«دل جوان منتظرِ امام زمان، هم كجيها را ميشناسد - چون با زمانة غافل از امام معصوم آشتي نكرده و به آن تن نميدهد- و هم خود را عضو فعال مديريت بزرگ الهي براي حاكميت حق در متن تاريخ ميشناسد و خود را در چنين اردوگاهي احساس ميكند».
اين حرف نبايد فقط در يك قالب احساساتي براي ما مطرح باشد. اول بايد وجود امام زمان(عج) ثابت شود و بعد چگونگي وجود و حضور او در هستي بررسي شود تا نقش انتظار در زندگي ما مؤثر بيفتد. تنها با شعار دادن، چيزي حل نميشود. دعاي ندبه؛ فرهنگ عدهاي است كه بودِ امام را ميشناسند و حسّشان حس ارتباط با امام است.
«انساني كه احساس حضور در اردوگاه حاكميت حق، در نهايت تاريخ را داشته باشد، اين انسان هم اكنون خودش يك اَبَرمرد است. او خودش را سرباز آن كسي ميداند كه عصاره همه رهبريهاي باشكوه و حقگراي تاريخ است».
برخي از جوانان را شما ميبينيد در اين احوالات هستند. در چهرهشان نور شكوه رهبري الهي با همه كبريايياش نمايان است. مسلّماً سرباز چنين كسي كه عصاره همه پيامبران و اولياء است، خودش ابرمرد است. آيا چنين سربازي همان اراده مصمّم و زلالي نيست كه چون پارههاي فولاد تيز و برنده است؟ و لذا روي اين جمله بايد فكر شود كه:
«در دوران غيبت، وقتي كه امام معصوم حاكم نيست، هر كس، به غير از منتظران واقعي، يا زبون و منفعل و ستم پذيراست و يا ستمگر»
.............
فلسفه حضور تاريخي حضرت حجت(عج)/ اصغر طاهرزاده