اشعار شب اول محرم

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب اول محرم

سردار سر شکسته ی دار العماره ام
آیـــد اذان مغرب غم از مناره ام

گفتم بیا حسین زبانم بریده باد
با این گناه لایق نــار و شراره ام

با دستهای بسته مگرمی شود چه کرد؟
شوریده وار منتظر راه چـاره ام

شاید نسیم ؛حرف دلم را به او رساند
شاید تمام شد هدف نیمه کاره ام

شد دانه های اشک غرور جریحه دار
تسبیح یکــصد و دهمین استخــاره ام

تاریخ مصرفم، دو سه روزی گذشته است
در موزه نـــگاه همه سنگواره ام

وقت حسین گفتن من کوفیان چرا....
....با مشت می زنید به لبهای پاره ام

عاشق ترین سفیرم و در حیرتم چرا
در آسمان شهر شما بی ستاره ام

کوری چشم تان سر دروازه، روی دار
زخمی ترین بدون سر خوش قواره ام

حرف صریح من به دلی کارگر نشد
دنبـال یـک ربــاعی پر استعاره ام
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب اول محرم

چه کنم؟ نامه نوشتم که بیایی کوفه

کاش برگردی ازاین راه ونیایی کوفه

درشب عیدخضابی بکنم مستحب است
بسته بر صورت من به چه حنایی کوفه

بین یک کوچه باریک گرفتار شدم
کرده برپا چو مدینه چه عزایی کوفه

وای اگر آیه قرآن وسط راه افتد
وای آنهم وسط راه چه جایی کوفه

نگذارم که شود حج تو بی قربانی
بین بازار به پا کرده منایی کوفه

گر به جسم پدر تو نرسیده دستش
می کند با تن من عقده گشایی کوفه

موی آشفته من تحفه بازار شده
زده بر موی سرم دست گدایی کوفه

فکر زینب کن و تادیر نگشته برگرد
آسمانش بدهد بوی جدایی کوفه

صف کشیدند همه تیرسه شعبه بخرند
بر کماندار دهد قدر و بهایی کوفه

هرکه قب قب بزندجایزه اش بیشتراست
حرمله کرده به پا زمزمه هایی کوف

شرط بستند سر چشم علمدار حرم
صحبت ضرب عموداست به جایی کوفه

زیر چادر گره مقنعه را محکم کن
که ندارد به خدا شرم و حیایی کوفه

اخرین توصیه ام برتونه براین شهراست
درگرچه بروعده تونیست وفایی کوفه

میهمانان تو ناموس رسول الله اند
معجر دخترکی را نگشایی کوفه
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب اول محرم


بی تو هوای خیمه ی ما سرد می شود
رنگ رُخ سه ساله ی من زرد می شود
خورشید انعکاس وجود نجیب توست
این دایره نباشی اگر سرد می شود
این حلقه های گریه ی سردرگم و غریب
زنجیر آهنی و پر از درد می شود
دامان کودکانه ی یک دختر نجیب
بی تو اسیر آتش نامرد می شود
بر گِرد توست گردش سیاره ی زمین
هر جاذبه بدون تو ولگرد می شود
رفتی و روز روشن ما در مسیر شام
دنبال صبح ِ روی تو شبگرد می شود
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب اول محرم


ای ابتدای شعرهای عاشقانه
وی منتهای آرزوی عارفانه
ای خشك لب ! مستغنی از امواج دريا
وی در عطشناكی سروده صد ترانه
ای هفت دريا همچو قطره پيش قدرت
ای بحر نا پيدا ، كران بی كرانه
از بهر گلخند لبان غنچه لبخند
وی بهر آواز تر بلبل ، بهانه
ای سرالاسرار تمام آفرينش
در بهت سرگردانی عرفان نشانه
در خشكی سُكر لبانت راز مستی
كز هرم آن خيزد ز خُمّ می زبانه
ماييم و قلبی پر نياز و سوز و سازی
در پيشگاه حس ناب شاعرانه
ما را نيايد وصف تو با شعر لالی
هيهات زين سودای خام كودكانه
در قاف قدر شامخت ما را گذر نيست
كانجا بجز عنقا ندارد آشيانه
صد كهكشان چون نقطه ای محو تو هستند
ای خارج از حد تصور در ميانه
با تو ازل آغاز گرديد و روان شد
تا انتها جاری شد و مانا زمانه
در لامكان بی زمانی عشق جاويد
در بهت "لا ادری" مايی جاودانه
ای "مطلع الانوار" اشراقات شرقی
ای غرب عرفان ابتدای شهر قانه
لاف تجرد می زند صوفی و ليكن
مانند ابجد خوان مكتب ناشيانه
اما به لطف مهر تو گشته مجسم
تصوير تو در شعر چشمانم شبانه
آنك تو و موج عطا ای بحر احسان
اينك گدای عاشقی بر آستانه
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب اول محرم

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اینجا چه سرائیست که جز درد ندارد
در سینه جز افسونِ دلی سرد ندارد
شهریست که آغشته شده فتنه و کینه
این کوفه به جز طوعه مگر مرد ندارد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]شهر شقاوت
اسیر گشته ام اینجا ز بغض این سینه
گرفته راه نفس را به پنجه ی کینه
برو به راه دگر ای ضیاء قلبِ رسول
میا به شهر شقاوت عزیزِ دیرینه[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ذبیح القفا
به شهر کوفه نوای صفا نمی آید
ز نای سینه ی مردم وفا نمی آید
میان خنده ی آنها چنین به گوشم خورد
به جز صدای ذبیح القفا نمی آید[/FONT]
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب اول محرم

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]کاش چشمِ بستهام می دید یک دم روی تو
می کشیدش بر رخِ خونم خم گیسوی تو
یادم آمد در وداع آخرینم با تو عشق
دل ربود از من کمانی گوشه ی ابروی تو
یا حسین جان من غریبِ کوفه و تو در کجا
می رسد اینک مشامم آن شمیمِ بوی تو
هر کجا هستی میا نزدیک تر مولای من
کینه ها بسیار دارد دشمن بد خوی تو
کوی من این شهر دشمن خیز اما دیده ام
می شود کرب و بلا صحرای خون و کوی تو
گوئیا افتادم از دار الاماره بر زمین
سر به روی قبله کردم قبله ی من سوی تو
وعده ی ما جنت المأوا در آن وقتِ وصال
تا که جان بخشد به جانِ من رخِ دلجوی تو[/FONT]
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب اول محرم

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تا شنیدم ای خدا مسلم فدا شد وای وای
یافتم یارب که فصل کربلا شد وای وای
از سر دار الاماره قاصدِ دل مضطرم
بر زمین افتاد و در حقش جفا شد وای وای
اشک غربت ریخت در آن کوچه های بی وفا
همچو بابایم شهیدِ عقده ها شد وای وای
تشنه لب جان داد و او را آب در کامش نبود
با عطش جان و تنِ او آشنا شد وای وای
چون شنیدم در میان خاک ها غلطیده است
سینه ام زد ناله ای و در نوا شد وای وای
خاک کوفه گشته خاک نینوای مسلمم
رأس او از پیکر پاکش جدا شد وای وای
هر کسی در راه آزادی دم از حق می زند
بایدش این گونه قربان خدا شد وای وای[/FONT]
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب اول محرم

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]با نام شهر کوفه جانم پر از شرر شد
نایبِ پورِ زهرا در کوفه خون جگر شد
مسلم به رسم دعوت رو سوی کوفه آورد
امّا بهار عمرش در کوفه بی ثمر شد
چون کوفه کس ندیده مهمان نوازی آخر
مهمان شهر کوفه در کوچه در به در شد
مهمان حبیب حق است مهمان کشی روا نیست
مهمان شهر کوفه در کوفه جان به سر شد
نامردمان کوفه بسکه جفا نمودند[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
در خاک بی وفایی غلطان به خون قمر شد
چون بیتِ طوعه گردید خلوتگه نیازش
از ناله های مسلم چشمانِ طوعه تر شد
مسلم نماز خود را با آه و ناله خوانده
دامان سبز مسلم با گریه پُر گوهر شد
فطرس ز داغ هجرش سوزد چه عاشقانه
آتش گرفته عالم از غم چو با خبر شد[/FONT]
 

BarOoN

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : اشعار شب اول محرم

[FONT=&quot]داغ نشسته بر جگرم را شماره نیست
[/FONT][FONT=&quot]شب هم شبیه چشم ترم پر ستاره نیست
[/FONT][FONT=&quot]خورشید من به سبزی عمامه ات قسم
[/FONT][FONT=&quot]اینجا هوا گرفته و اصلا بهاره نیست
[/FONT][FONT=&quot]آقا بمان و حج خودت را تمام کن
[/FONT][FONT=&quot]چشمی به خیر مقدم تو در نظاره نیست
[/FONT][FONT=&quot]پای پیاده در دل هر کوچه دیده ام
[/FONT][FONT=&quot]حتی برای یاری تو یک سواره نیست
[/FONT][FONT=&quot]گیرم که شب سحر شود اما چه فایده
[/FONT][FONT=&quot]عمری برای نامه نوشتن دوباره نیست
[/FONT][FONT=&quot]حالا به پای دارم و دستم به دامنت
[/FONT][FONT=&quot]تنها حلال کن که دگر راه چاره نیست
[/FONT][FONT=&quot]حتما سری به سردر دروازه ها بزن
[/FONT][FONT=&quot]دیدی اگر سرم سر دارالعماره نیست[/FONT]
 

ناجی دلها

معاون مدیریت
پرسنل مدیریت
"معاونت مدیران"
پاسخ : اشعار شب اول محرم

زين وداع آتشين ، کز شهر قرآن میکنی
آستان وحی را ، بی تاب و حيران میکنی
ای که با جمعی پريشان ، از مدينه میروی
قلب زهرا را ، ز حال خود پريشان میکنی
تا ابد بنياد غم ، از غصه ات ماند بپا
کاخ شادی را چرا با خاک يکسان میکنی ؟
ای که مصباح هدايت هستی و فلک نجات
از چه با اين اشکها ايجاد طوفان میکنی ؟
با عزيزان میروي و ، زادگاه خويش را
پيش چشم فاطمه ، خالی ز جانان می کنی
سينه بشکسته او ، رفت از يادش دگر
با دلی بشکسته هجران را چو عنوان میکنی
مصطفي را قصه پيراهنت مدهوش کرد
زينب از اين پيرهن بردن ، پشيمان میکنی
اي ذبيح کربلا ، جانها فدای حج تو
ای که خود را در منای عشق ، قربان میکنی
در طوافت کعبه بر گرد تو می گردد حسين
کآمدی ، در بيت حق ، تجديد پيمان می کنی
اشک بيت الله میجوشد ، ز چشم زمزمش
از حرم ، ثارالها ، تا قصد هجران میکنی
کعبه بگرفته ست دامانت ، که برگرد ای حسين
اين حرم را ، ز فراقت ، جسم بی جان میکنی
مروه گردد بی فروغ و ، بی صفا گردد صفا
کربلا خوش باد ، کآنجا را گلستان میکنی
نهضت خونين تو ، سرمشق آزادی بود
بهترين تعليم را ، از درس قرآن میکنی
جان فدای تربت تو ، اي طبيب جسم و جان
درد عالم را به درد خويش درمان میکنی
ابر رحمت می شود ، اين چشمه اشکت ( حسان )
ز آن ، تاريک قبرت ، نور باران میکنی
 
بالا