پاسخ : نگاهی به زندگانی حضرت کلیم الله موسی(ع)
بنی اسرائیلی ها گفتند: چه باید کرد؟ سامری گفت: بی معبود نمی شود. معبود موسی با خود او رفت و باز نیامد. بنی اسرائیل به سامری گفتند: آنکه را سزاوار پرستش است به ما نشان بده تا او را بپرستیم. سامری گفت: آن طلاها و جواهراتی را که از قبطیان گرفته اید و آنچه خود دارید بیاورید تا خدایی برای خود جستجو نمائیم. بنی اسرائیل همه جواهرات را در چادری ریختن،, سپس سامری آتشی برافروخت. جواهرات را ذوب و از آن گوساله ساخت. با خَرَق عادتی آن گوساله به حرکت درآمد و مردم را به سوی خود خواند. بنی اسرائیل به پایش به سجده افتادند.
هارون از خدعه سامری آگاه شد. مردم را از بدعت و روی گردانی از دین موسی بر حذر داشت و گفت: ای مردم! این آزمایش است. بدانید این کار، فتنه است و از آن بر حذر باشید. این خدای شما نیست. خدای شما قادر متعالی است که شما را به وسیلة موسی از شرّ فرعون نجات داد، دریا را برایتان شکافت و این سرزمین را در اختیارتان گذاشت. گوساله پرستی شرک است و به زیان و خسران دنیا و آخرت شما خواهد بود. از آن پرهیز کنید. بنی اسرائیل گفتند: ما به پرستش گوساله ادامه خواهیم داد تا موسی بیاید. بنی اسرائیل به هارون گفتند: سامری میگوید: ” این گوساله با شما سخن می گوید آنگونه که درخت با موسی سخن گفت. پس این خدای شما و او می باشد“ .
غفلت و نادانی بنی اسرائیل موجب سوء استفاده سامری شد و به آنها گفت: مردم خداوند در حق شما لطف کرده و کالبدی گوساله گون ساخته است تا با شما سخن بگوید. اما این هارون می بینید که شما را از عبادت او باز می دارد. بنی اسرائیل هارون را تحت فشار قرار دادند که سامری را تصدیق کند. هارون تنها ماند.
در کوه میقات به موسی وحی شد که بنی اسرائیل الطاف حق را به فراموشی سپرده اند و نعمتهای او را خسران نمودند. اینک به گوساله پرستی اقدام نموده اند. به سوی آنها برو. موسی در حالی که سخت اندوهناک بود به سوی بنی اسرائیل آمد. آنها را مورد عتاب و شماتت قرار داد که: ای مردم! مگر شما وعده نکردید که عهد و میثاق خدای را حفظ کنید و نیکو پیمان باشید تا ابواب رحمت به سوی شما باز شود و…
بنی اسرائیلی ها گفتند: چه باید کرد؟ سامری گفت: بی معبود نمی شود. معبود موسی با خود او رفت و باز نیامد. بنی اسرائیل به سامری گفتند: آنکه را سزاوار پرستش است به ما نشان بده تا او را بپرستیم. سامری گفت: آن طلاها و جواهراتی را که از قبطیان گرفته اید و آنچه خود دارید بیاورید تا خدایی برای خود جستجو نمائیم. بنی اسرائیل همه جواهرات را در چادری ریختن،, سپس سامری آتشی برافروخت. جواهرات را ذوب و از آن گوساله ساخت. با خَرَق عادتی آن گوساله به حرکت درآمد و مردم را به سوی خود خواند. بنی اسرائیل به پایش به سجده افتادند.
هارون از خدعه سامری آگاه شد. مردم را از بدعت و روی گردانی از دین موسی بر حذر داشت و گفت: ای مردم! این آزمایش است. بدانید این کار، فتنه است و از آن بر حذر باشید. این خدای شما نیست. خدای شما قادر متعالی است که شما را به وسیلة موسی از شرّ فرعون نجات داد، دریا را برایتان شکافت و این سرزمین را در اختیارتان گذاشت. گوساله پرستی شرک است و به زیان و خسران دنیا و آخرت شما خواهد بود. از آن پرهیز کنید. بنی اسرائیل گفتند: ما به پرستش گوساله ادامه خواهیم داد تا موسی بیاید. بنی اسرائیل به هارون گفتند: سامری میگوید: ” این گوساله با شما سخن می گوید آنگونه که درخت با موسی سخن گفت. پس این خدای شما و او می باشد“ .
غفلت و نادانی بنی اسرائیل موجب سوء استفاده سامری شد و به آنها گفت: مردم خداوند در حق شما لطف کرده و کالبدی گوساله گون ساخته است تا با شما سخن بگوید. اما این هارون می بینید که شما را از عبادت او باز می دارد. بنی اسرائیل هارون را تحت فشار قرار دادند که سامری را تصدیق کند. هارون تنها ماند.
در کوه میقات به موسی وحی شد که بنی اسرائیل الطاف حق را به فراموشی سپرده اند و نعمتهای او را خسران نمودند. اینک به گوساله پرستی اقدام نموده اند. به سوی آنها برو. موسی در حالی که سخت اندوهناک بود به سوی بنی اسرائیل آمد. آنها را مورد عتاب و شماتت قرار داد که: ای مردم! مگر شما وعده نکردید که عهد و میثاق خدای را حفظ کنید و نیکو پیمان باشید تا ابواب رحمت به سوی شما باز شود و…