هدايتگران معصوم به ما آموختند كه بگوييد:
«اَيْنَ صاحِبُ يَوْمِ الْفَتْحِ وَ نَاشِرُ رَايَةِ الْهُدي» اين جمله يعني اينكه وقتي كساني ما را به پاسداري فرهنگ ستم مشغول كردهاند و ما را نگهبان روزگار سياهِ هر چه بيشتر زميني شدنِ خود نمودهاند، روح بيدار انسان فرهيخته در يك بيدار باش، بر خلاف همه القائات، ندا سر ميدهد كه چه نشستهايد؟ به افق برتر و اصيل و پاك و به صاحب روز پيروزي حق بر باطل، چشم بدوزيد و بگوييد: «أَيْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ وَ الرِّضَا، اَيْنَ الطّالِبُ بِذُحُوْلِ الْاَنْبِياءِ وَ اَبْناءِ الْاَنْبِيا»؛ يعني؛ كجاست آنكس كه پريشانيهاي خلق را اصلاح و دلها را خشنود ميسازد، كجاست آنكس كه ظلم و ستمِ امت بر پيغمبران و اولاد پيامبران را دادخواهي ميكند.
معني اصلي فلسفه وجودي امام(عج) در اين قسمت به خوبي نهفته است: ميگويي كجاست اصلاحكنندة امور امت و خواهان انتقام انبياء و فرزندان انبياء؟ يعني انبياء آمدند و در مزرعة حيات بشر بذر پاشيدند، ولي موفق به خوشهچيني نهايي نشدند. و در راه تحقق توحيد كشته شدند ولي راه خود را منقطع نميدانستند، و موحدان تاريخ منتظر بودند تا انتقامگيرندهچون آنها به صحنه بيايد و انتقامشان را بگيرد.
آيا گمان كردهايد سير تاريخيِ حضور انبياء، يك حركت كور و بيثمر بود؟ آيا اين عاليترين فيض خدا بر بشريت، يعني حضور انبياء در لحظهلحظة تاريخ بشر، يك حادثه گذشتني است و يا يك حضور دائمي است كه صورت نهايي دارد؟ يك درخت در عين حالي كه رشد ميكند خبر از اين ميدهد كه من تا رسيدن به ميوه هنوز جا دارم كه حركت كنم. انبيا يك لحظه ما را تنها نگذاشتند و انبيا فيض خدا بر بستر زندگي زميني بشر بودند. در زندگي بايد به آن صورت و افق نهايي نگريست.[1]
- پيامبر(ص) فرمودند: .«وَالَّذي بَعَثْني بِالْحَقِّ بَشيراً ،لَوْ لَمْ يَبْقِ مِنَ الدُّنيا اِلّا يَوْمٌ واحدٌ لَطَوَّلَ الله ذالِكَ الْيَوم حَتّي يَخْرُجَ فيهِ وَلَدي الْمَهدي» ميفرمايند: قسم به خدايي كه مرا مبعوث كرد تا از خوبيها خبر بدهم اگر از دنيا نمانده باشد مگر يك روز، خدا آنقدر آن روز را طولاني مي كند تا اين كه مهدي كه فرزند من است، ظهوركند. «فَيَنْزِلُ روحُاللهِ عيسَيبنَمَريَمَ فَيُصَلّي خَلْفَهُ» عيسيبن مريمعلیه السلام نازل ميشود از آسمان و پشت سر فرزندم نماز ميخواند، «وَتُشَرِّقُ الْاَرضُ بِنورِ رَبِّها». زمين به نور ربش نوراني ميشود.«وَ يَبْلُغُ سُلطانُهُ الْمَشرِقَ وَ الْمَغْرِبَ» حاكميت فرزندم كه حاكميت اسلام نهايي است، مشرق و مغرب را فراميگيرد. (ما از محتوي روايت به خصوص قسمت آخرش كه بحث رفع غيبت عيسيعلیه السلام را نيز خبر ميدهد و اينكه زمين حالت معنوي قيامت به خود ميگيرد، فعلاً رد ميشويم).
آخرین ویرایش توسط مدیر: