اشعار شهادت امام سجاد علیه السلام

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

اين هم از ماهيت نفس نفيس خاك است

سر آقا به روي دامن خيس خاك است

همه اش سجده شده مثل پدر در گودال

خاك سجاده و سجاد انيس خاك است
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

گاه آهسته فقط واي برادر مي خواند

لب تشنه «قتلوا» بود كه از بَر مي خواند

اشك مي ريخت وَ هر آينه مي گفت حسين

تا دم مرگ فقط روضه ي حنجر مي خواند
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

تلخي زهر به كامش عسل و قند آمد

بر لب پر تركش مطلع لبخند آمد

جلوي چشم ترش كرببلا ظاهر شد

يا اَبِ يا اَبِ گفت و نفسش بند آمد


سعيد توفيقي
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

یعقوب کربلا چه قدر گریه میکنی

از صبح زود تا به سحر گریه میکنی


یعقوب را که غصه ی یوسف شکسته کرد

داری برای چند نفر گریه میکنی


وقتی که چشمهات می افتد به معجری

حق داری ای عزیز اگر گریه میکنی


این طفل را به جان خودت اب داده اند

دیگر چرا میان گذر گریه میکنی


از صبح تا غروب فقط نیزه میزدند

داری به قتل صبر پدر گریه میکنی


چشمت چرا ضعیف شده بی رمق شده

یعقوب کربلا چقدر گریه میکنی


بادیدن اسیر کجا میرود دلت

بادیدن فقیر کجا میرود دلت



علی اکبر لطیفیان

 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

ای جلوه ی آیات خدا حضرت سجاد

وی قافله سالار سخن خانه ات آباد


شمشیر دعای تو بریده ست سر شرک

تا بوده چنان بوده و تا هست چنین باد


انگار نسیمی تو، رها در نفس شهر

«قد قامت»ِ تو شوکت صد قامت شمشاد


در بغضِ تو صد مرثیه ی تلخ و جگرسوز

در نطق دلاویز تو صد پنجره فریاد


با اینهمه ای مرد چه تنها و غریبی

بی گنبد و بی بقعه و بی پنجره فولاد


ابراهیم قبله آرباطان
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

کاش ما هم كبوترت بوديم

آستان بوس محضرت بوديم


كاش با بال هاي خاكي مان

لااقل سايه گسترت بوديم


كاش ما هم به درد مي خورديم

فرش قبر مطهرت بوديم


كاش مي سوختيم از اين غربت

شمع بالاي بسترت بوديم


كاش مي شد كه مَحرمت بوديم

عاشقانه ابوذرت بوديم


كاش در كوچه ي بني هاشم

پيش مرگان مادرت بوديم


كاش ماه محرمي آقا

يك دهه پاي منبرت بوديم


كاش مي شد كه گريه كن هاي ...

.... روضه ي تيغ وحنجرت بوديم


كاش مي شد كه سينه زنهاي

نوحه ي گريه آورت بوديم



در قيامت به گريه مي گوييم:

كاش...اي كاش..نوكرت بوديم


وحید قاسمی


 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

از روزهاي قافله دلگير مي شوي

هر روز چند مرتبه تو پير مي شوي ؟


در شام شوم زخم زبانها چه مي كشي ؟

كز روشناي عمر خودت سير مي شوي


زخمي ست لحظه هاي تو مانند پيكرت

از بس اسير طعنة زنجير مي شوي


آيات صبح از لب قرآن شنيدني ست

در كوچه هاي شام كه تكفير مي شوي


خون جگر كه مي خوري از دستِ درد و داغ

بي تاب بغضهاي گلوگير مي شوي


با آه آهِ روضة ما اي امام اشك

در هر نگاه آينه تكثير مي شوي


خون گريه مي شوي تو و تا آخر الزمان

از چشمها هميشه سرازير مي شوي


یوسف رحیمی



1022.gif


 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

مانده بر دوش زمین ، رنج مسیر سفرت

آسمان هم شده با گریه ی خود نوحه گرت

سفر کوفه و دروازه ی ساعات و حلب..

چه سفرها... چه سفرها که نکرده ست سرت!

مجلس شام و تنور و طبق و تشت طلا..

چند تابوت ..که افتاده به آنها گذرت؟

کوهی از درد :سراسیمه دوان است پی ات

رودی از ناله سرازیر شده پشت سرت

راه افتاده به تشییع سرت، شهر به شهر

پابه پای تو نسیمی که شده همسفرت

می روی...بر دل گلهای جهان خواهد ماند

داغ هفتاد و دو پروانه ی بی بال و پرت

...

آه دریا ! چه گذشته ست به روزت که چنین

مانده بر دوش زمین رنج مسیر سفرت؟


2618


 
بالا