فضايل امام باقر (ع)

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
[FONT=&quot] اول، علم و دانش: در كشف الغمة از[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] حافظ عبد العزيز بن اخضر جنابذى در كتابش موسوم به معالم العترة الطاهرة از حكم بن[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] عتيبه نقل شده است كه در مورد آيه ان فى ذلك لايات للمتوسمين[/FONT][SUP][FONT=&quot] (1) [/FONT][/SUP] [FONT=&quot]گفت[/FONT][FONT=&quot]: «[/FONT][FONT=&quot]به خدا سوگند محمد بن على در رديف همين هوشمندان است» .در صفحات بعد سخن ابو زرعه[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] را نقل خواهيم كرد كه گفته است: به جان خودم ابو جعفر از بزرگ‏ترين دانشمندان است[/FONT][FONT=&quot]. [/FONT]

[FONT=&quot] ابو نعيم در حلية الاولياء نوشته است[/FONT][FONT=&quot]: [/FONT] [FONT=&quot] مردى از ابن عمر درباره مسئله‏اى پرسش كرد.ابن عمر نتوانست او را پاسخ گويد.پس به[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] سوى امام باقر (ع) اشاره كرد و به پرسش كننده گفت : نزد اين كودك برو و اين مسئله[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] را از او بپرس و جواب او را هم به من بازگوى.آن مرد به سوى امام باقر (ع) رفت و[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] مشكل خود را مطرح كرد.امام نيز پاسخ او را گفت.مرد به نزد ابن عمر بازگشت و وى را[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] از جواب امام باقر (ع) آگاه كرد.آنگاه ابن عمر گفت: اينان اهل بيتى هستند كه از همه[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] علوم آگاهى دارند[/FONT][FONT=&quot]. [/FONT] [FONT=&quot] در حلية الاولياء آمده است: محمد بن[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] احمد بن حسين از محمد بن عثمان بن ابى شيبه، از ابراهيم بن محمد بن ابى ميمون، از[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] ابو مالك جهنى، از عبد الله بن عطاء، نقل كرده است كه گفت: من هيچ يك از دانشمندان[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] را نديدم كه نسبت به دانشمندى ديگر كم دانش‏تر باشند مگر نسبت به ابو جعفر.من حكم[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] را مى‏ديدم كه در نزد او چون شاگردى مى‏كرد[/FONT][FONT=&quot].

[/FONT]
[FONT=&quot] شيخ مفيد در كتاب ارشاد مى‏نويسد[/FONT][FONT=&quot]: [/FONT] [FONT=&quot] شريف ابو محمد حسن بن محمد از جدم، از محمد بن قاسم شيبانى، از عبد الرحمن بن صالح[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] ازدى، از ابو مالك جهنى، از عبد الله بن عطاء مكى، روايت كرده است كه گفت: هرگز[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] دانشمندى را نديدم كه نسبت به دانشمندى ديگر آگاهيهايش كمتر باشد مگر نسبت به ابو[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] جعفر محمد بن على بن حسين.من حكم بن عتيبة را با آن آوازه‏اى كه در ميان پيروانش[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] داشت مى‏ديدم كه در مقابل آن حضرت چونان طفلى مى‏نمود كه در برابر آموزگارش قرار[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] گرفته است[/FONT][FONT=&quot]. [/FONT] [FONT=&quot] ابن جوزى در تذكرة الخواص، مى‏نويسد[/FONT][FONT=&quot]: [/FONT] [FONT=&quot] عطاء مى‏گفت هيچ يك از دانشمندان را نديدم كه دامنه دانايى‏اش نسبت به دانشمندى[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] ديگر كمتر باشد مگر نسبت به ابو جعفر.من حكم را ديدم كه در نزد آن حضرت چونان[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] پرنده‏اى ناتوان بود.ابن جوزى مى‏گويد: «منظور وى از حكم همان حكم بن عتيبه بود كه[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] در روزگار خود دانشمندى بزرگ به شمار مى‏آمد[/FONT][FONT=&quot]» . [/FONT]
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : فضايل امام باقر (ع)

[FONT=&quot] اين سخن، چنان كه ملاحظه گرديد، از[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] عطاء نقل شده و باز به همان گونه كه شنيديد ابو نعيم اصفهانى و شيخ مفيد آن را از[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] عبد الله بن عطاء روايت كرده‏اند.محمد بن طلحه نيز در كتاب مطالب السؤول، اين روايت[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] را به همين نحو نقل كرده است.البته در اين باره ملقب شدن آن حضرت به لقب باقر العلم[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] و شهرت وى در ميان خاص و عام و در هر عصر و زمان بدين لقب كفايت مى‏كند[/FONT][FONT=&quot]. [/FONT] [FONT=&quot] ابن شهر آشوب در كتاب مناقب از محمد[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] بن مسلم نقل كرده است كه گفت: من سى هزار حديث از آن حضرت پرسيدم.شيخ مفيد نيز در[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] كتاب اختصاص، به نقل از جابر جعفى آورده است: ابو جعفر امام باقر (ع) هفتاد هزار[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] حديث برايم گفت كه هرگز از كسى نشنيده بودم[/FONT][FONT=&quot]. [/FONT]
[FONT=&quot]ويسد: از هيچ كدام از[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] فرزندان امام حسن (ع) و امام حسين (ع) اين اندازه از علم دين و آثار و سنت و علم[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] قرآن و سيره و فنون ادب كه از امام باقر (ع) صادر شده، ظاهر نشده است[/FONT][FONT=&quot]. [/FONT] [FONT=&quot] ما در صفحات آينده از بزرگان مسلمان[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] از صحابه، تابعان و فقيهان و نويسندگان و بسيارى ديگر كه از علم و دانش آن حضرت[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] بهره‏مند گشته‏اند، ياد خواهيم كرد.تحقيقا بسيارى از دانشمندان از آن حضرت كسب علم[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] كرده و بدو اقتدا نموده بودند و گفتار آن حضرت را پيروى مى‏كردند و از فقه و دلايل[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] روشنى بخش حضرتش در توحيد و فقه و كلام كمال استفاده را به عمل مى‏آوردند[/FONT][FONT=&quot]. [/FONT]
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : فضايل امام باقر (ع)

[h=3][FONT=&quot] گفتار آن حضرت درباره توحيد[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][/h] [FONT=&quot] بنابر نقل مدائنى، روزى يكى از اعراب[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] باديه به خدمت ابو جعفر محمد بن على آمد و از وى پرسيد: آيا به هنگام عبادت خداوند[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] هيچ او را ديده‏اى؟ امام پاسخ داد: من چيزى را كه نديده باشم عبادت نمى‏كنم.اعرابى[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] پرسيد: چگونه او را ديده‏اى؟ فرمود: ديدگان نتوانند او را ديد اما دلها با نور[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] حقايق ايمان او را مى‏بينند.با حواس به درك نمى‏آيد و با مردمان قياس نمى‏شود.با[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] نشانه‏ها شناخته شود و با علامتها موصوف گردد.در كار خود هرگز ستم روا نمى‏دارد.او[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] خداوندى است كه جز او معبودى نيست.اعرابى با شنيدن پاسخ امام باقر (ع) گفت: خداوند[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] خود آگاه‏تر است كه رسالتش را كجا قرار دهد[/FONT][FONT=&quot]. [/FONT] [h=3][FONT=&quot] احتجاج آن حضرت با محمد بن منكدر از[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] زاهدان و عابدان بلند آوازه عصر خويش[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][/h] [FONT=&quot] شيخ مفيد در ارشاد، نويسد: شريف ابو[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] محمد حسن بن محمد از جدم، از يعقوب بن يزيد از محمد بن ابى عمير، از عبد الرحمن بن[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] حجاج، از ابو عبد الله امام صادق (ع) نقل كرده است كه فرمود: محمد بن منكدر مى‏گفت[/FONT][FONT=&quot]: [/FONT] [FONT=&quot] گمان نمى‏كردم كسى مانند على بن حسين، خلفى از خود باقى گذارد كه فضل او را داشته[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] باشد، تا اينكه پسرش محمد بن على را ديدم[/FONT][FONT=&quot]. [/FONT] [FONT=&quot] مى‏خواستم او را اندرزى گفته باشم اما[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] او به من پند داد.ماجرا چنين بود كه من به اطراف مدينه رفته بودم ساعت بسيار گرم[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] مى‏بود.در آن هنگام با محمد بن على مواجه شدم.او هيكل‏مند بود و به دو نفر از[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] غلامانش تكيه داده بود.من با خودم گفتم: يكى از شيوخ قريش در اين گرما و با اين حال[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] در طلب دنيا كوشش مى‏كند.به خدا او را اندرز خواهم گفت.پس نزديك او شدم و سلامش[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] دادم او نيز در حالى كه عرق مى‏ريخت با گشاده‏رويى جوابم گفت.به وى عرض كردم[/FONT][FONT=&quot]: [/FONT] [FONT=&quot] خداوند كار ترا اصلاح كناد! يكى از شيوخ قريش در اين ساعت و با اين حال براى دنيا[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] كوشش مى‏كند! به راستى اگر مرگ فرا رسد و تو در اين حال باشى چه مى‏كنى؟

او دستان[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] خود را از غلامانش برگرفت و به خود تكيه كرد و گفت: به خدا سوگند اگر مرگ من در اين[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] حالت فرا رسد مرگم فرا رسيده در حالى كه من به طاعتى از طاعات الهى مشغولم.در حقيقت[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] من با اين طاعت مى‏خواهم خود را از تو و از ديگران بى‏نياز كنم.بلكه من هنگامى از[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] مرگ باك دارم كه از راه برسد در حالى كه من مشغول به يكى از معاصى الهى باشم[/FONT][FONT=&quot]. [/FONT]
[FONT=&quot] محمد بن مكندر گويد: گفتم: «خدا ترا[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] رحمت كند! مى‏خواستم اندرزت گفته باشم اما تو به من اندرز دادى[/FONT][FONT=&quot]» . [/FONT] [FONT=&quot] كلينى در كافى، مانند همين روايت را[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] از على بن ابراهيم، از پدرش و محمد بن اسماعيل، از فضل بن شاذان و هم او، از ابن[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] ابى عمير، از عبد الرحمن بن حجاج، از امام صادق (ع) نقل كرده‏اند[/FONT][FONT=&quot]. [/FONT]
 

نورا

کاربر ویژه
"کاربر *ویژه*"
پاسخ : فضايل امام باقر (ع)

[FONT=&quot] نگارنده: معناى سخن محمد بن منكدر كه[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] گفته بود: «مى‏خواستم اندرزت گفته باشم ولى تو به من اندرز دادى» اين است كه وى[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] همچون طاووس يمانى و ابراهيم ادهم و...از متصوفه بود و اوقات خود را به عبادت سپرى[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] مى‏كرد و دست از كسب و كار شسته بود و بدين سبب خود را سربار مردم كرده بود.و بار[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] زندگى خود را بر دوش مردم نهاده بود او مى‏خواست امام باقر (ع) را نصيحت كند كه[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] مثلا شايسته نيست آن حضرت در آن گرماى روز به طلب دنيا برود.امام (ع) نيز بدو پاسخ[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] مى‏دهد كه: بيرون آمدن وى براى يافتن رزق و روزى است تا احتياج خود را از مردمان[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] ببرد كه اين خود از برترين عبادات است.اندرزى كه اين سخن براى ابن منكدر داشت اين[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] بود كه وى در ترك كسب و كار و انداختن بار زندگيش بر دوش مردم و اشتغالش به عبادت[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] راهى خطا در پيش گرفته است.به همين جهت بود كه ابن منكدر گفت: «مى‏خواستم اندرزت[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] گفته باشم[/FONT][FONT=&quot]...»[/FONT] [FONT=&quot] بنابر همين اصل است كه از صادقين (ع[/FONT][FONT=&quot]) [/FONT] [FONT=&quot] دستور اشتغال به كسب و كار و نهى از افكندن بار زندگى بر دوش ديگران صادر شده[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] است.از آنان همچنين روايت شده است كه اگر كسى به عبادت خداى پردازد و شخص ديگرى در[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] پى كسب و كار روانه شود، عبادت اين شخص اخير بالاتر و برتر از آن ديگرى است.امام[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] صادق (ع) از پيامبر (ص) نقل كرده است كه فرمود: «ملعون است ملعون است كسى كه خود را[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] سربار مردمان قرار دهد[/FONT][FONT=&quot]» . [/FONT] [FONT=&quot] پى‏نوشت[/FONT][FONT=&quot]:[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] 1 [/FONT] [FONT=&quot] ـ حجر/75: و در اين (عذاب) هوشمندان[/FONT][FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot] را عبرت و بصيرت بسيار است

[/FONT]
[h=3][FONT=&quot] كتاب: سيره معصومان، ج 5، ص[/FONT][FONT=&quot] 18[/FONT][/h] [h=3][FONT=&quot] نويسنده: سيد محسن امين[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][/h] [h=3][FONT=&quot] ترجمه: على حجتى كرمانى[/FONT][/h][FONT=&quot]

[/FONT] [FONT=&quot] [/FONT]
 
بالا