پاس این یاوری اهورایی، آتش فرود آمده را آنجا بنشاند و آن آتش و جایگاه به نام آتش "اسب نر" (گشسب یا گشنسب) نامیده شد.

بیشتر پادشاهان ایران پس از نشستن بر اریکه شاهنشاهی با پای پیاده به نیایشگاه آذرگشنسب آذربایجان می رفتند و به درگاه خداوند نیایش و سپاس و درود می فرستاده اند و سپس هدایایی تقدیم می کردند.

این مجموعه بزرگ اجتماعی مذهبی در تاخت و تازهای ایران و روم در زمان خسروپرویز سه بار محاصره می شود و در یورش سوم در سال 624م توسط سپاهیان روم غارت و ویران گردید. بعد از این رویداد, به علت آشفتگی های سیاسی اواخر دوران ساسانی و تاخت وتاز اعراب,آبادانی خود را از دست داد. هنگامی که اعراب به ایران تاختند, مردم تیزهوش شهر شیز, این مجموعه را به حضرت سلیمان نسبت دادند تا از ویرانی بیشتر این جایگاه مقدس توسط اعراب جلوگیری کنند و نام تخت سلیمان را بر آن نهادند.

در سال 674 ه ق در زمان فرمانروایی آباآقاخان مغو جانشین او قازان خان, با توجه به ویژگی های تاریخی- طبیعی, به خصوص وجود چراگاه های مرغوب و گونه های جانوری, این مکان باستانی به عنوان پایتخت تابستانی سلاطین مغول انتخاب و با انجام بازسازی گسترده در آثار دوران ساسانی و ساختن بناهای جدید, بار دیگر تخت سلیمان مورد استفاده حکومتی پیدا می نماید و تبدیل به پایتخت تابستانی و شکارگاه و تفرجگاه ایلخانان می گردد. جالب است که بدانیم, تنها در تخت سلیمان است که بقایای کاخ های دوره ایلخانی دیده می شود.

پس از فروپاشی فرمانروایی ایلخانان این جایگاه تبدیل به مرکز خدمات کوچک برای روستاییان و عشایر محل می شود تا اینکه از قرن 11 ه ق این مکان متروکه می شود و گذر زمان بر روی چهره خسته ی این مکان سحر انگیز خروارها خاک مینشاند.

جاذبه های طبیعی این دره سرسبز در نوع خود در دنیا بی نظیر هستند. در 3 کیلومتری غرب تخت سلیمان, کوه مخروطی میان تهی وجود دارد که هزاران سال پیش, بر اثر وقوع آتش فشان به وجود آمده است. اهالی محل این کوه زیبا را زندان سلیمان یا زندان دیو می شناسند و معتقدند که حضرت سلیمان دیوهایی را از فرمانش سرپیچی می کردند در این کوه زندانی می کرده است. این نام نیز به افسانه و با توجه به نسبت دادن محل به حضرت سلیمان بر این کوه گذارده شده است.



منظره عمومی کوه زندان دیو

ارتفاع این کوه از زمین مجاور خود 97 تا 107 متر می باشد و بر فراز آن گودی عمیقی در حدو 80 متر دیده می شود که قطر دهانه آن به طور تقریب 65 متر است. شایان ذکر است که این کوه نیز در زمان مانایی ها(830 تا 660 ق.م) به عنوان نیایشگاه بوده است. در اطراف کوه زندان دیو چشمه های آب گرم گوگردی متعددی دیده می شود که دارای خاصیت درمانی متعددی می باشد.

در فاصله 20 کیلومتری تخت سلیمان یک دریاچه ی سحرآمیز دیگر قرار گرفته است که یک جزیره بر روی آن شناور است. قطر دریاچه 80 متر و قطر جزیره شناور بروری آن 60 متر است که وزش باد, هر روز دو بار این جزیره را از این سو به آن سو جابجا می کند. نام این جزیره ی شناور «چملی» می باشد.

a21df380-1432-4127-8e26-13311157491c.jpg


0185d7af-76ad-4e22-82b2-9903fcd723b4.jpg


0bec0a4d-9aef-4ed7-8e90-fc8ddd32ad94.jpg


f9ccd83c-ddec-4cc0-919b-5b18fa4a32e2.jpg
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : آثار ملی ثبت شده ایران در یونسکو

چغازنبیل، شوش

 چغازنبيل در سال ١٩٧٩ ميلادی از طرف يونسکو در فهرست ميراث جهانی قرار گرفت. اين محوطه يکی از چند اثر ثبت شدهی ايران در فهرست ميراث جهانی است. اهميت اين محوطهی تاريخی به عنوان مهمترين اثر بهجایمانده از دوران حکومت ايلامی، قدمت ٣٠٠٠ سالهی آن همراه با جاذبههای طبيعی از جمله عوامل مؤثر در به ثبترسيدن اين مجموعه بهعنوان ميراث جهانی بودهاند. فرسايش طبيعی و خسارتهای ناشی از جنگ ايران و عراق، آسيبهای فراوانی را متوجه اين شهر کهن نمود. برای جلوگيری از تخريب هر چه بيشتر اين منطقه، در سال ١٩٩٨ ميلادی، توافقی بين سازمان ميراث فرهنگی ايران، يونسکو، بنياد اعتباری ژاپن و مؤسسهی کراتره فرانسه (مؤسسهی بينالمللی حفاظت از بناهای خشتی)، برای اجرای طرح مطالعاتی حفاظت و مرمت محوطهی تاريخی چغازنبيل در زمينههای مختلف علمی صورت گرفت. در راستای اجرای اين طرح، يک پايگاه دائمی پژوهشی شامل آزمايشگاه، بخش حفاظت و مرمت، کتابخانه، بخش رايانهای و بخش مطالعات سفال در قسمت اداری موزهی هفتتپه ايجاد و تجهيز شده است.
موقعیت جغرافیایی زیگورات چغازنبیل در استان خوزستان و در فاصله ۴۰ کیلومتری جنوب شرقی شوش و ۲۰ کیلومتری هفتتپه قرار گرفته است. معبد ایلامی چغازنبیل بر روی تپه ای خاکی و در ساحل رودخانه دز از شعب رود کارون در استان خوزستان واقع شده است . این معبد توسط اونتاشگال پادشاه ایلامی ها در سال 1250 قبل از میلاد ساخته شده و آن را به خدای اینشوشینک اختصاص داده است .بنای معبد چند طبقه و ارتفاع آن حدود 25 متر است . این بنا از خشت خام ساخته شده است و روکشی از آجر دارد . در اطراف معبد تعدادی لوح گلی و جندین مجسمه از انسان و حیوان بدست آمده است . کشف چغازنبيل در سال ١٩٣٥ ميلادی هنگامی که شرکت نفت ايران و انگليس در حوالی رود دز به حفاریهای نفتی مشغول بود، يکی از کارمندان نيوزيلندی شرکت به نام «براون» متوجه مجموعهی عظيمی شبيه تپه شد که در مکانی مرتفع قرار گرفته بود. او از آن مجموعه که در زير خاک مدفون بود آجری کتيبهدار پيدا کرد. در همان زمان يک گروه باستانشناس در فاصلهی ٣٥ کيلومتری در شوش به کاوشهای باستانشناسی مشغول بود. براون آن آجر را نزد گروه برد تا شايد از راز آن تپه پرده بگشايند. اينگونه بود که حفاریهای نفتی، نام زيگورات چغازنبيل را در اذهان زنده کرد. بعدها کاوشهای باستانشناسی بين سالهای ١٩٥١ تا ١٩٦٢ ميلادی توسط رومن گيرشمن (Roman Girshman) باستانشناس فرانسوی انجام شد که اطلاعات مفيدی را از دل خاک در مورد چغازنبيل بيرون کشيد. معرفی زيگورات در بينالنهرين اعتقاد مردم بر اين بود که خدايان متعددی دنيا را کنترل و اداره میکنند و هر شهری را خدايی است که از آن محافظت میکند. مردم در مرکز شهر برای خدايان معبد درست میکردند تا در آن زندگی کنند که گاه به شکل زيگورات بود. معابد کوچکتری هم ساخته میشد تا مردم هدايا و پيشکشهای خود را تقديم خدايان کنند. زيگورات (Ziqqurat) ساختمانی هرمی شکل بود که در چند طبقه ساخته میشد و با پلکانهای متعدد به طبقات بالا میرسيد. زيگوراتها در بينالنهرين قدمتی چندهزارساله دارند که در فاصلهی سالهای ٢٢٠٠ تا ٥٥٠ قبل از ميلاد ساخته شدهاند.درمورد فلسفهی وجودی زيگوراتها سه نظريه عنوان شده است: اول، آنها برای مصون نگهداشتن گندم از سيلاب بهاری ساخته میشدند. دوم، اين زيگوراتهای سترگ تقليدی از کوههای مقدس دورتادور فلات ايران بود. بنابراين اگرچه پيدايش اين بناها در خاک بينالنهرين بود ليکن الهامبخش آنها ايران و معنای آنها از اين سرزمين گرفته شده بود. بنابر نظريهی سوم که البته معروفترين قول است، زيگورات نردبان صعود به آسمان بوده است. پس از چندهزار سال هنوز هم تعدادی از اين زيگوراتها يافت میشود، به عنوان مثال زيگورات اور (Ur ziqqurat) در جنوب بينالنهرين و زيگورات چغازنبيل در ايران. زيگورات اور که ٢١١٠ سال قبل از ميلاد ساخته شده قديمیترين و زيگورات چغازنبيل بزرگترين زيگورات جهان هستند. شهر چغازنبيل محدودهی حکومت ايلامیها خوزستان، لرستان، پشتکوه و کوههای بختياری بود که از غرب به دجله، از شرق به قسمتی از پارس، از شمال به راه بابل و همدان و از جنوب به خليج فارس محدود میشد و پايتخت آن شهر باستانی شوش بود. با به حکومت رسيدن اونتاش نپيريشا (Untash Napirisha) در قرن ١٣ قبل از ميلاد (١٣٤٠–١٣٠٠ قبل از ميلاد)، چغازنبيل به عنوان پايتخت مذهبی و سياسی ايلامیها در نزديکی رود دز ساخته شد و دوراونتاش (Dur Untash) ناميده شد. دوراونتاش به معنای قلعهی اونتاش است. در بعضی از متون به خط ميخی اين شهر الاونتاش (Ul Untash) ذکر شده که به معنی شهر اونتاش است. اين شهر از سه حصار تودرتوی خشتی تشکيل شده و دروازهی اصلی آن بر روی حصار بزرگ در ضلع شرقی قرار دارد. در حد فاصل حصار اول و دوم کاخهای شاهی و آرامگاههای سلاطين ايلام قرار دارند. در بين حصار دوم و سوم بقايای تصفيهخانهی آب ديده میشود که جزو قديمیترين تأسيسات آبرسانی به شمار میرود. آب آن از رودخانهی کرخه در فاصلهی چهل و پنج کيلومتری از طريق کانالی تأمين میشد. در مرکز حصار سوم معبد اصلی (زيگورات) قرار دارد. تصوير بنيانگذار چغازنبيل –اونتاش نپيريشا– بر روی سنگ همراه با مجسمهی مفرغی همسرش ملکه نپيراسو (Napirasu) هماکنون در موزهی لوور پاريس نگهداری میشوند. مجسمهی ملکه، وی را در حال عبادت در برابر خدايان نشان میدهد. همچنين بر روی دامن ملکه نام وی به همراه چند دعا به خط ميخی درج شده است. زيگورات چغازنبيل زيگورات چغازنبيل معبد اصلی (زيگورات) مربعی به ضلع ١٠٥ متر است که اضلاع آن در جهات اصلی شرقی، غربی و شمالی و جنوبی واقع شدهاند. اصل اين معبد با بهکارگيری ميليونها آجر و در پنج طبقه به ارتفاع ٥٢ متر ساخته شده بود که در حال حاضر تنها دو طبقه از آن باقی مانده است. به غير از طبقهی اول و پنجم، تمامی طبقات از خشت پر شده بودند. طبقهی پنجم که مرتفعترين طبقه محسوب میشد و تنها کاهنها و خانوادهی شاهی اجازهی ورود به آن طبقه را داشتند، جایگاه قراردادن خدای اينشوشينک (god Inshushinak) يا خدای خاص شهر شوش بود. در حقيقت اونتاش، پادشاه ايلامی، اين بنا را برای اينشوشينک ساخت. ايلامیها معتقد بودند که هنگام غروب، خدايشان از آخرين طبقهی زيگورات به آسمان پرواز میکند و روز بعد باز میگردد. بر روی ديوارهای معبد آجرهايی به خط ميخی مشاهده میشود که همگی دارای متنی يکسان هستند و بيانگر نام پادشاه و هدف او از ساخت اين معبد است: «من اونتاش، پسر هوبانومنا، شاه انزان و شوش هستم. پس از آن که مصالح ساختمانی را به دست آوردم، من در اينجا شهر اونتاش و حريم مقدس را برپا نمودم و آن را در يک ديوار خارجی و يک ديوار داخلی محصور کردم. من معبد بلندی ساختم که شبيه آنچه شاهان پيش ساختهاند نبود و آن را به خدای اينشوشينک مقدس وقف کردم. باشد که ساختمان و زحمت من موقوفهی ايشان شود و لطف و عدل اينشنوشينک در اينجا برقرار بماند.» تصفيه خانه آب رودخانه
آبرساني به چغازنبيل يكي از شگفتيهاي اين معبد است. رود دز از نزديكي چغازنبيل ميگذرد ولي به دليل اينكه اين رود سطح دشت را فرسايش داده و بستر رودخانه در سطح پايينتري از سطح دشت است - در برخي مكانها 60 متر پايين تر - امكان استفاده از آب اين رود براي اهالي منطقه نبوده است .بنابراين شاه ايلامي اونتاش ناپيريشا دستور به ساخت كانالي به طول 45 كيلومتر ميدهد تا آب رود كرخه را كه هم سطح زمين چغازنبيل بوده، به چغازنبيل برسانند. اين آب پس از اينكه از هفت تپه عبور ميكند به چغازنبيل ميرسد ولي به دليل اينكه آب كرخه پس از گذر از دشت خوزستان گل آلود است آب را در حوضچه هاي ته نشيني بزرگ و كوچكي ميريخته اند و با گذر از تنبوشه ها و استفاده از قوانين منسوب به فيثاغورث ، تصفيه كرده و گل آنرا جدا ميكردند! شايد اين يكي از قديمي ترين تصفيه خانه هاي آب جهان باشد.

ميز قربانی در اطراف معبد و بر روی کف اصلی دو سکوی مدور بريده مشاهده میشود که نظرات مختلفی در مورد آنها ابراز شده، برخی آنها را قربانگاه و برخی ديگر مربوط به ستارهشناسی و ساعت خورشيدی دانستهاند. در موزهی لوور پاريس ميزی موسوم به ميز قربانی (Sacrificial Table) از جنس برنز موجود است که به احتمال زياد متعلق به اين جايگاه است (تصوير).دورتادور ميز قربانی دو مار و پنج زن ديده میشوند. اندازه، دقت و ظرافت بالای بهکاررفته در ساخت اين ميز حکايت از مهارت فراوان فلزکاران دورهی ايلامی دارد.

a71ffc74-acf0-4419-9421-702fd67baa58.jpg


7cdd3d3c-9d97-4509-9978-e3a6e6b28cf6.jpg


0ee1a8f3-c41d-4b99-94ca-09b59387747a.jpg


d339e8ae-7a62-40f5-88f3-22802a2bb848.jpg

a371c23c-9cb6-4ab4-ba5f-7534ac0f71c6.jpg


b1a7b70b-6c3a-4440-ba17-b7e165ef357a.jpg

1cabef53-f8d9-46dd-a1d0-eab717386bd7.jpg
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : آثار ملی ثبت شده ایران در یونسکو

خانقاه و بقعه شیخ صفی الدین، اردبیل

 كميته ميراث جهاني در سي و چهارمين نشست خود خانقاه شيخ صفي الدين اردييلي و مجموعه آثار پيرامون آن را در استان اردبيل در فهرست ميراث جهاني يونسكو ثبت كرد.
شیخ صفی الدین اردبیلی از اجداد خاندان سلسله ایرانی و شیعه مذهب صفوی بود که درسال 650 هجری قمری متولد شده است. شیخ صفی به دین داری و پاک دامنی معروف بوده به طوری که مخالفان خاندان صفی هم وی را با این ویژگی می شناختند. شیخ صفی الدین اردبیلی، نیای بزرگ صفویان؛ هشتمین نسل از تبار فیروزشاه زرینکلاه بود. فیروزشاه از بومیان ایرانی و کردتبار بود که در منطقه مغان نشیمن گرفته بود. زبان مادری شیخ صفی الدین، تاتی بود و اشعار تاتی او امروزه در دست است. تاتی یکی از زبان های ایرانی و زبان بومی آذربایجان بوده است. شیخ صفی در سال 735 هجری قمری، فوت شده و آرامگاهش در نزدیکی خانقاه و محل سکونت وی است. بناهای این مجموعه، از زیباترین آثار تاریخی اسلامی ایران در عصر صفوی بوده و یکی از آثار باستانی مهم کشور به شمار می رود. این بنا در سال 735 هجری قمری توسط شیخ صدرالدین موسی فرزند شیخ صفی بنا شده و در طول زمان و به ویژه در دوران حکومت صفوی مورد احترام شاهان صفوی بوده است. پس از دفن شاه اسماعيل، در طول سالهاي بعد شماري از مشايخ و محارم خاندان صفوي و گروهي از قربانيان جنگهاي شيروان و چالدران در جوار مرقد شيخ دفن شدند. مدفن شيخ صفيالدين اردبيلي جداي از آن محل نشر تفكر سياسي مذهبي صفوي و جايگاه حضور بزرگان اين سلسله و كنترل حكومت شد و از زمان شاه طهماسب اول، ساختمان بقعه توسعه يافت و محل امن و بست نيز به حساب آمد که براي ورود به آن، مراحل و مراتب هفتگانة طريقتي درنظر گرفته شد. کلن مجموعه شامل بخش های اصلی زیر است؛ مقبره شیخ صفی (گنبد الله الله)، آرامگاه شاه اسماعیل اول، عمارت چینی خانه، مسجد جنت سرا، تالار دارالحفاظ، دارالحدیث، صحن اصلی، محوطه شهیدگاه، خانقاه یا چله خانه و حیاط باغ. اجزاي مهم مجموعه بقعه شيخ صفيالدين عبارتاند از سردر ورودي كه در زمان خود در جبهه غربي ميدان عاليقاپو قرار داشته و هم اينك در انبار بقعه نگهداري ميشود و به استناد كتيبهي معرقاش در زمان شاهعباس دوم ساخته شده است. پس از آن حياط بزرگ مشجر مستطيل شكل مجموعه در مدخل غربي است كه حائل ورودي و هسته مركزي محسوب ميشود و ديوارهاي آجري آن داراي طاقچه و طاقنماهايي است. پس از اين حياط بزرگ، يك راهرو مياني يا صحن كوچك وجود دارد كه رواقها و طاقنماهاي آن با گچبريهاي زيبايي قاببندي شده و لچكيهاي آن نيز با كاشيهاي معرق پوشيده شده است. در جنوبي اين راهرو به "چلهخانه جديد" يا "قربانگاه" باز ميشود. اين بنا که احتمالاً قديميترين عنصر مجموعه است و بيشتر از ديگر بخشها آسيب ديده. با توجه به نام و ترکيب ظاهري اين بنا ميتوان آن را بخشي از خانقاه خود شيخ صفي دانست. اطلاق نام قربانگاه به اين مکان نيز از آنجاست که اين محل بعد از دورهي صفويه و پس از ويراني به صورت قربانگاه در آمد. جزء بعدي صحن اصلي يا حياط داخلي است که به نام حياط قنديلخانه نيز شناخته ميشود، محوطهاي است مستطيل شکل که با تخته سنگهاي صاف و صيقلي مفروش است و در مرکز آن يک حوض سنگي کم عمق گلبرگي شکل با دوازده تَرک تعبيه شده است. ضلع غربي حياط که سردر عباسي در آن قرار دارد، يک ديوار سراسري و طاقنمادار آجري است که با کاشيهاي معرّق تزيين شده است . اين ديوار در قسمت شمالي به حجرات کوچک دو طبقه با سقف کوتاه ختم ميشود که احتمالاً محل چلّهخانة قديم بوده است.
در ضلع شمالي صحن اصلي، ايواني با در بزرگ چوبي ارسي مشبّک قرار دارد. در شمال اين ايوان، که به مثابهي شاهنشين است، درِ ارسي ديگري تعبيه شده که به ساختماني گنبددار و هشت ضلعي موسوم به "جنتسرا" باز ميشود. بر ديواره هاي شمالي و غربي جنتسرا درهايي براي راهيابي به اتاقهاي مجاور نصب کردهاند.

دارالحديث يا طاق متولي در ضلع جنوبي صحن اصلي، قرينه و روبهروي جنتسرا، واقع شده و مشتمل است بر درِ ارسي مشبک بزرگ، ايواني با طاق ضربي، و دو اتاق کوچک در دو سوي ايوان. مقابر برخي از بزرگان صفوي نيز در دو سوي اين بنا به چشم ميخورد. نماي بيروني دارالحديث با کاشي معرق تزيين شده و در پيشاني بنا احاديثي از پيامبر اکرم (ص) به خط نسخ نقش بسته است.

قنديلخانه، در جبههي شرقي صحن اصلي، بنايي الحاقي است که بعد از ايجاد آرامگاهها و چينيخانه و جنتسرا و به احتمال زياد، در زمان شاه طهماسب اول براي اتصال بناهاي منفرد به يکديگر ساخته شده است.
در جبههي شمالي نماي قنديلخانه، طاق و سردر ورودي قنديلخانه واقع شده است. نماي اين طاقِ بلند و جناغي تماماً با کاشي معرق و کتيبههاي مختلف تزيين شده است. قوس طاق از نوع قوسهاي چهار مرکزي است و به دو ستون باريک مرمرين سفيد با سرستونهاي مقرنسدار تکيه دارد. پيرامون درگاه با کاشي معرق و کتيبههايي با خط ثلث زينت يافته است. اطلاق نام قنديلخانه نيز به دليل قنديلهاي نوراني آنجا بوده که روشنايي آستانه را تأمين ميکرده است . چينيخانه از بناهاي اوليهي مجموعة شيخ صفي است که احتمالاً قبل از احداث جنتسرا و قنديلخانه، و حتي شايد همزمان با گنبد اللّهاللّه ساخته شده باشد. اين محل که به طور کاملاً نامتقارن به قنديلخانه راه پيدا ميکند، در ابتدا محل اجتماع درويشان يا تالار مراسم (جمعخانه) بوده است. در دوران شاه عباس اول با ايجاد تغييراتي در داخل آن، محل نگهداري کتب نفيس و اشياي قيمتي و چينيهاي سلطنتي شد.
آرامگاه شاه اسماعيل که از شاهنشين قنديلخانه به آن راه مييابند، اتاق کوچکي است با پوشش گنبدي آجري مستقر بر روي چهار پيلپوش (سه کنج) و چهار قوس متقاطع. قسمت بالاي ديوارها و سقف به شيوهي ماهرانهاي با گل و بته نقاشي و روي آنها با رنگهاي مختلف و آب طلا تزيين شده است. ديوارها تا ارتفاع 69/1 متر از کف آرامگاه با کاشيهاي خشتي آبي لاجوردي که بر روي آنها با آب طلا نقش اندازي شده پوشش داده شده است.
صندوق چوبي نفيسي از خاتم و منبت بر قبر شاه اسماعيل نهادهاند که گويا هديهي همايون شاه گورکاني است. تمام صندوق با يک غلاف درهم بافته پيچ در پيچ از شکلهاي هندسي گرهسازي شده است . سطوح جانبي آن با زههايي از چوب آبنوس به اشکال مختلف هندسي و ستارههاي ده پر و نيم ستاره تقسيمبندي شده و متن ستارهها با عاج مشبک زينت يافته است. گنبد اللّهاللّه که بر فراز آرامگاه برجي شيخ صفي قرار گرفته و در واقع هستهي مرکزي مجموعه به شمار ميرود، به دست صدرالدين موسي ساخته شده است. نماي بيروني آن برج آجري استوانهاي شکلي است که بر روي قاعدهي سنگي هشت ضلعي قرار گرفته و به گنبدي کم خيز و عرق چيني شکل در بالا ختم مي شود. بر روي بدنهي برج با کاشي معقلي فيروزهاي رنگ کلمهي جلاله اللّه تکرار شده و بدين سبب آن را گنبد اللهالله ناميدهاند. قبر شيخ در وسط محوطهي هشتضلعي، درون آرامگاه، با صندوق چوبي منبت و خاتمکاري نفيسي پوشيده شده که در گذشته مرصع به جواهرات بوده است.
حرم خانه در ضلع شرقي شاه نشين قنديل خانه ، يک در نقره اي به راهروي با سقف کوتاه باز مي شود که کف آن با کاشيهاي خشتي دورة صفوي فرش شده است . در طرفين راهرو دو قبر با سنگ مرمر وجود دارد. اين راهرو از سمت شرقي به اتاقي مربع شکل با طاقي کوتاه مي رسد که کاربرد آن مشخص نيست و قبري نيز در آنجا به چشم نمي خورد. در ضلع جنوبي اين اتاق دري نسبتاً کوتاه از چوب گردو که به شيوة لاکي با گل و پيچک و آب طلا تزيين شده به راهروي کوتاه باز مي شود و راه به حرم خانه مي برد.

حرمخانه فضايي است مربع شکل به اضلاع ده متر که يک گنبد سادهي آجري نيمکره آن را پوشش داده است . اين گنبد در 1336 ش بر جاي گنبد اصلي و به تقليد از آن ساخته شده است . نام حرمخانه شايد به آن دليل باشد که نخست همسر شيخ صفي در آنجا دفن شده است؛ گرچه بعدها تعدادي از مردان خاندان صفوي نيز در مجاورت وي مدفون گرديدهاند. در حال حاضر تعداد ده قبر در حرمخانه موجود است كه به محارم و بزرگان خاندان صفوي تعلق دارد.
محوطهاي که امروزه در مشرق و شمال بناي چينيخانه واقع شده به حياط و گورستان شهيدگاه معروف است. شهيدگاه در زمان صفويه فضاي وسيعتري داشته است، ولي در حال حاضر قسمتي از آن زير خانهها و مدرسهي جديدالاحداث شمال جنتسرا رفته است. شهيدگاه در اصل گورستان عمومي مجاور آستانه بوده اما در 915، پس از غلبهي شاه اسماعيل اول بر فرخ يسار شيروان شاه، اجساد سرداران شيخ حيدر که در جنگهاي شيروان کشته شده بودند به اين مکان منتقل و مدفون شد. [h=3] وضعیت کنونی بقعه[/h] سردر اصلی و کاشی کاری بقعه شیخ صفی الدین تا سال ۱۳۲۱ خورشیدی در ضلع شمالی میدان فعلی عالی قاپو قرار داشته که در آن سال بقایای سردر به دستور اداره کل باستان شناسی برداشته شد و کاشیهای معرق آن فعلا در انبار بقعه نگهداری میشوند. سردر مذکور در زمان شاه عباس دوم برای بقعه ساخته شد و زیر نظر اسماعیل نقاش اردبیلی در سال ۱۰۵۷ به اتمام رسید. در حال حاضر هیچگونه آثاری از این سردر مشهود نیست. امروزه از ضلع شرقی میدان عالی قاپو با گذشتن از در چوبی بزرگ وارد حیاط مشجر مستطیل شکل بقعه به ابعاد ۹۲*۵/۲۶ متر میشویم. دور تا دور این حیاط با دیوارهای آجری که از روی ازاره سنگی و به صورت تاقنما ساخته شده محصور گشته است. ضلع شرقی حیاط مذکور با دری به ابعاد 1450*570 سانتی متر غیر مسقف باز میشود. این راهرو بینابین حیاط بزرگ مشجر و صحن اصلی قرار دارد. راهروی مذکور با دری در ضلع شمالی به محوطه شهیدگاه و در ضلع جنوبی به محوطهای معروف به «چله خانه» یا قربانگاه مرتبط میشود که در سالهای اخیر در مشرف به شهیدگاه مسدود شده است. دیوارهای جانبی این راهرو دارای تاقنمای کاشی کاری بوده که به مرور ایم ریخته و اکنون قسمتی از آ« بازسازی شده است. راهرو مذکور با گذشتن از محوطه کوچک درگاه سنگی به صحن اصلی متصل میشود. صحن اصلی حیاطی است مستطیل شکل به ابعاد ۴۰/۳۰*۱۰/۱۶ متر مفروش با تخته سنگهای صاف که حوضی در وسط آن قرار دارد. درگذشته در وسط این حوض چاه آبی بوده است که با استفاده از سطل و طناب برای وضو گرفتن از آن استفاده میشده است. این چاه در حال حاضر مسدود شده است. [h=3] مسجد جنت سرا[/h] در سمت چپ سرسرای ورودی، مسجد جنت سرا قرار گرفته. جنت سرا به صورت فضای هشت ضلعی طراحی شده و فاقد محراب است. چنین به نظر میرسد که فضای جنت سرا بیشتر برای انجام مراسم صوفیانه و گرفتن مجالس سماع عارفانه بوده و سنگ میدان یا «میدان داشی» آن هنوز در مجموعه بقعه شیخ صفی الدین موجود است. مسجد جنت سرا در گذشته دور دارای سقف گنبدی بوده که پس از فرو ریختن در دوره قاجاریه، سقفی چوبی و مسطح روی آن ایجاد شد که بر ۱۶ ستون چوبی استوار شده است. مسجد جنت سرا از نمای بیرونی مشرف به صحن داخلی سرسرای عظیمی است که در مقابل آن پنجره مشبک گره چینی نصب شده و در جناحین آن دو نیم قوس در ورودی اتاق متولی قرار گرفته است. [h=3] قندیل خانه[/h] این بخش در حقیقت قسمت اصلی بناست و دقیقا رو به روی سرسرای ورودی در دو طبقه قرار گرفته است. پنج پنجره چوبی در طبقه فوقانی و پنج پنجره در زیر آن نمای بسیار زیبایی را قندیل خانه بخشیده است. [h=3] چینی خانه[/h] چینی خانه در قسمت شرقی قندیل خانه یا رواق اصلی قرار گرفته که با دو ورودی باریک با دارالحفاظ ارتباط مییابد. ساختمان چینی خانه دارای جهار شاه نشین و دارای تاقنماهای فوق العاده زیبا و نفیس از نوع مقرنس گچی است که روی آن نقاشی و طلاکاری شده است. هماهنگی و توازن رنگها با سطوح مقرنس از اسلیمها و گلهای مختلف منظرهای شگفت انگیز را ایجاد کرده است. این مکان در دوره صفویه محل نگهداری نگهداری ظروف زرینه، سیمینه و ظروف سفارشی شاه عباس اول از کشور چین بوده است. [h=3] بخش های مختلف مجموعه بقعه شیخ صفی الدین[/h] آنگونه که بیوک جامعی (۱۳۷۹) به نقل از کتاب «صریح الملک» عنوان کرده است، بخش های مختف بقعه شیخ صفی الدین عبارتاند از: ۱ . حرم و دارالحفاظ ۲ . مقبره شاهزادگان در جانب شرقی دارالحفاظ ۳ . ایوان بزرگ رو به قبله دارالحدیث که از آثار دوران شاه اسماعیل اول بوده و در دو جانب غربی و شرقی آ« مقبره های مسقفی از اولاد و مشایخ صوفیه قرار داشته است. ۴. چله خانه های قدیم و جدید و محل جلوس شیخ صفی الدین بوده است. ۵ . مقبره مادر شاه طهماسب ۶ . مقصورهای در برابر ایوان دارالحدیث ۷. محوطه شهیدگاه در شمال گنبد دارالحدیث ۸ . محل جلوس شیخ صدرالدین موسی ۹. حجره ها که از چهل عدد بیشتر بوده ۱۰ . صفه مزارهای برخی از امیران و سران خاندان صفوی ۱۱. نانوا خانه یا آشپزخانه ۱۲. آشپزخانه و دیگ خانه و حجره های متعلق به آن و ایاغ خانه ۱۳. حجره رو به مزار شیخ صفی الدین که آرامگاه مشایخ صوفیه بوده است. ۱۴ . شربت خانه در کنار چشمه آبی مشتمل بر حوض و محل پختن حلواها و شیرنی ها ۱۵. خونچه خانه و انبار با حجره های فوقانی و تحتانی ۱۶. دفترخانه شامل دهلیز و خانه و محوطهای میان شربت خانه و خونچه خانه ۱۷. نقاره خانه که زیر سقف آن سقاخانه بوده و در پشت آن حمام و برخی خانه های متعلقه قرار دارد. ۱۸ . هیمه خانه و زمینی در اطراف آن ۱۹. فضای بیرون در آستانه که در مقابل آن کوچه و دکانها قرار داشت.

92c189b2-27cf-4b13-a85b-25dff53af466.JPG


be9ad54a-ab32-4cc0-9768-246424c6fe56.JPG


a4bd621e-10a1-448d-a609-2ecbf422097b.JPG
a1b4630e-926c-49ce-b6ad-8c883a329416.JPG

0ebc9589-a96e-4b8d-a118-b01531953a2a.JPG
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : آثار ملی ثبت شده ایران در یونسکو

سازه های آبی شوشتر

محمدحسين ارسطو زاده

 با تشکیل پایگاه سازههای آبی و گسترش فعالیتهای پژوهشی پیرامون این سازهها ابتدا پرونده مجموعه آسیابهای شوشتر که سالها در لیست پیشنهادی ثبت جهانی ایران قرار داشت تهیه گردید. اما به پیشنهاد و نظر کارشناسان میراث جهانی یونسکو مبنی بر اینکه محوطه آسیابها تنها بخشی از مجموعه بههم پیوسته سازههای آبی در شوشتر است تهیه پرونده منظومه آبی تاریخی شوشتر در دستور کار قرار گرفت. این پرونده پس از تکمیل و رقابت موفقیتآمیز در مقایسه با آثار پیشنهادی دیگر، از سوی سازمان میراث فرهنگی کشور به عنوان دهمین اثر ایران به کمیته میراث جهانی یونسکو ارائه شد. سرانجام در نشست سالانه اعضای این کمیته در ۲۶ ژوئن ۲۰۰۹ (۵ تیرماه ۱۳۸۸) در شهر سویل اسپانیا، این پرونده با احراز معیارهای ۱، ۲ و ۵ با عنوان نظام آبی تاریخی شوشتر در فهرست میراث جهانی یونسکو با شماره ۱۳۱۵ به ثبت رسید.
معماري از اجتماعي ترين اشكال بروز هنر ، فرهنگ، توانمندي يك ملت و زمينه شناخت تاريخ گذشته و امكان تبلور آينده آن است. با اين باور و بر اساس فرصتي كه در سال هاي اخير براي شناخت معماري شهري، توليدي و معماري مبتني بر آب در شهر شوشتر و پيرامون آن دست داد، سعي در طرح بزرگترين مجموعه آبي و ويژگيهاي آن خواهيم كرد تا به پيشنهاد مشخص در اين زمينه براي حفظ ميراث ارزشمند و توان آفرين آن برسيم. نقش توليدي آب و اثر توزيع و بهره برداري از آن در شكل گيري سيستم حكومت و نظام كالبدي در كنار فعاليتهاي دفاعي و اقليمي از اهميت ويژه اي برخوردار است. ايجاد اولين امكان عبور از كارون عظيم و پهناور، مهار و بهره برداري از آب و انرژي آن به مدد پشتكار، هوش و درايت پدران ما در طي هزاران سال، يكي از بزرگترين و كهن ترين مجموعه هاي دست ساخت بشر تا پيش از دوران انقلاب صنعتي را پديد آورده است. مجموعه اي كه در طول كيلومترها ادامه مي يابد و در طي هزاران سال كامل مي شود و در جوار خود يكي از هوشمندانه ترين اشكال بروز معماري شهري–آبي را به وجود مي آورد. از شگفتيها و فرازهاي اين كار آبي، ايجاد مجموعه عظيم چند عملكردي، در طول نزديك به يك كيلومتر شامل عناصر اصلي زير مي باشد: الف) بند ميزان با هدف اصلي تقسيم آب كارون به دو شاخه دو دانگه(گرگر) و چهار دانگه(شطيط). ب) نهر داريون(داريوش) با كانالها و دريچه هاي متعدد و اهداف گوناگون و پيچيده اي چون آبياري جزيره ميان آب به وسعت حدود چهل هزار هكتار با تقسيم بندي ها و دريچه هاي بسيار دقيق كانالها، آب پخش كن ها، پلها و نهرهاي مفروش و... . همچنين تامين آب شرب شوشتر و نيز ايجاد دسترسي ويژه به قلعه شاهي سلاسل. ج) پل بند شادروان به عنوان دريچه خروجي و تنظيم ارتفاع آب در نهايت غربي اين مجموعه آبي به منظور سوار كردن آب شطيط بر روي نهر داريون و ايجاد امكان عبور از كارون در شاهراه اصلي شرقي غربي منطقه در مسير شاهي تيسفون تا پاسارگاد. د) ايجاد تعداد زيادي كانالهاي فرعي براي آبياري و به راه انداختن آسيابها و استفاده صنعتي از انرژي آب. ه) كف سازي سنگي كارون در اين فاصله به منظور تثبيت كف رودخانه. و) ايجاد عمارت كلاه فرنگي براي كنترل ميزان ارتفاع آب و نظارت بر عمليات در محدوده اين مجموعه. ز) و در نهايت خود قلعه سلاسل به عنوان مركز فني، حكومتي و مديريت آب منطقه. گلوگاه دستيابي و كنترل خوزستان و آب آن عمدتاً در اين منطقه شكل گرفته و تجلي آن قلعه سلاسل است كه به تناوب از دوران ايلامي تا اواخر قاجار، محل استقرار حكومت محلي برفراز صخره شوشتر بوده است. اين مجموعه عظيم چنانكه گفته شد در فاصله بند ميزان تا پل بند شادروان كامل مي شود و به صورت چند منظوره آب كارون را در طول نزديك به يك كيلومتر، چند متر بالا آورده، از آب و انرژي آبي آن بطور شگفت انگيزي در طول چهل كيلومتر اراضي جنوبي شوشتر تا بند قير يعني دشت مياناب (ميان او، مينو، بهشت) را به يكي از سرسبزترين مناطق دنيا مبدل كرده بوده است. كانالهاي دستكند و دست ساخت متعدد و پلهاي آب بر و پل بندها و آسيابها و ديگر تاسيسات آبي صنعتي نه تنها شهر شوشتر را سيرآب و تهويه مي كرده، بلكه يكي از سرسبزترين و آبادترين مناطق را براي توليد انبوه و گسترده و كشاورزي (چونان انبار بزرگ غله) خلق كرده است. كشاورزان در حاصل توليد، شهر نشينان و نيروهاي نظامي و ديواني نيز از بازار توليد تغذيه مي كرده اند، به نحوي كه منطقه خود بستر تمدنها و شهرهاي مهمي چون احتمالاً هيدالو (ايلامي هخامنشي) دستوا(پارتي- قبل و بعد از اسلام عسكر مكرم) و شوشتر كنوني(ساساني) بوده است. در ادامه اين تاسيسات آبي ، پيرامون شاخه هاي كارون عناصر متعدد ديگري شكل گرفته اند كه از آن ميان مي توان به مجموعه شگفت انگيز پل بند گرگر، مجموعه آبشارها(حدود پنجاه آسياب كه در خدمت كشاورزي منطقه بوده است)، برج عيار و تاسيسات منظم آن، بند زيباي ماهي بازان (خدا آفريد)، پل بند لشكر، بند خاك و بسياري از ديگر پلها و آب پخش كن ها و كانالهاي و تاسيسات در دو سوي جزيره ميان آب (و نيز شماري از عناصر هنوز ناشناخته) اشاره كرد. رد اين مجموعه را بوسيله كانال دستكند مسرقان از بند قير تا شرق اهواز و نيز تاسيسات آبي–صنعتي كهن اهواز مي توان پي گرفت. كار انساني شگفت انگيزي كه به قول مهندس حامي اجازه نمي داده است حتي يك قطره از آب كارون هدر رود و به دريا بريزد. اين مجموعه عظيم در واقع تنها با پشتيباني مالي، نظامي، اداري و فني وبويژه مديريت بسيار هوشمندانه و قوي حكومتهاي متمركز و مقتدر در كشور و نمايندگان آنان به صورت شاهكان و ميرآبها و مهندسان ميسر مي شده است به نحوي كه حكومت در منطقه خوزستان همواره با مديريت مهندسي آب در هم آميخته بوده است و بر اين اساس مي توانسته پا بر جا بماند و انبار غله منطقه و توليدات گسترده صنعتي آن باشد. مديريت آب خوزستان به قدري تخصصي و مهم بوده است كه حتي با تغيير حكومتها تغيير نمي كرده و تا حمله مغول هم كمابيش سرپا بوده است. اين مجموعه عظيم تر از آن بوده است كه با توان افراد و حتي حاكمان محلي قابل كنترل و اداره باشد. در نتيجه مركز مديريت و مهندسي آب خوزستان در طول تاريخ بطور عمده در قلعه سلاسل شكل مي گرفته است و حاكم خوزستان كه خود ميراب خوزستان و مسئول تشكيلات فني آن بوده، عنصر مهمي در مجموعه حكومت كشور به حساب مي آمده است. وزارت «كست افزوده» ساساني با وظيفه مديريت پيمودن و آب، شايد از همين قلعه سلاسل هدايت مي شده است. هر زمان قدرت و تمركز حكومتهاي مركزي افول كرده، در معرض تهاجمها و نابساماني قرار گرفته است، اين مجموعه در هم پاشيده و از كارآيي و رونق افتاده است. با ضعف قدرتهاي متمركز ناشي از جنگ و تهاجم و ضعف مالي و نظامي و قطع ارتباط متقابل حكومت منطقه و حكومت مركزي اين ماشين عظيم كه به مراقبت پر هزينه و سنگين دائمي مالي نظامي و فني نيازمند بوده است از كار مي افتاده و قحطي و ويراني در منطقه رخ مي نموده است. (نمونه هاي تاريخي بقا و زوال از اين دست را در اين منطقه و در بين النهرين بسيار مي توان يافت) به همين سبب آب همواره عنصر مورد ستايش، مطهر، مقدس و مهمي در اعتقادات و سنن مردم اين مرز و بوم بوده است. با توجه به بحث فوق روشن است كه مطالعه سيستم آبي خوزستان، ريشه ها، زمينه هاي تاريخي و عناصر آن نه تنها خود في نفسه بسيار مهم و پر جذبه است، بلكه زمينه منحصر بفردي براي شناخت علت پديدار شدن حكومتهاي مقتدر و متمركز آسيايي و شكل خاص آن در ايران بشمار مي آيد. در اين راستا با همكاريهاي ويژه فرهنگي، دانشگاهي و بخصوص سازمان ميراث فرهنگي، با زمينه هاي معماري، معماري شهري، شهرسازي، باستانشناسي، تاريخ، هنر، مردم شناسي و جامعه شناسي در منطقه به آموزش و انتقال تجربه بي نظير نياكان در طول هزاره ها در مهار بزرگترين رودخانه كشور، در جهت ايجاد تمدني بزرگ همت گمارده ايم. اين جاري بي زوال كه در جهت تكامل زندگي، توليد نعم مادي و جهت احياي شهر و منطقه در گذشته كار كرده است، امروزه با هدف استخراج علوم در ايران باستان در فن ابياري و تبديل به يك مجموعه فرهنگي، تفريحي و توليدي از طريق احياي بخشهايي از سيستم آبي گذشته، و نيز محلي براي جلب سياحان، به صورت يك پارك موزه گسترده، بررسي مي شود؛ تا به حفظ ميراث و انتقال شگردها و تجربه هاي توليد كهن و شناخت علمي اسرار زندگي پيشينيان كمك كند. بي ترديد اين مجموعه بر اساس همه نظرات كارشناسي سودي سرشار براي مملكت ببارخواهد آورد.
35da5114-c5d4-4f62-b4ff-570c3487b75f.jpg


45f19e60-7a56-492e-985c-feb67cdbb68a.jpg
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : آثار ملی ثبت شده ایران در یونسکو

سنگ نوشته بیستون، کرمانشاه

رضا مرادی غیاث آبادی

 راهی که امروزه شهرهای همدان، کنگاور، کرماشان (کرمانشاه)، سرپلزِهاب، قصرشیرین و خسروی را به سرزمین میاندورود (بینالنهرین) پیوند میدهد؛ همان راه باستانی چند هزار ساله است که سرزمینهای خاوری و میانی ایرانزمین را به سرزمینهای باختری و به بابل و نینوا و دیگر شهرهای میاندورود پیوند میداده است. این راه در ۳۰ کیلومتری کرمانشاه، دشت خرم بیستون و دامنه کوه «پَـرو» را در مینوردد. این خرمی بیش از هر چیز وامدار رود خروشان گاماسیاب و چشمه باستانی همیشه جوشانِ بیستون میباشد. در درازای این راه و به ویژه در بیستون، یادمانهای باستانی فراوانی به چشم میخورد که نشانه رویکرد ویژه پیشینیان به این سامان بوده است.

وجه تسمیه
واژه «بیسْـتون» (که امروزه به اشتباه «بیسُـتون» گفته میشود) در زمان هخامنشی و شاید پیش از آن، بگونه بَـگَـستانَـه/ بَـغَـستانَـه (= جایگاه خدا) و در زمانهای بعدی به گونههای «بِـهیسـتان/ بیسْـتون/ بـاغـستان/ بُـستان» تغییر حرف و آوا داده است. آنگونه که از نوشتههای «دیودور سیسیلی» تاریخنویس یونانی (سده نخست پیش از میلاد بر میآید؛ در زبان یونانی آنرا به شکل بَـغیستانن میشناختهاند. این نام در آثــار جغــرافیانویسان پس از اســلام و نیز با اقتباس آن، در زبـان انـــگلیسی و بعضــی دیگر از زبانهای اروپایی، به گونه تلفظ پهلوی آن یعنی بِـهیستون شناخته شده است.
[h=4] یادمان داریوش بزرگ[/h] شایانترین و باشکوهترین یادمانهای کهن منطقه بیستون، سنگنگاره و سنگنبشته داریوش بزرگ (یکم) هخامنشی (۵۲۱- ۴۸۶ پیش از میلاد) میباشد که در حدود سالهای ۵۲۰ پیش از میلاد، در کنار راه و بر سینه پرتگاهی دور از دسترس با دهها متر بلندی از سطح جاده و در برابر چشمه بیـستون تراشیده شده است. این اثر با حدود ۲۰ متر درازا و ۸ متر بلندا، بزرگترین سنگنبشته جهان است و از آن در کتابهای بسیاری از نویسندگان و جغرافیانویسان قدیم یاد شده است.
[h=4] کهنترین مورخ و متن تاریخی[/h] ما میتوانیم از داریوش بخاطر نگاشتن کتیبه تاریخی بیستون، به عنوان کهنترین تاریخنویس شناخته شده ایرانی نام ببریم. همچنین به همین ملاحظه، کتیبه بیستون نخستین متن تاریخی شناخته شده ایرانی بشمار میرود. این نبشته که تا پایان ستون چهارمِ متن پارسی باستان، رویدادهای سال نخست پادشاهی داریوش را بازگو میکند؛ بجز ارزش تاریخی، یکی از کهنترین منابع اعلام در زبانهای ایرانی است و برای بررسی دگرگونی واژگان ایرانی، نامهای کسان، شهرها، رودها، کوهها و نیز برای شیوه نگارش، گاهشماری، اندیشهورزی و بسیاری بایستههای دیگر، نگرگاه ویژه و پر ارج پژوهندگان گوناگون است. ستون پنجمِ همان متن، تکملهای بر کتیبه قبلی و در بر دارنده گزیدهای از رویدادهای سالهای دوم و سوم پادشاهی اوست.
در این متن، داریوش در آغاز به معرفی خود و پدرانش میپردازد. (این تبارنامه تفاوتهای متعددی با تبارنامه گزارش شده در تاریخ هرودوت دارد.) پس از این با احترام، از اهورامزدا و بخشش او سخن میراند که تا پایان کتیبه بارها تکرار میشود. البته پرستش اهورامزدا توسط داریوش و دیگر ایرانیان به هیچروی دلیلی بر زرتشتی بودن آنان نیست. چرا که پرستش اهورامزدا متعلق به بسیاری از ادیان ایرانی بوده و از روزگاران کهنتر و دستکم از زمان کاسیان در ایران شناخته شده است. کـاسـیان، به موجب کتیبههای باقی مانده، اهـورامـزدا را به گونه « اَشـوریـاش- مَـزوتـاش» میشناختند.
در گزارش عیلامی کتیبه داریوش نیز از اهورامزدا با عنوان «خدای آریاییان» نامبرده شده است. پس از این داریوش به معرفی سرزمینهای تابعه خود میپردازد که ضمن آن از ۲۳ کشور نام میبرد که البته تا پایان پادشاهیاش تعداد آنها به ۳۰ کشور میرسد. سپس در ادامه کتیبه طولانی و مفصل خود و با ثبت دقیق زمان و تقویم، شرح نبرد با شورشگرانی را میدهد که در نخستین سال پادشاهی خود (به گفته خودش) به دروغ ادعای شاهی کرده و کشور را به آشوب کشانده بودند. (واژه دروغ و پرهیز از دروغ، بارها و بارها در اظهارات داریوش تکرار شده و بر آن تأکید شده است.) در ادامه متن همچنین با مضامین دیگری مانند سفارش به تباه نکردن کتیبه، دعای نیکِ «دودمان فراوان» برای نگهدارندگان نگارهها و کتیبه، رفتار به عدالت و مطابق با قانون، معرفی یاران خود، و بسیاری مطالب دیگر روبرو میشویم. در سراسر کتیبه، داریوش نسبت به دشمنان و شورشگران نامبرده شده، سخن زشت و ناپسند و تهمتهای نابجا بکار نمیبرد.
[h=4] روش ساخت[/h] برای تراشیدن سنگنگاره و سنگنبشته بیستون، جایی در ارتفاع چند ده متری سطح زمین و در دامنه رو به جنوبِ کوه پَـرو انتخاب شده است. اما با این وجود به نظر میآید که در زمان ساخت آن، راهی برای دستیابی آسان به محل کارگاه وجود داشته است. بقایای مبهم پلکانی در بخشهای بالایی کوه و نیز آثار تراشیدن تختهسنگهای زیر کتیبه تا نزدیکیهای زمین، نشاندهنده وجود راهی به سوی بالا است. راهی که سنگتراشان پس از پایان کار و به هدف دسترس ناپذیر کردن کتیبه، در ضمن پایین آمدن، آنرا نیز تراشیده و محو کردهاند. نبشتن کتیبهای تاریخی در چنین بلندای دست ناپذیری که از پایین کوه نیز به هیچوجه قابل خواندن نیست، نشاندهنده اینست که داریوش این متن را نه برای مردمان روزگار خود، بلکه منحصراً برای آیندگان نوشته بوده است. آثار حجاری شده در بیستون از نگرگاه فنآوری و سازوکار ساخت، از بهترین نمونههای هنر هخامنشی است. ما از ابزارها و شیوههای ساخت و پرداخت چنین نگارههایی بر روی سنگ آهک که هنوز پس از ۲۵۰۰ سال بسیار صیقلی و براق هستند، اطلاعی نداریم. با توجه به رنگ لعابگونه قهوهای مانندی که پس از همراه شدن با ذرات اکسیده شده عناصر آمیخته سنگ آهک، در سراسر نمای کتیبه به چشم میخورد؛ و نیز با توجه به اینکه در داخل حروف چند سطرِ نخست متن پـارسی باستان، بقایای سرب دیده شده است؛ به نظر میرسد که پس از پایان نوشتن متون، داخل آنها را برای پایداری بیشتر با سرب، و تمام نمای کتیبه را با اندودی که برای ما ناشناخته است؛ پوشانده بودهاند. در حین ساخت، هر کجا که به دلیلی سطح سنگ تخریب میشد؛ قطعه سنگ دیگری را به اندازه محل تخریب شده میتراشیده و در جای آن نصب میکردهاند. نمونه این وصلهها در قوس کمان داریوش و سردارِ همراه او و نیز در کلاه و دستِ «گوی بالدار» (نشان ملی ایران باستان و نماد خورشید و اهورامزدا) دیده میشود.
[h=4] وضعیت ظاهری سنگنگاره[/h] بزرگترین چهره سنگنگاره، سیمای داریوش بزرگ است که به اندازه طبیعی با بلندای ۸/۱ متر تراشیده شده و پیکره مُغ گِئومات در زیر پای او افتاده است. پشت سرِ داریوش، دو تن از ملازمان او به اندازه ۵/۱ متر با نیزه و کمان ایستادهاند و در برابر او نُه نفر شورشگرِ نامبردار شده در کتیبه با دستها و گردنهای بسته، به ردیف ایستادهاند. در بالای همه آنها نشان گوی بالدار جای گرفته است. این بخش حدود ۶ متر درازا و ۳ متر بلندی دارد.
[h=4] شباهت با سنگنگاره آنوبانینی[/h] شباهت بسیار زیاد این نگاره با سنگنگاره «آنـوبـانـینـی» در سرپلزِهاب، نشاندهنده توجه داریوش به این اثر ۴۰۰۰ ساله است. در آنجا نیز شمار اسیرانی که با ریسمانی مهار شدهاند به نُه نفر میرسد و در برابر آنان ایزدبانویی قرار دارد که حلقهای در دست و گوی خورشید را بر کنار دارد. این حلقه و گوی خورشید به گونهای دیگر در نشان گوی بالدارِ بیستون تکرار شده است.
[h=4] وضعیت ظاهری کتیبهها[/h] سنگنبشته یا کتیبه داریوش به سه زبان و خطِ پارسی باستان، عیلامی نو و اَکَدی (به گویش بابلی نو) و در مجموع در ۱۱۱۹ سطر نویسانده شده است. همانگونه که در طرح و نقشه آخر کتاب دیده میشود؛ متن بابلی از دید ناظر، در سوی چپ نگاره و بر دو پهلوی صخرهای به پهنای میانگین ۸/۳ متر و بلندای میانگین ۵/۳ متر در ۱۱۲ سطر نوشته شده است و ترجمه بندهای ۱ تا ۶۹ متن پارسی باستان را در بر میگیرد. متن عیلامی در سوی راست نگاره و در چهار ستون به بلندای ۱/۲ متر و پهنای ۵/۱ متر در ۳۲۳ سطر نوشته شده است که در همان زمان به انگیزه افزودن چهره سکونخای سکایی، بخشی از آن را پاک کرده و مجدداً همه متن عیلامی را در سه ستون و ۲۷۰ سطر در پایین نبشته بابلی تراشیدهاند. متن پارسی باستان در زیر نگاره و در چهار ستون ۴ متری و یک ستون ۲ متری، همگی به پهنای میانگین ۹۳/۱ متر در ۴۱۴ سطر به خط میخی بسیار زیبا و باشکوه پارسی باستان نویسانده شده است. بجز ایـن، چـندین کـتیبه کوچک در جایهای گوناگون سنگنگاره به چشم میخورد که در بر دارنده نام شورشگران و همچنین گزیدههایی از کتیبه اصلی میباشد. بیشتر کتیبههای کوچکِ بیستون به سه زبان نگارش یافتهاند، اما کتیبه آ و ک تنها به زبانهای پارسیباستان و عیلامی، و کتیبه ل تنها به زبان عیلامی نویسانده شده است.
[h=4] رونویسهای دیگر کتیبه[/h] از این کتیبه نسخههای آسیب دیدهای به خط و زبانی که فعلاً آرامی نامیده میشود، در بابل و مصر نیز پیدا شده است. نسخه بابلی که قطعاتی از سنگنگاره را نیز به همراه دارد؛ بر روی سنگ، و نسخه مصری که از جزیره اِلِـفانتین در میانه رود نیل بدست آمده است، بر روی پاپیروس نگاشته شدهاند. به نظر میآید همانگونه که در متن اصلی نیز به آن اشاره رفته است؛ نسخههای متعددی از کتیبه را برای نواحی گوناگون فرستاده بودهاند. ارسال برخی از این رونویسها به هنگام پادشاهی داریوش بزرگ و برخی دیگر در زمان پادشاهان بعدی و از جمله داریوش دوم صورت پذیرفته بود.
[h=4] تفاوت در آوانویسی[/h] آوانوشت و ترجمه کتیبههای پارسی باستان هنوز دچار پارهای ناسازگاریها و دوگانگیهاست که بیشتر تلفظ دقیق نامها را در بر میگیرد. در آثار پژوهشگران، نامهای بکار رفته در کتیبه به گونههای متفاوتی ثبت شدهاند که در حال حاضر و با دانش امروزی نمیتوان هیچکدام را بر دیگری ترجیح داد. چرا که خط میخی پارسی باستان در سرشت خود امکان تلفظ دقیق را برای ما فراهم نمیسازد و تنها در زمان خود به سبب آشنایی مردم با واژهها، به درستی قابل خواندن بودهاند. از سوی دیگر تلفظ نامها در متن پارسی باستان با تلفظ همان نام در متنهای عیلامی و بابلی متفاوت است.
[h=4] تفاوت در ترجمه[/h] گزارش فارسی این کتاب، بر اساسِ متن میخی پارسی باستان انجام شده است. اما هر سه متنِ کتیبه بیستون، ترجمه برابر و یکسانِ یکدیگر نیستند و نسبت به یکدیگر تفاوتهای کم و بیشی را عرضه میدارند. از سوی دیگر هیچیک از ترجمههای امروزی کتیبه، معادل دقیق معنای واژگان اصلی آنرا ارائه نمیکنند. بدین لحاظ استناد کردن به یک واژه یا استنباطی که محصول توجه صرف به بارِ معنایی واژهای در ترجمه باشد؛ امری کاملاً نادرست است. ترجمههای امروزی بر مبنای مضمون و محتوای کلی آن انجام میپذیرد و به همین ترتیب تنها با استناد به مضمون کلی آن میتوانیم اظهار نظر نماییم. بطور نمونه میتوان از واژهای نام برد که در متن پارسی باستان به گونه «کارَه» آمده و در ترجمه همه پژوهشگران و از جمله در این گزارش بیشتر به «سپاه» و گاه به «مردم» برگردانده شده است. اما شواهدی که هنوز به اثبات نرسیده است وجود دارد که «کارَه» نه تنها به معنای سپاه، بلکه نوعی انجمن مردمی یا انجمن بِهان را نیز در نظر دارد که به شکلی در انتخاب او به پادشاهی و نظارت بر او نقش داشته است.
[h=4] خط یا زبان آریایی[/h] یکی از جنجالیترین بخشهای کتیبه داریوش، بند پایانی ستون چهارم (سطر ۸۹) میباشد که از نگارش یا ترجمه دیگری از کتیبه به «آریایی» (خط یا زبان؟) یاد میکند که ترجمه دقیق آن میتواند روشنگر بسیاری از ناگفتهها در باره زمان پیدایی خط میخی پارسی باستان باشد که امروزه محل اختلاف نظر فراوان است. از سویی آثاری به این خط از پادشاهان و شاهان محلی هخامنشی پیش از داریوش به دست آمده است و از سویی دیگر شواهد فراوانی در نوآوری این خط در زمان داریوش و نبشتن کتیبههایی به نام شاهان گذشته در زمان پادشاهان متأخر هخامنشی در دست است. اما متأسفانه این بند امروزه بسیار آسیب دیده است و علیرغم نسخهبرداری و عکسهای دقیق نگارنده، همچنان خوانش آنها روشهای تازه و بردباری افزونتر را درخواست میکند. با توجه به اینکه در پایان همین بند از فرستاده شدن رونوشتهای «آریایی» به سرزمینهای دیگر یاد شده است، و نیز با توجه به پیدا شدن نمونههایی از آن در بابل و مصر به خط و زبانی که امروزه آرامی نامیده میشوند؛ این گمان نیز وجود دارد که نام اصلی و باستانی متون و کتیبههای آرامی، «آریایی» (در پارسی باستان« آرییا») بوده باشد.
[h=4] اشتباهی متداول[/h] نکته دیگری که ذکر آن در اینجا لازم به نظر میرسد، نشان ویژهای برای جدایی واژهها در خط میخی پارسی باستان است. در همه کتابها دو علامت به عنوان واژهجداکن در این خط معرفی شدهاند: میخ کج و میخ زاویهدار. در حالیکه نگارنده در هیچیک از متون میخی پارسی باستان با شکل دوم به عنوان واژهجداکن مواجه نشده است و این حرف تنها برای عدد ۱۰ بکار رفته است. به نظر میآید این اشتباه که متأسفانه بسیار فراگیر شده است؛ از آنجا ناشی شده که در کتیبه بیستون نسبت به دیگر کـتیبههای هـخامنشی، نشان واژهجـداکن مقداری کوتاهتر و پهنتر نگاشته شده و در نتیجه با حرف ویژه نشانگر عدد ۱۰ اشتباه شده است.
نگاره و کتیبه داریوش دربیسـتون سند سختکوشی و دیرزیوی هنرمند ایرانیست. هنرمند ایرانی از یافتن واژه چند هزار ساله « ئُـــنَـر» (=هنر) در نبشتههای پارسی باستان بخود میبالد.

متن سنگ نوشته بیستون
در سال 1899 در شمال محل کاخ پیشین نبوکد نصر ,کتیبه ای در حفاری های آن جا پیدا شد که مقداری از نوشته های کتیبه ی بیستون به زبان بابلی روی آن حک شده بود .در نقش کتیبه ی بیستون به خوبی پیروزی داریوش بر شورشیان مشهود است که این کتیبه خود نمونه ای برای کتیبه های پادشاهان بعدی ,چون کتیبه ی شاپور اول ساسانی در نقش رستم قرار گرفته است.
من داریوش پادشاه بزرگ ,پادشاه ایران,پادشاه کشورها ,پسر ویشتاسب نوه ی آرشاما هخامنش. داریوش شاه می گوید:به این جهت ما هخامنشیان هستیم,چون از قرن ها پیش دودمان ما پادشاه بوده اند. داریوش می گوید: اهورا مزدا مرا پادشاه کرد. داریوش می گوید:اهورا مزدا این کشور ها را به من اعطا کرده است:ایران,بابل,آشور,ایلام,مصر,لیدی,ماد,پارت,کاپادوکید,ارمنستان ,زرنگ خوارزم ,آریا,بلخ,سغد,قندهار,سکا,ماکا,ساتاگیدی. این کشورها مطیع من هستند و به من خراج می دهند. داریوش شاه می گوید:هر فرمانروایی از کشور های من اگر به من وفادار بود,او را پاداش می دهم و اگر خیانت می کرد او را سخت مجازات می کردم. داریوش شاه می گوید: این هاست کارهایی که من کردم:پسر کوروش,کمبوجیه,در ایران پادشاه بودو برادری داشت بردیا نام.کمبوجیه بردیا را کشت و مردم نمی دانستند که بردیا کشته شده است.
داریوش شاه می گوید:به این علت یک نفر مغ(روحانی)به نام گوماتا در نزدیکی کوه آراکادریش,شورش به پا کردو به مردم گفت:من بردیا پسر کوروش هستم و مردم از کمبوجیه به سوی بردیای دروغی رفتندو او به سلطنت رسید. داریوش شاه می گوید:هیچ کس وجود نداشت پادشاهی را از مغ(گوماتا)بگیرد.مردم خیلی از او می ترسیدند و او کسانی را که بردیای اصلی را می شناختند اعدام می کرد.چون نبایستی بفهمند که او بردیا,پسر کوروش نیست و هیچ کس نمی توانست علیه او حرفی بزند. من به درگاه اهورا مزدا ستایش کردم و او مرا یاری کرد.
من در قلعه ی سیکایا در روز دهم ماه باگایادیش او و پیروان وی را کشتم و اهورا مزدا پادشاهی را به من بخشید. من,داریوش,معابدی را که مغ ویران کرده بود تجدید بنا کردم. من آنچه را که مصادره شده بود بازگرداندم.من این کار ها را به لطف اهورا مزدا انجام دادم. پس از آن آسیتای نامی پسر اوپادراما در ایلام شورش کرد,من آن شورش را خوابانده و آسیتا را کشتم.
یک نفر دیگر در بابل ,نادین توبل,که ادعا می کرد من نبوکد نصر دوم پسر نبونید هستم علیه من یاغی شدو پادشاهی آن جا را به دست گرفت.من با سپاهی عازم بابل شدم .او دجله را در دست داشت و من با کشتی هایی که آن جا بودند سپاهیان را از دجله عبور دادم و سپاهیان او را نابود کردم.پس نادین توبل به سوی فرات رفت,او را تعقیب کردم. نادین توبل به شهر بابل رفت,من بابل را تصرف و او را دستگیر کردم.
داریوش شاه می گوید: در بابل که بودم این کشور ها علیه من شورش کردند: ایلام,ماد,آشور,مصر,پارت,مرو,ساتاگیدی و سکاییان. داریوش شاه می گوید: چون من نزدیک ایلام بودم, مردم ایلام علیه مارتیا شوریدند و او را کشتند. در ماد یک نفر به نام فراورتیش خود را خشتریه فرزند کواکسار خواند و پادشاه شد.من هم ویدارنا را به فرماندهی سپاهی جهت نبرد با او فرستادم و او سپاهیان فراورتیش را نابود کرد. در ارمنستان عده ای شورش کردند,من دادارشیش را فرستادم که قشون آن جا را از بین ببرد . دادارشیش در روز هشتم نبرد را آغاز کرد و شورش را خواباند.بار دوم در روز هجدهم ماه تورا واخارا شورشیان سپاهی گرد آورده و با دادارشیش نبرد کردند.سپاه من به یاری اهورا مزدا بر لشگر شورشیان پیروز شد .بار سوم در نهم ماه در نزدیکی قلعه ی اویاما سپاهیان من درگیر نبرد با شورشیان شدند و دادارشیش پیروزی به دست آورد.من یک نفر به نام وائومیسا به فرماندهی سپاه به ارمنستان فرستادم و او دو بار با سپاه دشمن نبرد کردو به یاری اهورا مزدا در ارمنستان دشمن را شکست داد.
در روز 25 ماه آدوگانیش ما در ماد با سپاه فراورتیش نبرد کردیم و او را شکست دادیم,با یاری اهورا مزدا.سپس پارت و هیرکانیا علیه من شورش کردند و در روز 22 ماه ویاهنا پدرم ویشتاسب با سپاهی به نبرد آن ها پرداخت و با یاری اهورا مزدا آن ها را شکست داد. و نیز شورشیان مرو که رهبری آن ها با فرادا بود با سپاهی به فرماندهی دادارشیش خوابانده و این به یاری اهورا مزدا بود که آن کشور از آن من شد. در آراخوزیا (افغانستان) فردی به نام وهیزداته خود را بردیا خواند . من سپاهی علیه او اعزام کردم .سپاهیان من در 13 ماه آناماک به یاری اهورا مزدا وهیزداته را شکست داده و او را دستگیر کردند.
داریوش شاه می گوید :من در مدت یک سال اول پادشاهی این کار ها را انجام دادم.من نونزده نبرد کردم و نه پادشاه را دستگیر کردم و به کیفر رساندم. ای کسی که پس از من این کتیبه را می خوانی,این کتیبه را دروغ مپندار و به آن ها یقین داشته باش و آنچه من انجام داده ام حقیقت است . این کار ها را از مردم پنهان مکن و اگر پنهان کنی اهورا مزدا تو را لعن کند. بدان من خائن و دروغ گو و شرور نبود.من برابر عدالت رفتار کردم.به قوی و ضعیف بدی نکردم.نیکان را پاداش دادم و بدان را به مجازات رساندم. ای کسی که پس از من به پادشاهی خواهی رسید,تو هم دروغ گو را مجازات کن و افراد خوب را حمایت کن.و این کتیبه را پس از من نگهداری کن که اهورا مزدا یار تو باشد و به تو برکت دهد.من این کتیبه را ساختم که تو در حفظ آن کوشا باشی.علاوه بر این کتیبه من کتیبه های گلی و چرمی هم نوشتم و برای کشورهای دیگر فرستادم .در این کتیبه ها من نسب نامه ی خود را نوشتم. داریوش شاه می گوید: کسی که اهورا مزدا را ستایش کند در زندگانی و دنیای دیگر خوشبخت و سعادتمند خواهد شد.

b2e6bf9c-2418-456f-8d80-8e74aed8f91b.jpg
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : آثار ملی ثبت شده ایران در یونسکو

قره کلیسا، ماکو

 این مکان به همراه کلیسای سنت استپانوس جلفا و کلیسای کوچک زور زور چالدران (مشترکاً) طبق ملاک های 2 و 3 و 4 در تاریخ 18 خرداد 1387 به عنوان نهمین اثر ملی ایران و جهت حفظ قدیمی ترین و برجسته ترین نمادهای معماری ارامنه جهان در فهرست جهانی یونسکو ثبت گردید.قره کلیسا در شمال غربی چالدران ( سیه چشمه ) واقع شده و 30 کیلومتر با چالدران فاصله دارد. قره کلیسا به عنوان نهمین میراث تاریخی - فرهنگی ایران در سی و دومین کمیته میراث جهانی یونسکو در کبک کانادا ثبت جهانی شد.
ارامنه معتقدند: "دو نفر از حواریون عیسی مسیح به نام های تاتائوس مقدس (St. Thaddeus ) و بارتلیموس مقدس ( St. Bartholome ) در سال 40 یا 43 میلادی جهت تبلیغ دین مسیح به شهر آرداز ( آرتاز ) آمدند که حوزه پادشاهی آبکار، پادشاه ارامنه بود. بخشی از ارامنه آن زمان، پیرو میترائیسم ( آئین مهر ) و بخش بزرگی از آنان پیرو دین زرتشت بوده اند. در اثر تبلیغات تاتائوس، آبکار به دین مسیح گروید. پس از مرگ آبکار ساناتروک به پادشاهی رسید و دستور داد آنهایی که مسیحی شده اند به دین آباء و اجدادی خود برگردند. در سال 66 میلادی، تاتائوس و حدود 3500 نفر از مسیحیانی که بر اعتقاد خود پا برجا مانده بودند، به دستور پادشاه ارامنه قتل عام شدند و اجساد آنها در محدوده قره کلیسای فعلی دفن گردید. تیرداد - پادشاه ارمنستان- در سال 302 میلادی، مسیحیت را دین رسمی ارمنستان اعلام کرد و پس از آن بود که به یاد و خاطره تاتائوس مقدس و سایر مسیحیانی که در راه عقیده خود جان باخته بودند، در منطقه ارمنستان کلیساهای متعددی بنا گردید و قره کلیسا یکی از آنها و احتمالاً بزرگترین آنها بوده است که بر بقعه کوچکی که مسیحیان قبلی بر مزار تاتائوس ساخته بودند بنا شده است. ارامنه معتقدند تادی یا تاتائوس مقدس در سرداب سمت راست محراب کلیسای فعلی دفن شده است. کلیسا در سال 1230 میلادی ( 608 هجری خورشیدی ) در اثر حمله مغول تخریب شد. مدتی بعد خواجه نصیرالدین طوسی وزیر ایرانی هولاگو خان مغول دستور بازسازی آن را داد. در سال 1319 میلادی ( 697 هجری خورشیدی ) وقوع زلزله باعث تخریب کامل کلیسا گردید که ده سال بعد در سال 1329 توسط زکریای قدیس مجدداً بازسازی شد. در سال 1691 میلادی ( 1069 هجری خورشیدی ) با سنگ های سیاه مجدداً مورد مرمت قرار گرفت. کتیبه شاه عباس اول، در حمایت از ارامنه به خط ارمنی بر سردر کلیسا نصب شده است. به دستور عباس میرزا ولیعهد باکفایت فتحعلیشاه قاجار در سال 1810 بخش دیگری به کلیسا اضافه شد که هم اکنون با سنگ های سفید قابل تمایز از بخش قدیمی تر آن است. دولت قاجار خصوصاً عباس میرزا نایب السلطنه در نظر داشتند که محل مرجع تقلید ارمنیان جهان که در اجمیادزین (نزدیک ایروان) بود به کلیسای تاتووس منتقل و این مرکز را از زیر نفوذ روسیه تزاری و دولت عثمانی خارج سازند تصمیم گرفته شد که با افزودن مجموعه بنایی به کلیسای کهن، کلیسای تاتووس را وسعت داده و آن را شبیه کلیسای اجمیادزین سازند. با حمایت مادی و معنوی عباس میرزا، معماران و حجاران به تلاش پرداختند و در ادامه کلیسای کهن در ضلع غربی آن تالاری دیگر که مکمل کلیسای کهن بود ساختند. بنای جدیدالاحداث بزرگتر از بنای کهن کلیسا ولی با همان سبک ساخته شد. دیوارهای خارجی بنای جدید با نقش و نگارهای برجسته؛ روحانیون، قدیسان دین مسیح و گل و بته تزیین شده است. موقعیت خاص جغرافیایی کلیسا به گونه ای است که اطراف آن را از هر طرف کوه در بر گرفته است، در کنار کلیسا رودخانه قرار دارد. زمین های مناسب کشاورزی در حیاط کلیسا و اطراف آن موجود است. دیوارهای قطور با درهای کوچک از کلیسا محافظت می کنند. در داخل محوطه، اتاق های متعدد جهت اقامت خلیفه ، راهبان، روغن گیری، آسیاب، آشپزخانه، نگهداری مواد غذایی، انبار علوفه حیوانات و سایر امکانات وجود داشته که شرایطی را فراهم می نموده تا بتوان از خود و کلیسا در مقابل متجاوزین حفاظت نمود. کلیسای اصلی، دارای سقف صاف است و گنبد هرمی دوازده وجهی بر بالای آن قرار دارد. پایه گنبد با نوارهای سنگی سیاه و سفید پوشیده شده که زیبایی خاصی به آن داده است. وجود دو گنبد مشابه و در کنار هم، دو قله کوه آرارات را در ذهن ارامنه به تصویر می کشد. سنگ نوشته ها و حجاری های فوق العاده زیبا، این مکان را از بسیاری از کلیساهای هم عصر خود متمایز می سازد. وجه تسمیه در زبان آذری، قره دارای دو معنی می باشد. معنی مصطلح و رایج آن ( سیاه ) است. بنابراین قره کلیسا یعنی کلیسای سیاه. باتوجه به سنگ های سیاهی که در ساختمان کلیسا استفاده شده است، این معنا بیشتر به ذهن می رسد. از طرف دیگر، جمعی معتقدند که قره، پیشوند اسم مکان و به معنی بزرگ است. در اینصورت قره کلیسا به معنی کلیسای بزرگ می باشد. مراسم ارامنه گردهم آیی ارامنه در اول تا چهارم مردادماه هر سال که مصادف با سالروز مرگ تاتائوس مقدس می باشد صرفاً یک مراسم مذهبی نیست. بلکه اجتماعی است از ارامنه ارتودوکس آذربایجان، تهران، اصفهان و سایر نقاط ایران و جهان که بعضاً پیروان سایر مذاهب مسیحیت چون آسوری ها نیز در آن شرکت می کنند و با برپا داشتن مراسم جشن و سرور، کودکان خود را غسل تعمید می دهند. روستای کم جمعیت مجاور قره کلیسا مسلمان نشین است و با توجه به اینکه جمعیت قابل توجهی در مراسم شرکت می کنند، در آن زمان از طرف خلیفه گری ارامنه آذربایجان یا تهران چادرهای سیار جهت اقامت و پذیرایی زائرین و مسافران نصب می شود. دسترسی به دو روش می توان به قره کلیسا رفت: فاصله تبریز تا قره کلیسا حدود 270 کیلومتر است و لازم است شهرهای مرند، قره ضیاءالدین و شوط را پشت سر گذاشت. از شوط تا قره کلیسا حدود 35 کیلومتر است. قره کلیسا تقریباً در میانه راه شوط به چالدران قرار گرفته است. توجه فرمایید وقتی از شوط به سمت چالدران حرکت می کنید، سه راهی قره کلیسا در سمت راست شما قرار گرفته است. لازم به توضیح است که بخش عمده این مسیر، یعنی از تبریز تا سه راهی شوط، جاده ترانزیت بین المللی است و از کیفیت بهتری نسبت به مسیر دوم برخوردار است. فاصله ارومیه تا قره کلیسا حدود 275 کیلومتر است و لازم است شهرهای سلماس، خوی و چالدران را پشت سر گذاشت. جاده خوی به چالدران با مسافت حدود 100 کیلومتر، کوهستانی و نسبتاً فرعی است.
e31b745f-3dc9-4499-a048-84eb092bd790.jpg


94359781-350e-44d7-96bd-557083625a3e.jpg


49181c60-ab46-437b-b01b-b7be86185716.jpg


501c676d-b3f4-405d-93fe-24f25291f70f.jpg
 
بالا