ابعاد سبک های فرزند پروری

jafarhashemlou

کاربر تازه وارد
"منجی دوازدهمی"
بامريند (1991 و 1986 و 1978) در يک رشته مطالعات برجسته دريافت که شيوه هاي مختلف فرزندپروري در دو بعد با هم تفاوت دارند (دارلينگ و استينبرگ، ;1993 مکوبي و مارتين، ;1983 شيفر، ;1959 نقل از زيگلمن، 1999).
1- بعد پذيرندگي - پاسخ دهندگي:

پاسخ دهندگي اشاره به درجه اي دارد که والدين به نيازهاي فرزندانشان پاسخ مي دهند (مکوبي و مارتين، 1983). اين تجربه والديني اشاره مي کند که حمايت کننده هستند و به نيازهاي فرزندان حساس اند. آنها محبت و تحسين و تمجيد را هنگامي که فرزندان نياز دارند، براي آنها فراهم مي کنند. والدين پذيرنده - پاسخ دهنده، خونگرم و مهربان بوده و همواره لبخند مي زنند. بچه ها را تشويق مي کنند و در صورت لزوم وقتي که فرزندشان بدرفتاري مي کند، با آنها به طور انتقادي برخورد مي کنند. اما والديني که کمتر پذيرنده و پاسخ دهنده هستند، اغلب به سرعت انتقاد مي کنند و فرزندانشان را تنبيه و تحقير کرده و ارتباط کمتري با آنها دارند و به طور کلي آنها را ناديده مي گيرند.
2- بعد توقع داشتن - کنترل:

توقع داشتن اشاره مي کند به درجه اي که والدين انتظارات و درخواست هايي از فرزندان خود دارند و به رفتار مسئولانه بچه ها دلالت دارد (مکوبي و مارتين، 1983). اين والدين استانداردهاي زيادي براي کودکان تعيين مي کنند و انتظار دارند فرزندان به آن استانداردها دست يابند (برجعلي، 1380). اما والديني که توقع کمتري دارند و کنترل کننده اند، به عنوان والدين سهل گيرناميده مي شوند. خواسته ها و تقاضاي آنها از فرزندانشان کم است و به آنها اجازه مي دهند عقايد و هيجانات شان را بروز دهند (زيگلمن، 1999).
ابعاد فرزندپروري در چارچوب روابط والد - کودک نيز مورد بررسي بوده است. تاثير محيط خانواده بر رشد کودک اغلب به وسيله مشاهده تعامل والد - فرزند صورت مي پذيرد.

در اين مشاهدات هم ويژگي هاي رفتاري والدين به وسيله دو بعد ارزيابي شده است.

الف- پذيرش (گرمي) که شامل حمايت و پرورش عاطفه مثبت بين والد و کودک مي باشد;
ب- کنترل: شامل آن دسته از رفتارهاي والدين است که رفتار کودک خود را هدايت مي کنند; مانند راهنمايي و کنترل، بازدارنده يا تسهيل کننده (کنين و همکاران; نقل از هيبتي، 1381).

بعد گرم بودن والدين : گرمي والدين به عنوان يکي از جنبه هاي مهم شيوه هاي فرزندپروري والدين در نظر گرفته مي شود که با شايستگي کودکان ارتباط دارد. اين بعد نيرومندترين و دائمي ترين اثرات را بر رشد کودک دارد. والديني که در درجه بالايي از اين بعد قرار دارند، نسبت به کودکان خود بامحبت هستند و آنها را مي پذيرند. اما والديني که در درجه کمي از اين بعد قرار دارند نسبت به فرزندان خود سرد و طرد کننده هستند (مظلوم، 1381)
بلسکي (نقل از سانتروک و يوسن، 1992) بيان مي کند که گرم بودن موثرترين بعد والدين در دوران نوزادي است که نه تنها کنش روان شناختي سالم را در طول دوره رشد پرورش مي دهد، بلکه شالوده اساسي تجربيات آينده در آن قرار مي گيرد.
والديني که گرم هستند از تشويق و پاداش استفاده مي کنند و از فرزندان خود خيلي کم انتقاد مي کنند; به ندرت آنها را تنبيه کرده و از آنها غافل مي شوند. والدين پذيرنده و گرم افرادي هستند که اغلب به کودکانشان لبخند مي زنند، جايزه مي دهند، آنها را تشويق مي کنند و با آنها صميمي هستند و در عين حال هنگام بدرفتاري کودک از رفتارش انتقاد مي کنند (سانتروک و يوسن، 1992).
بعد گرم بودن والدين سه جنبه مختلف از رفتار والدين را دربر مي گيرد که عبارتند از:
1- پاسخگو بودن: به نيازهاي فرزندان بيشتر پاسخ مي دهند.
2- تحسين و ستايش: وقتي که فرزندان رفتار خوبي از خود نشان مي دهند، آنها را تشويق مي کنند.
3- بيان عواطف مثبت: اين گروه از والدين، عشق و علاقه خود را به کودکان در همه زمانها هم به صورت فيزيکي و هم به صورت کلامي نشان مي دهند (ملک مکان، 1378).
رفتارهاي گرم و پذيرنده والدين نتايج رشدي مطلوبي براي کودک در پي دارد، در حالي که رفتارهاي طردکننده و خصومت آميز والدين نتايج ناخوشايندي را براي کودک به دنبال مي آورد (لوسياو همکاران; نقل از هيبتي، 1381)
بعد کنترل : براي هدايت کودکان به سوي رشد مثبت اجتماعي، عشق و علاقه والدين به تنهايي کافي نيست، بلکه براي اينکه کودکان بتوانند افراد شايسته اي در جامعه باشند و از نظر فکري کفايت داشته باشند، از طرف والدين مقداري کنترل لازم است. به هر حال بايد به خاطر داشت هدف نهايي تربيت اجتماعي خودنظم دهي است، نه تنظيم توسط عوامل خارجي. هرگونه افراط در آسان گيري يا محدوديت توسط والدين به تربيت ناقص کودکان منجر مي شود (هترينگتون و پارک; نقل از پورعبدلي سردرودي، 1381).
بعد کنترل مربوط به ميزان استقلالي است که والدين براي فرزندان خود فراهم مي کنند. طبيعي است که خانواده هاي سختگير رفتار فرزندان خود را بيشتر جهت مي دهند، از آنان توقعات بيشتري دارند، مقررات دشوارتري تعيين مي کنند و انتظار دارند فرزندان بدون چون و چرا مقررات وضع شده را رعايت کنند. بر عکس والدين سهل گير از فرزندان خود انتظارات کمتري دارند، به آنان آزادي بيشتري مي دهند و در بيان عقايد و عواطف به فرزندان خود استقلال بيشتري مي دهند (احدي و جمهري، 1378).
رفتار والدين ممکن است در بعد کنترل در برابر خودمختاري تنوع گسترده اي داشته باشد. آنان ممکن است خودکامه باشند (صرفا به فرزند خود بگويند چه بايد بکند); ممکن است مقتدر باشند (کودک يا نوجوان مي تواند اظهار نظر کند ولي در تصميم گيري دخالتي ندارد); دمکرات يا قاطع و اطمينان بخش باشند (کودک يا نوجوان در بخش هايي که به رفتارش مربوط مي شود، آزادانه شرکت مي کند و حتي ممکن است تصميم گيري هم بکند، ولي اقتدار نهايي در دست والدين باقي مي ماند); ممکن است مساوات طلب باشند (بين والدين و کودکان از لحاظ نقشي که دارند چندان تفاوتي وجود ندارد); ممکن است سهل گير باشند (تصميمات در جهت خواسته هاي کودک يا نوجوان گرفته مي شود); يا بي بند و بار باشند (نوجوان آزاد است به خواسته هاي والدين بي اعتنا باشد) (ماسن، 1383).
اغلب محققاني که در زمينه فرزندپروري کار کرده اند والدين را تشويق مي کنند تا کنترلي ثابت ولي در عين حال انعطاف پذير داشته باشند. آنها نبايد کودکانشان را با کنترل سخت از خانه فراري دهند و يا آنها را در محيط بسته محصور کنند. کنترل والدين مي تواند بسيار محدودکننده و سخت گيرانه و يا بسيار آزادگذارنده و سهل گيرانه باشد. البته توصيه به والدين براي اينکه حد وسطي انتخاب کنند، خيلي مشکل است، زيرانمي توانند به سادگي حدي بين سخت گيري و آزادگذاري در نظر بگيرند (برنت; نقل از پورعبدلي سردرودي، 1381).
آزادگذاردن کودک و برآوردن همه خواستهاي او يا بر عکس سخت گيري ها و تنبيهات ناموزون و بيش از ظرفيت کودک، او را در نوجواني به شخصيتي پرخاشگر و بزهکار تبديل خواهد کرد. کودکي که براي هر عمل خود مورد بازخواست و سرزنش يا شماتت قرار گيرد، راهي جز تحمل اضطراب و نگراني در جريان سازگاري ندارد. اين گونه کودکان در بزرگسالي افرادي ترسو و بدبخت مي شوند و عقده خود کم بيني نيز خواهند داشت (احدي و محسني، 1378).

سيموند(1939)اين ابعاد را پذيرش / طرد و مسلط / مطيع دانسته است . شيفر (1959) عشق / خصومت و اختيار / کنترل سيرز (1957) گرم و سهل گير / جدي بودن بيکر (1964) گرمي / خصومت و محدود بودن / سهل گير بودن رااز ابعاد سبکهاي فرزندپروري مي دانسته اند(به نقل از براون و وايت سايد ،2007) .

از بين ابعاد شيوه هاي فرزندپروري ، چهار بعد آن بيشترين اهميت را دارد که عبارتند از کنترل ، محبت کردن (عشق ورزيدن) ، ارتباط برقرار کردن و واگذاري مسئووليت (دارلينگ واستنبرگ،1993).

کنترل به معناي داشتن قوانين و چهارچوبها و نظارت بر اجراي قوانين است . نکته مهم در اين مورد ،اتفاق نظر والدين در مورد قوانين و اجراي عملي قوانين از طرف والدين خود والدين مي باشد .

بعد دوم محبت کردن است .محبت لازمه رشد عاطفي کودک است و عدم وجود محبت در تعاملات والدين و فرزندان باعث ايجاد مشکلات روحي و رواني مي گردد و محبت بيش از حد باعث لوس شدن فرزندان مي شود .نکته مهم اين است که والدين بايد اعتدال را رعايت کنند.

بعد سوم برقراري ارتباط است . منظور از برقراري ارتباط ، ايجاد درک ،فهم و تفاهم در تعاملات والدکودک است . يعني ارتباط صريح وآشکار باشد.

بعد چهارم واگذاري مسئووليت است. والدين براي اينکه در آينده کودکان مسئووليت پذيري داشته باشند ،بايد متناسب با توانايي کودک به او مسئوليت بدهند که هم مسئووليتهاي فردي و هم جمعي را شامل مي شود(مجد،1383).


نقل از : http://jafarhashemlou.blogfa.com
 

jafarhashemlou

کاربر تازه وارد
"منجی دوازدهمی"
سبک های فرزندپروری از دیدگاه گوردن

گودرن والدین را بر اساس نوع رفتار با کودک به سه دسته تقسیم کرده است:

1- والدین برنده:

والدین برنده آن هایی هستند که می خواهند به هر نحوی در رابطه و تلاش بین خود و کودکان برنده شوند. این والدین عقاید و نظرات خود را به کودکان تحمیل می کنند، برای آن ها تا حد امکان محدودیت قائل می شوند، دستور می دهند و آن ها را به شدت تنبیه می کنند. این گونه والدین به نیازهای کودک توجهی ندارند. تضاد بین کودک و والدین همیشه به نفع والدین تمام می شود. آنان معتقدند برای اینکه کودکان رفتار مناسب و معقول داشته باشند، بایستی اعمال زور و قدرت از طرف والدین وجود داشته باشد. (علیزاده،1380).

2- والدین بازنده:

این گروه در نقطه مقابل والدین برنده قرار می گیرند و به کودکان خود آزادی زیادی اعطا می کنند. در این گروه چنان چه تعارش میان نیازهای والدین و کودکان بوجود آید، این تعارض به نفع کودکان حل می شود(علیزاده،1380)

3- والدین مردد:

این دسته از والدین، در ارتباط با کودک گاهی برنده و گاهی بازنده می شوند. زمانی کودکان شان را محدود می کنند و زمانی آن ها را آزاد می گذارند. این والدین گاهی سخت گیر و گاهی آسان گیر هستند. ایک گروه از والدین رفتار ثابتی با کودکان شان ندارند و در اکثر موارد با احساس دوگانه ای مواجه هستند و واقعا نمی دانند چه می خواهند انجام دهند. ک.دکان این گروه والدین نیز در اکثر موارد مضطرب و مشوش هستند، زیرا نمی دانند که والدین آن ها در برابر رفتارشان چه عکس العملی خواهند داشت(علیزاده،1380).

نقل از : http://jafarhashemlou.blogfa.com/post/186
 
بالا