اوضاع سياسي دوران امام حسن عسكري(ع)

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
تاريخ اسلام، بيان گر مظلوميت ها و جورهايي است كه جائران بعد از رحلت آخرين سفير الهي يعني حضرت محمد مصطفي ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بر خاندان پاك او روا داشته و كارنامه هاي سياهي را از خود به يادگار نهاده اند.
اين مظلوميت ها و جورها با جراحت زهراي اطهر و بستن دستان امام علی علیه السلام شروع مي شود و با روايت امام حسن علیه السلام و امام حسين علیه السلام و شهادت امام سجاد و امام محمدباقرعلیه السلام و مرگ مروان بن محمد در دوره سياه بني اميه به پايان مي رسد.



از آن پس دوره جديد حكومتي با شعار حماسه از خاندان رسول صلي الله عليه و آله و سلم روي كار مي آيد كه خواهان انتقام خون هاي به ناحق ريخته خوب ترين بندگان خدا يعني ائمه اطهار عليهم السلام است. اما آن ها نيز روي تاريخ را سفيد كردند، به گونه اي كه ملت اسلام آرزوي حكومت امويان را در سر مي پروراند.


دوره بني عباس يا عباسيان به وسيله فردي خونريز و سنگدل به نام ابو العباس عبد الله بن محمد مشهور به سفاح پايه ريزي شد و همه شعارهاي شان را زير پا نهاده و فقط انتظارش را در اذهان باقي گذاردند. آن ها نيز يكي پس از ديگري، ائمه اطهار عليهم السلام را زير فشار سياسي و اجتماعي قرار داده و با ا ين كار باعث عقب ماندن امت اسلام گشتند و از همه مهم تر اين كه آنان دست خبيث خود را به قتل شش امام معصوم يعني امام صادق ـ عليه السلام ـ تا امام حسن عسگري ـ عليه السلام ـ آلوده ساختند.


 
آخرین ویرایش:

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
امام حسن عسگري ـ عليه السلام ـ در زمان خلافت سه خليفه عباسي زندگي و امامت مي كرد كه اولين خليفه به نام معتز بالله بود كه فرزند متوكل عباسي است كه پس از بركناري مستعين در سال 252 هـ.ق زمام امور را به دست گرفت.


در آن زمان تركان تسلط زيادي بر امور كشور داشتند و به جاي اين كه آنان مطيع خليفه باشند، خليفه مطيع آنان بود. كه به طور خلاصه بايد بيان داشت، دوران معتز، دوران درگيري او با تركان بوده است. تركان وقتي ديدند كه معتز به قتل عام آن ها فكر مي كند و در پي كشتن سران آن هاست، تصميم گرفتند كه دسته جمعي به نزد او بروند و او را ملامت كنند و از او پول بگيرند. ولي او از اين كار امتناع ورزيد، تركان بر سرش ريختند و در نتيجه او را كشتند. كه بعد از او «مهتدي» دومين خليفه معاصر امام يازدهم ـ عليه السلام ـ و چهاردهمين خليفه عباسي بود كه بر مسند خلافت تكيه زد.


«مهتدي» از ابتداي خلافتش، عمر بن عبد العزيز، حاكم اموي را الگوي خويش قرار داد، او گاهي مي گفت: در ميان خلفاي اموي حداقل يك فرد پاكدامن وجود داشت، براي ما بسيار شرم آور است كه در ميان خلفاي عباسي كسي شبيه او نباشد.


از اين رو، محلي براي دادرسي به شكايت مردم بنا كرد و خود شخصاً به دادخواهي مي پرداخت. او امر به معروف و نهي از منكر مي كرد و شراب و آوازه خواني را ممنوع ساخت و هر روز جمعه براي اقامه نماز جمعه به مسجد جامع مي رفت. و در دل شب با خدا خلوت مي كرد و مي گريست.(1)


چنين كسي با چنين احوالي كه ذكر شد، مي بايست در رده اولياء خدا قرار گيرد. اما مي بينيم او كه اين چنين به درگاه باري تعالي اشك و فغان سر مي دهد فرزند ارجمند پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ يعني امام عسگري ـ عليه السلام ـ را در زندان قرار داده و حتي تصميم بر قتل آن حضرت گرفته بود. كارهاي مهتدي در جلب نظر عام و خاص زمينه توطئه تركان بر او را فراهم ساخت كه منجر به كشته شدنش گرديد. در زمان مهتدي، شورش هاي زيادي به وقوع پيوست كه مشهورترين آن، قيام صاحب الزنج مي باشد.


او مدعي بود كه او ذريه اهل بيت است. او خود را علي بن محمد بن احمد بن عيسي بن زيد بن علي بن حسن بن ابي طالب مي دانست اما اعمالش مناقض يك ديگر بودند و كودكان و افراد ناتوان را به قتل مي رساند . از امام حسن عسگري ـ عليه السلام ـ درباره او سؤال كردند، حضرت فرمود:


«صاحب الزنج ليس منا اهل البيت او ليس من اهل البيت.(2) او از ما نيست بلكه هيچ وقت از ما اهل بيت نبوده است».


بدين سان، امام ـ عليه السلام ـ با اين بيان شيوا، او را رسوا و هم چنين ذهن عوام را از بدبيني و سوء ظن نسبت به اهل بيت ـ عليهم السلام ـ پاك ساخت.



 

mahdi gh

کاربر با تجربه
"بازنشسته"
«معتمد» سومين خليفه عباسي معاصر امام حسن عسگري ـ عليه السلام ـ مي باشد. او چهار سال از دوران امامت امام همام ـ عليه السلام ـ در مسند خلافت بود. مورخان درباره او نوشته اند: او فردي عياش و مفسد الراي و اخلاق بود بديهي است كه كسي كه مدام در مستي و جام و شراب غوطه ور باشد، ديگر جايي براي رسيدگي به امور ديگر ندارد. معتمد نيز مانند خلفاي پيشين، همچنان امام عسگري ـ عليه السلام ـ را زير فشار و زندان قرار داد. او دژخيماني چون يحيي بن قتيبه و علي بن جرين را براي اذيت و آزار امام حسن عسگري ـ عليه السلام ـ گمارد.(3) بايد گفت كه اوضاع سياسي در زمان امام حسن عسگري ـ عليه السلام ـ دوران خفقان و فشار و سياهي بود. بطوري كه اين فشار و خفقان بر اوج خود در زمان امام عسگري ـ عليه السلام ـ رسيده بود. و اين به خاطر دو علت بود.


1ـ در زمان امام يازدهم ـ عليه السلام ـ شيعه به صورت يك قدرت عظيم در عراق در آمده بود و همه مي دانستند كه اين گروه، حكومت هيچ يك از عباسيان را مشروع نمي دانند و هيچ گاه سر تعظيم در برابر آن ها فرود نمي آورند.


2ـ به دليل اين كه امام يازدهم ـ عليه السلام ـ پدر منجي عالم بشريت است، خاندان عباسي و پيروان آنان از طريق روايات و اخبار متواتر مي دانستند كه آن كسي كه تار و مار كننده حكومت هاي خود كامه و براندازنده طاغوتيان است، همان مهدي موعود ـ عليه السلام ـ و از نسل امام عسگري ـ عليه السلام ـ مي باشد، به همين جهت پيوسته مراقب اين امام همام بودند، تا بلكه بتوانند فرزندش را نابود كنند.(4)


در اين چنين شرايط بحراني و جو خفقان حاكم بر جامعه كه ارتباط مستقيم با شيعيان امكان پذير نبود بايد چاره اي انديشيد، لذا ائمه اطهار عليهم السلام از زمان امام صادق ـ عليه السلام ـ راه كاري نو براي ترويج دين مبين و انجام رسالت خويش ابداع كردند و آن استفاده از وكلا و نمايندگان در ساير مناطق بود.


البته عوامل ديگري نيز غير از جو حاكم بر جامعه در تشكيل و گسترش سازمان وكالت، مؤثر بوده است.





پی نوشت:


1.مسعودي، مروج الذهب، ج4، ص110.


2.همان.


3.طبسی، محمدجواد، حیاة الامام العسکری، ص 202.


4.جباري، محمدرضا، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه(ع)، ص75.
 
بالا