سلام اعضا محترم انجمن منجی؛
لطفا شرح حال منو بخونید و راهنماییم کنید.
من مادر دو پسر هستم اولی نوزده سالشه پسر مومن و سربراه و درسخوان و ازش خیلی راضیم شکرخدا.
اما پسر دومم که هجده سالشه متاسفانه دو ساله که راه باطل رو پیش گرفته و وارد فرقه شیطان پرستها شده و اونقدی کارو بجای باریک کشونده که علنا و آشکارا حرمت مقدسات رو میشکنه و به ذات اقدس پروردگار و قرآن کریم بی احترامی میکنه. از جهت همین گستاخی ها بارها از جانب پدرشم تنبیه شده و منم خیلی مواخذه اش کردم ولی اصلا تغییری نکرده و هرچی گذشت بدتر شد تا حدی که حتی سعی میکنه دیگرانم به فرقه باطل و کثیف شون دعوت کنه.
ضمنا بخاطر عقاید شیطان پرستی که خیلیم روش تعصب داره چند جای صورتشو پیرسینگ کرده و بدنشم پر از خالکوبی و.... کارای کثیف و پست تر از حیوان انجام میده.
دکور اتاقشم به شکل زشت و افتضاح و عجیبی درست کرده و یبار اتفاقی به اتاقش رفتم و دیدم داشت اعمال و عبادات شیطان پرستی انجام میداد و خیلیم بدش اومد که چرا سرزده رفتم اتاقش.
بعد از کلی کشمکش آخرش همسرم گفت که باید پسرمونو از خونه بیرونش کنیم منم دیگه نتونستم مقاومت کنم با اینکه بهرحال راضی نبودم پسرمو از خونه اخراج کنم ولی دیگه همسرم کلافه شده تحمل این وضعو نداشت.
شنبه بعد از عید سعید فطر؛ با شوهرم رفته بودیم منزل یکی از دوستا و وقتی برگشتیم پسرم خونه نبود.
غروب زنگ زدن گفتن پسرتون توی جاده خارج از شهر ماشین بهش زده و ظاهرا راننده هه فرار کرده بوده بچمو بردن بیمارستان. جمجمه اش شکست، کبد و حفره شکمش خونریزی شدید کردن و ساعد دستشم شکسته. اونا کار خاصی نتونستن کنن پسرمو اعزام کردن بیمارستان مرکز استان.
شوهرم همش میگفت و الانم میگه به درک! چون پسر ما مرتد و شیطان پرسته و حکمش اعدامه پس مهم نیست هر طوریش بشه.
با اینحال من بخاطر عاطفه مادرانه و وخامت حال پسرم؛ اومدم مرکز استان هتل گرفتم.
هر روز سر میزدم و میدیدم این یکی بیمارستانم بدرد نمیخوره. حتی تخت خالی آی سی یو هم نداشتن پسرمو سی سی یو خوابونده بودن.
برا همین من به زحمت هزینه جور کردم ریسک کردم و با وجود نارضایتی و عصبانیت شوهرم؛ بچمو با حال خراب و سطح هوشیاری بسیار پایین؛ جابجاش کردم بیمارستان خصوصی.
اونجا دو شب آی سی یو بود و مراقبت تخصصی و حرفه ای براش انجام شد.
و اما پریروز متوجه شدم شوهرم اومده و با رضایت خودش؛ پسرمونو بیهوش و بدحال از آی سی یو ترخیص کرده و برگردونده به همون بیمارستان دولتی!!
الان حال بچم شدیدا وخیمه. اینجا که بود مراقبت ها ضعیف بودن و مشکلات ثانویه درست شده بودن.
شوهرم برا اینکه شانس زنده موندن پسرمونو کم کنه؛ اینکارو کرد.
من زنگ زدم گفتم اگه بچم چیزیش بشه تا ابد باهات حرف نخواهم زد...
اعضا محترم؛ خواهش میکنم منو راهنمایی کنید چیکار کنم؟؟
خودم میدونم پسرم عقایدش باطلن و گناهکار و بسیار مقصره ولی برا من حفظ زندگی بچم مهمه. لطفا راهنماییم کنید.
لطفا شرح حال منو بخونید و راهنماییم کنید.
من مادر دو پسر هستم اولی نوزده سالشه پسر مومن و سربراه و درسخوان و ازش خیلی راضیم شکرخدا.
اما پسر دومم که هجده سالشه متاسفانه دو ساله که راه باطل رو پیش گرفته و وارد فرقه شیطان پرستها شده و اونقدی کارو بجای باریک کشونده که علنا و آشکارا حرمت مقدسات رو میشکنه و به ذات اقدس پروردگار و قرآن کریم بی احترامی میکنه. از جهت همین گستاخی ها بارها از جانب پدرشم تنبیه شده و منم خیلی مواخذه اش کردم ولی اصلا تغییری نکرده و هرچی گذشت بدتر شد تا حدی که حتی سعی میکنه دیگرانم به فرقه باطل و کثیف شون دعوت کنه.
ضمنا بخاطر عقاید شیطان پرستی که خیلیم روش تعصب داره چند جای صورتشو پیرسینگ کرده و بدنشم پر از خالکوبی و.... کارای کثیف و پست تر از حیوان انجام میده.
دکور اتاقشم به شکل زشت و افتضاح و عجیبی درست کرده و یبار اتفاقی به اتاقش رفتم و دیدم داشت اعمال و عبادات شیطان پرستی انجام میداد و خیلیم بدش اومد که چرا سرزده رفتم اتاقش.
بعد از کلی کشمکش آخرش همسرم گفت که باید پسرمونو از خونه بیرونش کنیم منم دیگه نتونستم مقاومت کنم با اینکه بهرحال راضی نبودم پسرمو از خونه اخراج کنم ولی دیگه همسرم کلافه شده تحمل این وضعو نداشت.
شنبه بعد از عید سعید فطر؛ با شوهرم رفته بودیم منزل یکی از دوستا و وقتی برگشتیم پسرم خونه نبود.
غروب زنگ زدن گفتن پسرتون توی جاده خارج از شهر ماشین بهش زده و ظاهرا راننده هه فرار کرده بوده بچمو بردن بیمارستان. جمجمه اش شکست، کبد و حفره شکمش خونریزی شدید کردن و ساعد دستشم شکسته. اونا کار خاصی نتونستن کنن پسرمو اعزام کردن بیمارستان مرکز استان.
شوهرم همش میگفت و الانم میگه به درک! چون پسر ما مرتد و شیطان پرسته و حکمش اعدامه پس مهم نیست هر طوریش بشه.
با اینحال من بخاطر عاطفه مادرانه و وخامت حال پسرم؛ اومدم مرکز استان هتل گرفتم.
هر روز سر میزدم و میدیدم این یکی بیمارستانم بدرد نمیخوره. حتی تخت خالی آی سی یو هم نداشتن پسرمو سی سی یو خوابونده بودن.
برا همین من به زحمت هزینه جور کردم ریسک کردم و با وجود نارضایتی و عصبانیت شوهرم؛ بچمو با حال خراب و سطح هوشیاری بسیار پایین؛ جابجاش کردم بیمارستان خصوصی.
اونجا دو شب آی سی یو بود و مراقبت تخصصی و حرفه ای براش انجام شد.
و اما پریروز متوجه شدم شوهرم اومده و با رضایت خودش؛ پسرمونو بیهوش و بدحال از آی سی یو ترخیص کرده و برگردونده به همون بیمارستان دولتی!!
الان حال بچم شدیدا وخیمه. اینجا که بود مراقبت ها ضعیف بودن و مشکلات ثانویه درست شده بودن.
شوهرم برا اینکه شانس زنده موندن پسرمونو کم کنه؛ اینکارو کرد.
من زنگ زدم گفتم اگه بچم چیزیش بشه تا ابد باهات حرف نخواهم زد...
اعضا محترم؛ خواهش میکنم منو راهنمایی کنید چیکار کنم؟؟
خودم میدونم پسرم عقایدش باطلن و گناهکار و بسیار مقصره ولی برا من حفظ زندگی بچم مهمه. لطفا راهنماییم کنید.