مقدمه ای بر ویژه نامه همایش - محمد تقی سبحانی
به مناسبت برگزاری نخستین «همایش ملی تصوف؛ شاخصهها و نقدها» در ۱۹ مهرماه ۹۷، از سوی رئیس همایش استاد محمد تقی سبحانی، مقدمه ای بر ویژه نامه همایش نگاشته شده که به دلیل اهمیت مطالب آن، در این جا بازنشر می یابد. در این نوشتار کوتاه، با مروری به تاریخ تصوف، به مهمترین شاخصهها و آسیبهای صوفیه اشاره شده و چارچوبی برای تحلیل کلان تصوف به دست می دهد.تصوف از قرن دوم به تدریج در محیط اسلامی پا گرفت و پرورده شد و در سده های میانی به یکی از عوامل مهم اثرگذار در حوزه فرهنگی و اجتماعی بدل گشت و تا به امروز در شرق و غرب جهان اسلام با نامها و نشانهای مختلف به حیات خویش ادامه میدهد. این تصویر کلی هر چند روایت صادقی از هویت تاریخی تصوف است ولی هرگز گویای حقائق پیدا و پنهان صوفیه نیست و بدین سادگی نمی توان از ابعادِ تودرتو و آدابِ و آیین پیچ در پیچ آن پرده برداشت.
اهمیت و دشواری شناخت تصوف و پاره های هویتی و معرفتی آن نیز از همین پراکندگی و پیچیدگیها برمی آید. صوفیان همواره خود را فرامذهبی و فراآیینی دانسته اند و هر گونه خاستگاه بیرونی و ریشه معرفتی و تاریخی را برای خویش انکار کرده اند. همین ویژگی به تصوف فرصت داده است تا به رنگ هر مذهب فکری و فقهی درآید و خود را در هر آیینی به همان آهنگ ساز کند. از این روست که صوفی در لباس اشعری، حنبلی، شیعی و معتزلی به یکسان ظاهر می شود و با گبر و مسلمانی کنار میآید و سنت و مدرنیته را به یکسان پذیرا می شود. درویشان البته این همرنگی و همزبانی با هر فرقه و طائفه را مذهب عاشقی میدانند که از هر مذهب جداست و از این رو، جنگ هفتاد و دو ملت را عذر می نهند.
با این حال، صوفیان تقریبا از همان آغاز، حساب خود را از سایر مسلمانان جدا ساختند و با برتربینیِ راه و رسم خویش، برای خود حلقه های خاص برگزیدند و تکایا و خانقاهها ساختند. این خودگروی و انزواجوئی از خلق، کار متصوفه را به فرقه گرائی کشاند و برخلاف ادعای نخستین، مذهب عشق به ستیزه جوئی با فقیهان و متکلمان درآمد و حتی دامنه نابردباری آنان به سایر فرقه های صوفیان کشانده شد و رسم طرد و تکفیر به میانه مدعیان صفا و مروت در یک فرقه واحد نیز رسید.
این واگرائیها زمانی پر رنگتر و پیچیدهتر گشت که طریقتهای صوفیه با جعل سلسله انساب و موروثی کردن خرقه ارشاد، راه حقانیت را بر دیگر صوفیان بستند و هر گروه با انحصارگرائی و با اعتبار بخشی به راه و رسم خود، سلوک معنوی را به دالانی برای قطبپرستی و سرسپاری به مرشد و شیخ بدل ساخت.
درونگرائی و باطنگروی در مسلک درویشان، باب کرامت سازی و خرافه اندازی را بازگذاشت و با بالا گرفتن ادعای مقامات در میان بزرگان صوفی، ژندهپوشی و دستگاه ساده صوفیانِ نخستین کمکم جای خود را به اشرافیت معنوی و سلسله مراتب مریدان و سالکان سپرد.
اعتقاد به شهود شخصی به عنوان تنها راه دریافت حقیقت -آن هم شهود شیخ و قطب طریقت- در کنار انکار عقل و شریعت ، راه را بر خیال افسارگسیخته و تمایلات رهای بشری گشود و تصوف به دامنی برای پرورش و پرواز وهم در دنیای بی انتها و بی سنجه ذوق و ذهن بدل گشت.
با ورود عنصر اندیشهورزی به فضای وهمآلود صوفیانه، هر چند دامن خیال، اندکی برچیده شد، اما همزمان، راه خِرد در هزارتوی انگارههای نوستالوژیک هنری و ادبی گم شد و به تدریج عقل نیز در کمند تخیلات بیمهار اهل دل گرفتار آمد.
به این ترتیب، داستان شطحگوئی و تناقضپردازی که روزگاری به حلقه مشایخ و مریدان محدود بود، در دوره میانه، با چاشنی تفلسف، به یک چالش جدی بدل گشت و مغزهای بزرگان تصوف را قرنها به کار عقلانیسازی مفاهیم پارادوکسیکال کشاند و صوفیان قلندری و ملامتی را در قید و بند داده های فلسفی گرفتار ساخت.
البته چهره چندگانه تصوف به همین جا ختم نمی شود: چنان که گفتیم، تصوف در هر مذهب و مأوآ که جای گرفت، سیرت خود را در آن گذاشت و صورت از آن بازگرفت. همین صورتها و سیرتهای در هم تنیده است که کار شناخت تصوف را دشوارتر و راه بازشناسی هویت آن را از آموزههای اصیل دینی با سختی مواجه می سازد. وقتی که تصوف با تشبیه حنبلی و جبر اشعری و تنزیه اعتزالی و ولایت شیعی گره می خورد و خود را در شبه قاره با حنفیگری و سلفی پیشگی، و در ایران با تشیع قلندری، و در عراق با صابئی گری و ایزدیگرائی، و در ترکیه با فرقههای غالیانه و علی اللهی و در شمال آفریقا با مسجد و مدرسه پیوند میزند، روشن است که کار یک پژوهشگر تصوف با چه تنگناهائی مواجه می شود و در این میدان آشفته، تکلیف یک ناظر ناوارد پیشاپیش روشن است.
فرقه های صوفی با دنیای سیاست نیز یکدست و یکساز نبوده اند و بسته به شرایط و زمینه ها، واکنشهای مختلفی از خود بروز دادهاند؛ در حالی که بیشتر صوفیان با سیاست میانه ای نداشته و یا با قدرتهای زمان همراهی می کردند، گروههائی هم بوده اند که در راه حقطلبی و آزادیخواهی تلاش و مجاهدت داشتند.
ماجرای صوفیه و سیاست اما در دوران معاصر بسی پیچیده تر وحیرتانگیزتر است. در حالی که فرقه های صوفیه در ایران و برخی کشورهای همجوار به عشقبازی با حکومتهای فاسد و دولتهای استعماری سرگرم بودند و یا دست کم سر به گریبان خویش داشتند، برخی حرکتهای صوفیانه در شمال آفریقا قدم در راه استقلال و آزادگی از یوغ طاغیان و اشغالگران گذاشتند. این ناهمگونی و ناپایداری در مواضع سیاسی، قبل از هر چیز ریشه در رویکرد انفعالی و منطق انزواجویانه تصوف دارد. صوفیان برخلاف سنت پیامبران، معنویت را در زاویه و دیر جستهاند و سلوک در درون را با حضور در حیات اجتماعی در تنافی دیده اند.
خلاصه آن که تصوف را هم به دلیل آسیبها و آرایهها و هم به سبب واقعیتها و فرصتها نمی توان نادیده گرفت و از سوی دیگر، شناخت این پیکره پراکنده و چهره چندگون هم بدون مطالعات دقیق نظری و میدانی به فرجام نیک نمیرسد.
از این رو، کارگروه تصوف (در دفتر تبلیغات اسلامی) که اساتید و محققان تصوفپژوه چندی را در خود جای داده است، تصمیم بر آن گرفت که با پی ریزی سلسله همایشها و نشستهای تخصصی، به ادبیات علمی در این زمینه دامن زند.
نخستین همایش تصوف شناسی انتقادی، با عنوان «تصوف؛ شاخصه ها و نقدها»، به دنبال فراخوان اندیشهورانِ دردشناسی است که صبورانه و مخلصانه قدم در این راه نهند و با تولید ادبیات علمی در این خصوص، راه روشنی فراروی جامعه اسلامی ایران و به ویژه نسل جوان قرار دهند. در این راه عنایات اولیای الهی و توجهات حضرت ولیعصر(عج) را توشه راه خود می دانیم و همت اندیشمندان حوزه و دانشگاه را بزرگترین سرمایه در این راه بلند و مقدس می انگاریم. از همه عزیزانی که در ابعاد علمی و اجرائی، مسئولان این همایش را یاری رساندند، تشکر و قدردانی می کنیم و دست همکاری به سوی دیگر بزرگوارانی که با آثار و آرای خود ما را مدد می رسانند، دراز می کنیم.
محمد تقی سبحانی
رئیس همایش ملی تصوف؛ شاخصهها و نقدها
به مناسبت برگزاری نخستین «همایش ملی تصوف؛ شاخصهها و نقدها» در ۱۹ مهرماه ۹۷، از سوی رئیس همایش استاد محمد تقی سبحانی، مقدمه ای بر ویژه نامه همایش نگاشته شده که به دلیل اهمیت مطالب آن، در این جا بازنشر می یابد. در این نوشتار کوتاه، با مروری به تاریخ تصوف، به مهمترین شاخصهها و آسیبهای صوفیه اشاره شده و چارچوبی برای تحلیل کلان تصوف به دست می دهد.تصوف از قرن دوم به تدریج در محیط اسلامی پا گرفت و پرورده شد و در سده های میانی به یکی از عوامل مهم اثرگذار در حوزه فرهنگی و اجتماعی بدل گشت و تا به امروز در شرق و غرب جهان اسلام با نامها و نشانهای مختلف به حیات خویش ادامه میدهد. این تصویر کلی هر چند روایت صادقی از هویت تاریخی تصوف است ولی هرگز گویای حقائق پیدا و پنهان صوفیه نیست و بدین سادگی نمی توان از ابعادِ تودرتو و آدابِ و آیین پیچ در پیچ آن پرده برداشت.
با این حال، صوفیان تقریبا از همان آغاز، حساب خود را از سایر مسلمانان جدا ساختند و با برتربینیِ راه و رسم خویش، برای خود حلقه های خاص برگزیدند و تکایا و خانقاهها ساختند. این خودگروی و انزواجوئی از خلق، کار متصوفه را به فرقه گرائی کشاند و برخلاف ادعای نخستین، مذهب عشق به ستیزه جوئی با فقیهان و متکلمان درآمد و حتی دامنه نابردباری آنان به سایر فرقه های صوفیان کشانده شد و رسم طرد و تکفیر به میانه مدعیان صفا و مروت در یک فرقه واحد نیز رسید.
این واگرائیها زمانی پر رنگتر و پیچیدهتر گشت که طریقتهای صوفیه با جعل سلسله انساب و موروثی کردن خرقه ارشاد، راه حقانیت را بر دیگر صوفیان بستند و هر گروه با انحصارگرائی و با اعتبار بخشی به راه و رسم خود، سلوک معنوی را به دالانی برای قطبپرستی و سرسپاری به مرشد و شیخ بدل ساخت.
درونگرائی و باطنگروی در مسلک درویشان، باب کرامت سازی و خرافه اندازی را بازگذاشت و با بالا گرفتن ادعای مقامات در میان بزرگان صوفی، ژندهپوشی و دستگاه ساده صوفیانِ نخستین کمکم جای خود را به اشرافیت معنوی و سلسله مراتب مریدان و سالکان سپرد.
اعتقاد به شهود شخصی به عنوان تنها راه دریافت حقیقت -آن هم شهود شیخ و قطب طریقت- در کنار انکار عقل و شریعت ، راه را بر خیال افسارگسیخته و تمایلات رهای بشری گشود و تصوف به دامنی برای پرورش و پرواز وهم در دنیای بی انتها و بی سنجه ذوق و ذهن بدل گشت.
با ورود عنصر اندیشهورزی به فضای وهمآلود صوفیانه، هر چند دامن خیال، اندکی برچیده شد، اما همزمان، راه خِرد در هزارتوی انگارههای نوستالوژیک هنری و ادبی گم شد و به تدریج عقل نیز در کمند تخیلات بیمهار اهل دل گرفتار آمد.
به این ترتیب، داستان شطحگوئی و تناقضپردازی که روزگاری به حلقه مشایخ و مریدان محدود بود، در دوره میانه، با چاشنی تفلسف، به یک چالش جدی بدل گشت و مغزهای بزرگان تصوف را قرنها به کار عقلانیسازی مفاهیم پارادوکسیکال کشاند و صوفیان قلندری و ملامتی را در قید و بند داده های فلسفی گرفتار ساخت.
البته چهره چندگانه تصوف به همین جا ختم نمی شود: چنان که گفتیم، تصوف در هر مذهب و مأوآ که جای گرفت، سیرت خود را در آن گذاشت و صورت از آن بازگرفت. همین صورتها و سیرتهای در هم تنیده است که کار شناخت تصوف را دشوارتر و راه بازشناسی هویت آن را از آموزههای اصیل دینی با سختی مواجه می سازد. وقتی که تصوف با تشبیه حنبلی و جبر اشعری و تنزیه اعتزالی و ولایت شیعی گره می خورد و خود را در شبه قاره با حنفیگری و سلفی پیشگی، و در ایران با تشیع قلندری، و در عراق با صابئی گری و ایزدیگرائی، و در ترکیه با فرقههای غالیانه و علی اللهی و در شمال آفریقا با مسجد و مدرسه پیوند میزند، روشن است که کار یک پژوهشگر تصوف با چه تنگناهائی مواجه می شود و در این میدان آشفته، تکلیف یک ناظر ناوارد پیشاپیش روشن است.
فرقه های صوفی با دنیای سیاست نیز یکدست و یکساز نبوده اند و بسته به شرایط و زمینه ها، واکنشهای مختلفی از خود بروز دادهاند؛ در حالی که بیشتر صوفیان با سیاست میانه ای نداشته و یا با قدرتهای زمان همراهی می کردند، گروههائی هم بوده اند که در راه حقطلبی و آزادیخواهی تلاش و مجاهدت داشتند.
ماجرای صوفیه و سیاست اما در دوران معاصر بسی پیچیده تر وحیرتانگیزتر است. در حالی که فرقه های صوفیه در ایران و برخی کشورهای همجوار به عشقبازی با حکومتهای فاسد و دولتهای استعماری سرگرم بودند و یا دست کم سر به گریبان خویش داشتند، برخی حرکتهای صوفیانه در شمال آفریقا قدم در راه استقلال و آزادگی از یوغ طاغیان و اشغالگران گذاشتند. این ناهمگونی و ناپایداری در مواضع سیاسی، قبل از هر چیز ریشه در رویکرد انفعالی و منطق انزواجویانه تصوف دارد. صوفیان برخلاف سنت پیامبران، معنویت را در زاویه و دیر جستهاند و سلوک در درون را با حضور در حیات اجتماعی در تنافی دیده اند.
خلاصه آن که تصوف را هم به دلیل آسیبها و آرایهها و هم به سبب واقعیتها و فرصتها نمی توان نادیده گرفت و از سوی دیگر، شناخت این پیکره پراکنده و چهره چندگون هم بدون مطالعات دقیق نظری و میدانی به فرجام نیک نمیرسد.
از این رو، کارگروه تصوف (در دفتر تبلیغات اسلامی) که اساتید و محققان تصوفپژوه چندی را در خود جای داده است، تصمیم بر آن گرفت که با پی ریزی سلسله همایشها و نشستهای تخصصی، به ادبیات علمی در این زمینه دامن زند.
نخستین همایش تصوف شناسی انتقادی، با عنوان «تصوف؛ شاخصه ها و نقدها»، به دنبال فراخوان اندیشهورانِ دردشناسی است که صبورانه و مخلصانه قدم در این راه نهند و با تولید ادبیات علمی در این خصوص، راه روشنی فراروی جامعه اسلامی ایران و به ویژه نسل جوان قرار دهند. در این راه عنایات اولیای الهی و توجهات حضرت ولیعصر(عج) را توشه راه خود می دانیم و همت اندیشمندان حوزه و دانشگاه را بزرگترین سرمایه در این راه بلند و مقدس می انگاریم. از همه عزیزانی که در ابعاد علمی و اجرائی، مسئولان این همایش را یاری رساندند، تشکر و قدردانی می کنیم و دست همکاری به سوی دیگر بزرگوارانی که با آثار و آرای خود ما را مدد می رسانند، دراز می کنیم.
محمد تقی سبحانی
رئیس همایش ملی تصوف؛ شاخصهها و نقدها