♦***♦ مصباح الشریعه امام جعفر صــــــادق(علیه السلام) ♦***♦

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : مصباح الشريعه امام جعفر صادق(ع)

باب هفتاد ويكم: نيكى به والدين

امام صادق (ع ) فرمود:
نيكى به پدر ومادر، نشانه شناخت بنده از خدا وحقوق اوست ، زيرا هيچ عبادتى چون نيكى خالصانه براى خدا به والدين مؤ من ، انسان را به رضاى خداوند نرسانند؛ چرا كه حق والدين ، مشتق از خداوند متعال است ، در صورتى كه آن ها بر راه دين وسنّت گام نهند وفرزند خويش را از طاعت خداوند به طاعت خويش سوق ندهند واز يقين به شك واز زهد به دنياطلبى نكشانند. بنابراين چون والدين بر اين راه خطا باشند، نافرمانى از آن ها عين اطاعت وفرمان بردارى شان عين معصيت است.


خداى تعالى فرمايد:
(واگر تو را وادار كنند تا درباره چيزى كه تو را بدان دانشى نيست ، به من شرك ورزى ، از آنان فرمان مبر؛ و[لى ] در دنيا به خوبى با آنان معاشرت كن ، وراه كسى را پيروى كن كه توبه كنان به سوى من باز مى گردد و [سرانجام ] بازگشت شما به سوى من است ...).

وامّا اين كه چگونه با والدين رفتار كنى ، پس بايد با آن ها مدارا نمايى وسختى آنان را بر خود هموار كنى ؛ چه آن ها به سبب زحمت ورنجى كه در كودكى از تو ديده اند، بر گردنت حقى دارند واز نعمت ها (خوراك وپوشاك ) كه خداوند بر تو ارزانى داشته ، از آنان دريغ مدار واز آنان روى برنتاب وصدايت را بيش از صدايشان بلند مكن ؛ زيرا كه احترام به والدين ، امر خداوند است . با آنان به نرم خويى وگفتار پسنديده سخن بگو، واز لطف خويش بهره مندشان نما كه خداوند اجر نيكوكاران را ضايع نكند.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : مصباح الشريعه امام جعفر صادق(ع)

باب هفتاد ودوم:پند و نصحيت

امام صادق (ع ) فرمود:
بهترين پندها آن است كه جز راست نباشد واز حدّ اخلاص درنگذرد. مثل واعظ ومتّعظ، شخص بيدار وانسان خفته را مى ماند كه انسان از خواب غفلت بيدار شده واز گناه دست شسته ، مى تواند ديگران را از خواب غفلت بيدار كند.


آن كسى كه در بيابان هاى گناه سرگردان است وپرده حيا (ى از خدا) را دريده واز پند واندرز، جز ريا وتظاهر ونام نيك نخواهد، گمراهى است كه درصدد هدايت مردم است .
چنان مى نماياند كه دلى آباد (از بندگى ) دارد، در حالى كه در ظلمت حبّ ستايش غرقه است ؛ كه بسى گمراه وگمراه كننده ديگران به گفتار خويش است!


خداوند عزّ وجلّ مى فرمايد:
([شيطان ولشكريان او] چه بد مولا وبد جمعيتى است ).
اما كسى كه خداوند او را به نور تاءييد وتوفيق خويش از گناه دور داشته ودل او را از پليدى ها پاك گردانده ، سزاوار است كه از پرهيزكارى وشناخت حدود ووظايف خود غفلت نورزد وپند وگفتار نيكو را از هر كسى كه باشد، بپذيرد وبه گوينده آن توجه نكند؛ چرا كه حكما گفته اند: حكمت را از زبان ديوانگان برگيريد.

حضرت عيسى (ع ) فرمود:
با كسى همنشين شويد كه ديدار او شما را به ياد خدا اندازد، تا چه رسد به گفتار او؛ وبا كسى كه ظاهر (چشمان ) شما او را مى پسندد، ولى باطن (قلب وعقل ) شما از او روى گردان است ، همنشين نشويد؛ چرا كه او ادّعاى چيزى را دارد كه در او نيست واگر چنين كنيد، در ادّعاى كسب كمال ومعرفت راست گو هستيد.


هر گاه كسى را كه سه خصلت داشته باشد يافتى ، حضور او را هر چند كم باشد غنيمت دان ، چرا كه همنشينى با او در دين ، دل وبندگى آثارى نيكو دارد:
1 گفتار او گزافه وبيشتر از عملش نباشد؛
2 جز راست نگويد؛
3 راست گويى او جز براى رضاى حق تعالى نباشد.

پس اگر چنين بود، حرمت همنشينى نگاه دار، ودر انتظار رحمت وبركت از سوى خدا باش . زنهار كه از چنين موهبت الهى سود نبرى وروز قيامت او را حجت بر تو قرار دهند وتو در پاسخ بمانى وزيان بينى وبه ديده اكرام به او كه از خواصّ خداوند ومورد تكريم اوست بنگر وبر اين نعمت شكر حقّ را به جاى آور.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : مصباح الشريعه امام جعفر صادق(ع)

باب هفتاد وسوم:وصيّت

امام صادق (ع ) فرمود:
بهترين ولازم ترين وصيت ها وسفارش ها، اين است كه پروردگارت را فراموش نكنى وهمواره به يادش باشى ومعصيتش روا مدارى ودر هر حالت ايستاده ونشسته او را بندگى كنى وبه نعمتش مغرور نگردى (خود را بنده محبوب او ندانى ) وهميشه او را حمد وسپاس گويى واز حوزه رحمت وعظمتش خارج نشوى (وخود را از رحمت وجلال او بى نياز نبينى ) تا به ورطه هلاكت نيفتى ؛ اگر چه بلا وسختى تو را فرا گيرد وتو را آتش گرفتارى (امتحان ) بسوزاند (كه بلا ومصيبت ، مايه قرب است ).

وبدان كه بلاهايش آميخته در كرامات ابدى اويند ومصيبت هاى او رضا وقربش را در پى آورند، اگر چه روزگاران زيادى سپرى شود. پس ، خوشا به حال كسى كه به نعمت آگاهى بر اين حقيقت ، دست يابد وتوفيق يارش شود.

حكايت است كه مردى از پيامبر خدا (ص ) درخواست كرد تا او را وصيتى كند.
حضرت فرمود: هيچ گاه خشمگين مشو! در خشم چيزى است كه با پروردگارت مخالف است (زيرا گفتار ناپسندى از تو برآيد كه خداى را خشمگين كند).
گفت : بيش تر بگو!
فرمود: كارى مكن كه مجبور به عذر خواهى شوى ، چرا كه در عذر خواهى ، گونه اى شرك خفى است .
گفت : بيش تر بگو!
فرمود: نمازت را طورى بخوان كه گويى نماز آخر توست كه در اين نماز وصل وقرب الهى نهفته است .
گفت : باز هم بگو!
فرمود: از خدايت چنان حيا كن كه از بهترين همسايگان خود حيا مى كنى (وهمان گونه كه در حضور او مرتكب زشتى ها نمى شوى ، در حضور خدا كه حضورش هميشگى است گناه مكن ) كه اين حيا يقين تو را محكم كند.

خداوند، تمام آنچه را كه وصيت كنندگان از اوّلين وآخرين بدان وصيت كرده ومى كنند در يك خصلت جمع فرموده وآن تقواست .
خداى تعالى مى فرمايد: (وهمانا آنان را پيش از شما صاحب كتاب بودند، چنين وصيت كرديم كه از خدا بهراسيد).
وهمه عبادات صالح در تقوا نهفته وبه واسطه آن است كه انسان به درجات والا ومرتبه قصوى رسيده ، به هدف خويش نايل گشته است ، وبه واسطه همان است كه بنده ، عمر خود را در پاكى وزندگى پاك وانس دائمى با خداوند گذرانده وبه مقصود خويش رسيده است .

خداوند متعالى مى فرمايد: (به يقين كه پرهيزكاران در باغ ها ونهرهاى بهشتى جاى دارند. در جايگاه صدق ، نزد خداوند مالك مقتدر).
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : مصباح الشريعه امام جعفر صادق(ع)

باب هفتاد وچهارم: صدق و راستى

امام صادق (ع ) فرمود:
همان گونه كه خورشيد هر چه پرتو افكند واجسام را روشن ونمايان كند، كاستى نيابد، (راستى ) نيز ساير نيروهاى انسانى را نورانى ساخته ، وخود همچنان در حدّ كمال باشد.
راست گوى حقيقى كسى است كه گفتار دروغ گويان را تصديق كند، چه اين كه خود راست گوست وگفتار ديگران را چونان گفتار خود پندارد.

حضرت آدم (ع ) نيز به دليل اين كه هرگز با دروغ انس نداشت ، فريب ابليس را خورد.
خداوند مى فرمايد: (آدم در صدد نافرمانى نبود) [وچون سوگند شيطان را شنيد آن را راست پنداشت ].
ابليس اوّلين كسى بود كه چنين بدعتى را پايه گذارى نمود واين عمل ، به ظاهر وباطن ، بى سابقه بود، واگر او چنين نمى كرد، هرگز از خاطر كسى نمى گذشت كه به دروغ روى آورد.

بنابراين ، شيطان به وسيله دروغ خود، زيان ابدى ديد وسودى از راست گويى آدم ، نصيب وى نشد.

خداوند نيز بر اين حقيقت كه آدم بناى پيمان شكنى ونافرمانى نداشت ، گواهى داد، لذا ابليس نتوانست با دروغ خود، از مكانت وپيامبرى آدم بكاهد.
صادقان وراست گويان در قيامت به همين صفت خوانده مى شوند، واين مقتضاى تزكيه بنده از سوى خداوند است.

خداى متعالى در قيامت حضرت عيسى (ع ) را به دليل راست گويى (مراة الصّادقين ؛ آينه راست گويان ) مى خواند.
خداى تعالى مى فرمايد: (اين روزى است كه راست گويان از راست گويى خويش بهره مند مى شوند). واين آيه در تمجيد وستايش امّت محمّد (ص ) است .


امير مؤ منان (ع ) فرموده است : راستى ، شمشير خداوند در زمين وآسمان اوست كه بر هر چه فرود آيد، آن را مى بُرَد ودر آن رخنه مى كند (واز كار وتوانايى باز نمى ماند). پس چون بر آن شدى كه بدانى صادقى يا كاذب ، به صدق وراستى آنچه در خود دارى ، بنگر ومدّعاى خود را [با شمشير صدق وراستى ] بِبُر وآنها را با معيارى از خداى تعالى بسنج ، چونان كه در قيامت هستى ، وهيچ عذر وبهانه اى پذيرفته نيست .

خداى متعالى مى فرمايد: (ميزان در اين روز حق است ).

حال اگر آنچه در خود دارى ، راست بود، ادّعايت نيز درست خواهد بود وصداقت وراستى ات ثابت خواهد گشت .
كم ترين ميزان راستى آن است كه نه زبان با قلب مخالف باشد ونه قلب با زبان .

انسان راست گويى كه اوصاف او برشمرده شد، همانند كسى است كه در حال نزع مى باشد ومردن براى او دلپذير است . او نيز چنين است ، زيرا بودن در دنيا براى او سخت گران است ومبارزه با نفس ، آزار دهنده ؛ چرا كه هميشه در تلاش است تا گوهر راستى را به اميال وهوس هاى دنيايى نفروشد.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : مصباح الشريعه امام جعفر صادق(ع)

باب هفتاد وپنجم: توكل

امام صادق (ع ) فرمود:
توكل ، جامى است دست نخورده ومهر شده خداوند عزّ وجل كه جز متوكلان ، مهر آن را برندارند واز آن ننوشند.

خداى تعالى مى فرمايد:
(ومؤ منان ، تنها بر خدا توكّل كنند).
ونيز فرمايد:
(بر خداى توكل كنيد، اگر ايمان آورده ايد).

خداوند توكل را كليد ايمان قرار داد وايمان را قفل توكل . حقيقت توكل ايثار است وريشه ايثار، تقديم ديگرى بر خود است.

شخص متوكل ، در توكلش همواره يكى از دو چيز را برمى گزيند:
پس چنان معلول توكل را كه عالم وجود است برگزيند، حجابى (ميان او وخالق ) شود واگر به وجود آورنده توكل را كه همان خداوند سبحان است برگزيند، پيوسته با خداى تعالى خواهد بود.

پس اگر خواهى كه متوكّل بر خدا باشى نه متوكّل بر معلول ، بر روح خويش پنج تكبير بگو وآرزوها را چون وداع با زندگى (جدا شدن از تن ) رها كن.

پايين ترين حدّ توكّل ، آن است كه در كسب آنچه كه مقدّر توست ، شتاب نكنى ودر طلب بيش از آن نباشى ؛ چه بسا به واسطه يكى از اين دو، ايمانت را در حالى كه خود خبر ندارى ، از دست بدهى .

چنانچه مى خواهى به طريقت متوكلان آنان كه دو صفت ياد شده را به تمام وكمال در خود دارند پى ببرى ، از اين حكايت غفلت مكن وبدان گوش سپار.

شخصى متوكل ، بر يكى از امامان (ع ) وارد شده ، گفت : خدا از تو خشنود شود! بر من مهربانى كن وبه سؤ ال من در باب توكل پاسخ فرما.
امام (ع ) كه او را به حُسن توكل وپرهيزكارى مى شناخت وبر صداقت وى در آنچه كه پرسيد، از پيش مطلع بود، فرمود: اندكى درنگ كن !
در حالى كه آن شخص منتظر پاسخ بود، فقيرى درآمد. امام دست در جيب كرده وچيزى به وى داد.
سپس روى به آن شخص كرد وفرمود: اكنون بپرس!


آن مرد گفت : اى امام ! مى دانستم كه شما بر پاسخ من توانايى ، پيش از آن كه مرا به انتظار كشيدن امر كنى ،
پس چرا در دادن پاسخ درنگ كردى ؟
حضرت فرمود: براى آن كه پيش از كلام من ، به معنايش واقف شوى ، لذا نخواستم در حالى كه در جيبم سكّه اى باشد وخود وخدا از آن آگاه باشيم وپيش از انفاق آن پاسخ تو را گفته باشم ، پس (معنىِ توكل را) درياب وبفهم.

پرسش كننده ، نعره اى برآورد وسوگند ياد نمود كه تا وقتى زنده است ، نه در جايى آباد نشيند ونه با انسانى انس گيرد.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : مصباح الشريعه امام جعفر صادق(ع)

باب هفتاد وششم: اخلاص

امام صادق (ع ) فرمود:
اخلاص گرد آورنده اعمال نيك وبا ارزش است وكليد ونشانه اخلاص قبولى عمل است . پس كليد كه خداوند عملش را بپذيرد واز او راضى شود، مخلص است ؛ اگر چه عملش اندك باشد. وآن كس كه عملش رانپذيرد، مخلص نخواهد بود؛ اگر چه عملش بسيار باشد چنان كه عمل هزاران ساله ابليس ، با زير پا گذاشتن يك فرمان تباه شد.

و نشانه پذيرفتن شدن اعمال ، بذل نمودن هر چيزى است كه انسان آن را دوست مى دارد تا از تعلقات دنيوى تهى شود وبا استقامت در اعمال وافعال ، راه راست بپويد واز خطا دور شود. مخلص براى آن كهبه اخلاص در عمل برسد، بايد جان وخون خود را نثار كند، تا به علم وعمل خود قوام بخشد، واگر به اين مرحله رسيد، همه كمالات را درك كرده واگر از آن بى نصيب ماند، از همه چيز بى نصيب مانده است . اخلاص پالايش معانى توحيد است.


اوّل [خداوند در حديث قدسى يا امام على (ع )] فرمود: عمل كنندگان در هلاكت اند، مگر آنان كه عابدند. عابدان در هلاكت اند، مگر آنان كه عالم اند. عالمان در هلاكت اند، مگر آنان كه صادق اند. صادقان در هلاكت اند، مگر آنان كه مخلص اند. مخلصان در هلاكت اند، مگر كسانى كه خدا ترس اند. خداترسان درهلاكت اند، مگر آنان كه صاحب يقين اند وصاحبان يقين در معرض خطرى بزرگ قرار دارند. خداى متعالى مى فرمايد: (و پروردگارت را عبادت كن تا تو را يقين دهد). وپايين ترين حدّ اخلاص آن است كه بنده توان خود را مبذول كند وبراى عمل خود نزد خداوند ارزشى قائل نشود كه بر پروردگار پاداش عمل را واجب بداند؛ چه او مى داند كه اگر خداوند از او بخواهد كه حقّ عبوديّت را ادا نمايد، در اداى آن ناتوان است . وپايين ترين مقام مخلص ، در دنيا سلامتى از همه گناهان بزرگ ودر آخرت نجات از آتش ورسيدن به بهشت است.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
پاسخ : مصباح الشريعه امام جعفر صادق(ع)

باب هفتاد وهفتم: جهل ونادانى

امام صادق (ع ) فرمود:
جهل ، صورتى (وحالتى ) است كه چون به آدمى روى كند، تاريكى را در پى دارد وچون از او دور شود، آدمى را نور معرفت حاصل شود؛ چرا كه انسان وجهل ، خورشيد وسايه اند كه يكديگر را تعقيب مى كنند.

آيا نمى بينى كه انسان گاه به خصال نفس خويش جاهل است وخود را مى ستايد وهمان عيب را در ديگران مى بيند وآنان را نكوهش مى كند، وزمانى خلاف آن مى كند. پس انسان هميشه بين عصمت وخذلان قرار دارد وچنانچه به توفيق خدا دنبال پاكى وعصمت ويا عيب خود باشد، راه را درست پيموده است واگر در جهل خود باشد وپى اميال نفسانى گردد، گرفتار خذلان ودورى از حق شده است.

و کليد جهل رضايت از عمل خويش است وكليد علم ، طلب كردن چيزى به جز جهل است كه همراه با يار بودن توفيق باشد.

كم ترين ويژگى شخص جاهل آن است كه بدون علم مدّعى علم شود؛ ومرتبه دوم آن است كه انسان بر جهل خويش جاهل باشد؛ وبالاترين مرتبه جهل آن است كه از جهل خويش آگاه باشد. وجهل وحرص ودنياطلبى ، حقيقتى است كه نفى ، اثبات آن است . پس هر كدام از آن ها چون يكى است ويكى از آن ها چون هر سه.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"
باب هفتاد وهشتم: احترام به برادران مؤ من

امام صادق (ع ) فرمود:
مصافحه برادران دينى برآمده از تحيّت خداوند با آنان است . رسول خدا (ص ) فرمود: هيچ گاه دو برادر (دينى ) براى خدا با يكديگر مصافحه نكنند مگر آن كه گناهانشان چنان از ميان رود كه گويى روز نخست تولدشان از مادر است ومحبت واحترام هر يك به ديگرى افزون نشود، مگر آن كه بيش از آن رحمت الهى بر وى افزون گردد.

وظيفه آن كه از ديگرى داناتر است اين است كه رفيقش را از علوم وفنونى (حكمت ) كه خداوند بدو داده ، برخوردار كند واز عذاب الهى او را بترساند وبر ديگرى است كه راهنمايى او را مبارك بشمارد وبه دعوت وپند او چنگ اندازد وراهى را كه به او نشان داده بپويد وبه خدا اعتصام جويد واز او كمك طلبد تا بر اين راه توفيق يابد.

عيسى بن مريم (ع ) را گفتند: چگونه شب را به صبح رسانيدى ؟
گفت : در آن حال كه به آنچه كه بدان اميد دارم دسترسى ندارم واز آنچه دورى اش را مى جويم واز شرّ آن گريزانم توان دورى ندارم . به عبادت ماءمور گشته ام واز نزديكى به معصيت نهى شده ام . بنابراين ، فقيرى بى نواتر از خود نمى بينم .


و اويس قرنى را گفتند: چگونه صبح كرده اى ، اى اويس ؟

گفت : چگونه است حال كسى كه چون صبح كند، نداند كه آن روز را به شب رساند وچون شب كند، نداند كه صبحى را هم بيند يا نه ؟!
ابوذر (ره ) مى گويد: شب را به صبح رسانيدم ، در حالى كه از خدا سپاسگزار واز خويش نالان وگله گزار هستم .
رسول خدا (ص ) فرمود: كسى كه صبح كند، در حالى كه همّت وقصد او غير خدا (وپيروى از فرمان او) باشد، به حقيقت كه از زيان كاران واز رحمت خداوند دور باشد.
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

باب هفتاد و نهم: توبه

امام صادق (ع ) فرمود:
توبه ، ريسمان خداوند ومدد عنايت اوست وبنده بايد در هر حالى بر توبه مداومت ورزد.
وهر گروه از بندگان را توبه اى است :
1 توبه انبيا وآن توبه از اضطراب ودگرگونى احتمالى باطن است ؛
2 توبه اوليا از انديشه هاى گونه گون است ؛
3 توبه برگزيدگان كه از غفلت در هر نَفَس است ؛
4 توبه خواص از پرداختن به غير خداوند متعال است ؛
5 توبه عوام كه توبه از گناهان است .

هر يك از گروه ها را گونه اى معرفت وعلم است نسبت به اصل توبه وعاقبت امر، كه بيان وشرح اين مطلب ، در اين جا به طول مى انجامد.
امّا توبه عوام ، آن است كه مدام باطنش را با آب حسرت واشك ندامت واعتراف به گناهان بشويد وبر گذشته پشيمان شود وبر باقى مانده عمر خويش بيمناك باشد وگناه خود را كوچك نشمارد، تا از آفت تنبلى وبى حالى وتسويف (توبه را به وقت ديگرى واگذاردن ) دور ماند.


او بايد بر طاعت خداوند كه از دست بداده بگريد ومتاءسف باشد وخويشتن را از شهوات باز دارد واستغاثه به خداى تعالى برد تا بر پاى بندى بر توبه يارى اش دهد واز بازگشت به گذشته (گناه آلوده ) بازش دارد ونفس خويش را در ميدان كوشش وعبادت رياضت دهد وفرايض فوت شده را قضا كند ومظالم وحقوقى را كه بر گردن اوست ، ردّ نمايد، وشب را به بيدارى (عبادت ومناجات ) به صبح برساند، وروز را با تشنگى (روزه ) سپرى كند وهمواره در عاقبت خويش بينديشد واز خداوند كمك خواهد واز او بخواهد كه در خفا وآشكار او را يارى دهد وبه هنگام محنت ها وبلايا ثابت اش دارد، مبادا كه از مرتبه توّابين سقوط نمايد؛ چرا كه اين اعمال [كه ذكرشان گذشت ] او را از گناه پاك كند، وپاداش علمش افزوده گردد، ومقامش را بالا بَرَد.

خداى تبارك و تعالى مى فرمايد: (...تا خداوند آنان را كه راست گفته اند معلوم دارد، ودروغ گويان را [نيز] معلوم دارد).
 

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

باب هشتادم: جهاد ورياضت


امام صادق (ع ) فرمود:
خوشا به حال بنده اى كه در راه خدا با نفس وهواى خود به جهاد برخيزد، وكسى كه لشكر هواى نفس خود را از ميان ببرد، به رضاى خداوند دست يافته است ، وكسى كه به فرمان ومقتضاى عقل سليم بر نفس خود غالب شد وبندگى خدا وناله وتضرّع به درگاه او را پيشه خود ساخت ودمى از بزرگى حضرتش غافل نشد، در شمار مقرّبان حضرت حق قرار گرفته وبه درجات عاليه نايل گشته است.


هيچ حجابى ميان خداوند وبنده اش تاريك تر ووحشتناك تر از نفس وهوا پرستى نيست وبراى كشتن واز ريشه كندن آن دو، هيچ سلاحى بُرنده تر از اظهار نياز به خداى سبحان ، خشوع ، گرسنگى ، وتشنگى روز وبيدارى شب نيست.


پس ، اگر كسى در اين حال بميرد، شهيد باشد واگر زنده بماند ودر اين راه پايدارى كند، عملش او را به رضوان اكبر رساند.
خداى تعالى مى فرمايد: (آنان كه براى ما كوشش كنند، به حقيقت كه راه هاى خود را بدانان بنمايانيم وخداوند با نيكوكاران است ).

و چون كسى را بينى كه در كوشش ومجاهده بر تو پيشى گرفته است ، نفس خويش را توبيخ وملامت كن تا بر تلاش تو در بندگى بيفزايد واو را زمامى از امر (به معروف وكارهاى نيك ) وعنان باز دارنده مهار كن ، تا از مسير حق وبندگى دور نشود وآن را همانند اسبى نجيب ، تربيت يافته وراهوار، كه جز به نسق راه نرود (وگام هاى او از نظر تربيت كننده اش دور نماند) بران.

(بدان كه ) رسول خدا (ص ) آن قدر نماز مى خواند كه پاهاى مبارك او متورّم مى شد ومى فرمود: آيا من بنده اى شكور نيستم ؟!
حضرت بر آن بود تا امّتش عبرت گيرند واز مجاهده او در بندگى ، خود را به سختى ورياضت اندازند ودر هيچ حالى غافل نشوند.


به حقيقت كه اگر شيرينى عبادت خداى را دريابى وبركات بندگى را به چشم بينى وبه نور عبادت آن ، خود را نورانى كنى ، ساعتى دورى اش را تاب نياورى ، اگر چه تكه تكه ات كنند. پس كسى كه از آن دورى كند از فوايد عصمت (در امان بودن از نفس ) وتوفيق كه پيشينيان از آن بهره برده اند، بى نصيب شده است .
ربيع بن خثيم را گفتند: تو را چه شده است كه خواب شب را بر خود حرام كرده اى ؟ گفت : مى ترسم كه بيدار نشوم.
 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها]: ندا66
بالا