Robinson Crusoe
Some people know and like the interesting story of Robinson Crusoe.
In one part it tells about a lot of black men.
These black men eat other men, and so Crusoe is afraid of them.
In the story some of the black men come across the sea and bring another black man with them They want to eat him.
So they make a fire and sit round it.
Crusoe is behind some trees He is looking at them, but they can't see him.
The other black man does not wait He does not want the others to eat him.
So he runs very quickly from them to the trees and finds Crusoe there.
Crusoe helps him, and the other black men go back across the sea.
Now Crusoe has a servant, Friday He is his friend too. Why has he this name? Because he comes to Crusoe on Friday.
Friday has no clothes. So Crusoe makes some for him; and he doesn't know any English, but Crusoe goes on talking to him and after a few weeks Friday can say a lot of things in English.
After some years Friday goes to England with Crusoe, and there he sees many strange things.
But England is not a hot country, and Friday does not like it very much
-----------------------------------------
رابینسون کروزو
بعضی از مردم می شناسند و دوست می دارند داستان جالب رابینسون کروزو.
در یک بخش آن که در مورد مردان سیاه و سفید بود می گوید.
مردان سیاه می خوردند بقیه مردان را و کروزو از آنها ترسیده بود.
در این داستان تعدادی از مردا های سیاه به میان آب آمده و بقیه مردان سیاه نیز با آنها وارد شدند.
آنها می خواستند که مرد را بخورند.
بنابراین آن ها یک آتش درست کردند و نشستند دور آن.
کروزو پشت چند درخت بود
او در جستجوی آن ها بود ولی آن ها نمی توانستند او را ببینند.
بقیه مردان سیاه صبر نکردند.
او نمی خواهد که دیگران او را بخورند.
بنابرین او بسیار سریع از آنجا دوید به سمت درختان و کروزو را در آنجا پیدا کرد.
کروزو او را کمک کرد, و دیگر مردان سیاه به سمت درچه برگشتند.
حالا کروزو یک خدمتکار به نام Friday (جمعه) دارد.
او نیز دوست اوست.
چرا او این نام را دارد؟ چون او در جمعه به سراغ کروزو آمده است.
Friday (جمعه) لباس نداشت! بنابراین کروزو برای او چیزهایی را ایجاد کرد;
و او انگلیسی نمی دانست. اما کروزو قصد داشت با او صحبت کند و بعد از چند هفته جمعه توانست صحبت کند خیلی چیز ها را به انگلیسی.
بعد از چند سال او با کروزو به انگلیس رفت و آنجا که چیزهای بسیار عجیب وجود داشت دید.
ولی انگلیس یک کشور داغ نبود و جمعه این را خیلی دوست نداشت.
ترجمه: Administrator,Zaman-aj.ir
بعضی از مردم می شناسند و دوست می دارند داستان جالب رابینسون کروزو.
در یک بخش آن که در مورد مردان سیاه و سفید بود می گوید.
مردان سیاه می خوردند بقیه مردان را و کروزو از آنها ترسیده بود.
در این داستان تعدادی از مردا های سیاه به میان آب آمده و بقیه مردان سیاه نیز با آنها وارد شدند.
آنها می خواستند که مرد را بخورند.
بنابراین آن ها یک آتش درست کردند و نشستند دور آن.
کروزو پشت چند درخت بود
او در جستجوی آن ها بود ولی آن ها نمی توانستند او را ببینند.
بقیه مردان سیاه صبر نکردند.
او نمی خواهد که دیگران او را بخورند.
بنابرین او بسیار سریع از آنجا دوید به سمت درختان و کروزو را در آنجا پیدا کرد.
کروزو او را کمک کرد, و دیگر مردان سیاه به سمت درچه برگشتند.
حالا کروزو یک خدمتکار به نام Friday (جمعه) دارد.
او نیز دوست اوست.
چرا او این نام را دارد؟ چون او در جمعه به سراغ کروزو آمده است.
Friday (جمعه) لباس نداشت! بنابراین کروزو برای او چیزهایی را ایجاد کرد;
و او انگلیسی نمی دانست. اما کروزو قصد داشت با او صحبت کند و بعد از چند هفته جمعه توانست صحبت کند خیلی چیز ها را به انگلیسی.
بعد از چند سال او با کروزو به انگلیس رفت و آنجا که چیزهای بسیار عجیب وجود داشت دید.
ولی انگلیس یک کشور داغ نبود و جمعه این را خیلی دوست نداشت.
ترجمه: Administrator,Zaman-aj.ir
Translate: Administrator,Zaman-aj.ir