مفاهیم پایه درنظریه پیاژه

jafarhashemlou

کاربر تازه وارد
"منجی دوازدهمی"
تعادل :
- یك حالت توازن شناختی بین درک ما از جهان هستی و تجربه هایمان است . تعادل یابی یا عمل جستجو برای نظم و توازن به معنی مقایسه ی درک ما با جهان واقعی است وقتی که درک ما بتواند رویدادهایی را که مشاهده می کنیم تبیین نماید دنیا برای ما معنی می دهد و ما در حالت تعادل قرار می گیریم . وقتی که درک نتواند رویدادهایی را که مشاهده می کنیم تبیین کند، نبود تعادل رخ می دهد و ما برانگیخته می شویم تا تبیین های دیگری را جستجو نماییم . بی تعادلی نیروی محرک ما در رشد یا تحول است .



تعادل جویی:
- مكانیسم کودک برای تنظیم و یكپارچه ساختن تغییراتی است که در اثر بلوغ ،تجارب فیزیكی و اجتماعی پدید آمده است .
- تعادل یابی به معنای جستجو به منظور هماهنگی ذهنی بین طرح های شناختی با اطلاعات کسب شده از محیط .


طرحواره :
- الگوهای سازمان یافته اندیشه و عمل که در تعامل بین انسان و محیط به کار می رود .
- طرحواره ها الگوهای سازمان یافته یا واحدهایی از عمل یا تفكر هستند که ما برای معنادار کردن تعاملات خود با محیط ، آن ها را می سازیم . طرحواره ها را می توان به فایل هایی تشبیه کرد که ما اطلاعات را در آن ذخیره می کنیم .
- طرح های ذهنی ، نمودها یا نظام های سازمان یافته ای از اعمال یا تفكر هستند که به ما اجازه می دهند درباره ی اشیاء وواقعه های جهان اطراف خود فكر کنیم . این طرح ها ممكن است بسیار کوچك و خاص (مثل طرح ذهنی ما ازمكیدن پستانك) و یا دارای یك ویژگی عمومی تر (مثل طرح ذهنی دسته بندی گیاهان) باشند.
- طرحواره ها ساختارهای شناختی هستند که به وسیله ی آن ها کودکان وبزرگسالان به صورت ذهنی دانش تصویری خویش را سازمان می دهند.


سازگاری :
- فرایند دمساز کردن طرحواره ها و تجربه ها با یكدیگر به منظور ایجاد تعادل
- مقصود از سازگاری گرایشی است که موجود زنده برای توافق با محیط خود ابراز می دارد .
- تغییراتی که در یك فرد برای پاسخ به محیط ایجاد می شود .


جذب (درون سازی یا همگون سازی) :
- عبارت است از کوشش برای فهم یك چیز جدید از طریق جای دادن آن در درون چیزهایی که از قبل در ذهن خود داریم .
- عبارت است از ارتباط دادن اطلاعات جدید به ساختارهای شناختی موجود
- کسب اطلاعات جدید و تلاش برای هماهنگ کردن این اطلاعات با طرحواره های موجود از قبل ، یا پاسخ دادن به محیط بر اساس الگوهای رفتاری یا طرحواره های از قبل آموخته شده
- هنگامی رخ می دهد که معلومات حاصل از تجربه های گذشته در موقعیت های جدید به کار می رود
- مستلزم بروز پاسخی است که از پیش کسب شذه . جذب وقتی صورت می گیرد که کودک چیزی را از محیط بگیرد و آن را جزئی از خود سازد .


انطباق (برون سازی یا همسازی) :
- فرایند انطباق بدین معنی است که فرد پاسخ های خود را بنا به خواست های محیط ، تغییر می دهد
- عبارت است از تغییریا صلاح طرحواه های فعلی برای هماهنگی با اطلاعات جدید ، یا پاسخ دادن به محیط به روشی تازه
- عبارت است از تغییر ساختارهای شناختی موجود به نفع جنبه ی خاصی از محیط که فرد در جریان درون سازی آن است .
- فرایند تغییر ساختارهای شناختی پیشین به گونه ای که با آن چه درک می شود متناسب شود .
- هنگامی صورت می گیرد که فرد رفتار خود را با شرایطی که بر او تحمیل شده است تطبیق دهد .


سازمان (سازماندهی) :
- فرایند شكل دهی الگوهای منسجم و منظم فكری است که با هدف کارآتر شدن انسان در تعامل با محیط
- سازمان دادن ترکیب کردن ، مرتب کردن و ترتیب تازه دادن به رفتارها و افكار در نظام های منسجم
- سازمان به یك نظم منطقی حاکم بردستگاه شناختی اشاره می کند ، بدین معنی که این دستگاه از یك کلیت منسجم تشكیل یافته که هیچ جزئی از آن ، بدون تأثیر گذاری بر سایراجزاء تغییر نمی کند.


ساخت شناختی:
- ساخت عبارت است از ساختمان ذهن یا اندیشه های فرد . واکنش های ارثی نوزاد ، پس از گذشت نخستین روزهای زندگی ، از طریق تجارب از اوتغییر می یابند و به مكانیسم های تازه ای تبدیل می شوند که ساخت های شناختی نام دارند .

هوش :
- عبارت است از نمونه ای خاص از انطباق زیستی یا توانایی ایجاد کنش متقابل وکارآمد با محیط
- پیاژه هوش را نه بر اساس ملاکی ایستا ، بلكه از لحاظ جهتی که هوش در تكامل سیر می کند تعریف می کند و هوش را به عنوان صورتی از تعادل یابی تعریف می کند که تمام ساخت های شناختی به سوی آن هدایت می شوند.
- هدف هوش سازگاری با محیط است.


محتوا :
- به جنبه های قابل مشاهده ی هوش ، یعنی پاسخ های فرد در برخورد با محرک ها ی آشكار محتوا گفته می شود که در نظریه پیاژه معادل با رفتار به کار رفته است .

مقایسه ی محتوا با طرحواره :
- طرحواره به توانایی کلی فرد برای انجام طبقه ای از رفتار گفته می شود اما محتوا شرایط آشكار شدن هریك از موارد خاص توانایی است .

مقایسه هوش و تفكر :
- هوش به دوره ی خاصی محدود نمی شود ، پیش از زبان وجود دارد ، هم با پدیده های واقعی و محسوس سروکار دارد و هم با پدیده های نمادی . اما تفكر مستلزم زبان آموزی است پیش از زبان وجود ندارد و نیز مستلزم درونی ساختن امور است .


خودمداری (خودمحوری، خود میان بینی، خودمرکز بینی،تمرکز گرایی) :
- یعنی کود نمی تواند به دیدگاه مشخص دیگری توجه کند . او کلمات را براساس تجارب خود تفسیر می کند وبه کارمی برد و هنوز نمی داند کودکان و نوجوانان دیگر ، که تجارب متفاوتی دارند ، احتمالا می توانند تصورات متفاوتی داشته باشند .


پایداری شیء (object permanence)
- اولین، مهم ترین و اساسی ترین اکتشاف شناختی . کودک به این نكته پی می برد که اگر حتی اشیای در معرض حواس او قرار نگیرند باز هم وجود خواهند داشت. به عبارت دیگر کودک به تفاوت میان احساس یك شیء و خود شیء پی می برد.


نماد سازی یا symbolization
- کودک باید در حدود 69 ماهگی دارای این قدرت شناختی شود. در نمادسازی، کودک استفاده از نمادها (سمبول ها) و بكار بردن کلمات را یاد میگیرد و میتواند از کلمات و نمادها تصاویر ذهنی بسازد. مثلا کودک میتواند یك نماد ذهنی از کلمهی توپ یا یك تصویر دیداری از توپ بسازد که مُعرّف یا معنیدهندهی یك شی واقعی است. این تصاویر ذهنی به کودک مجال میدهند که روی مفاهیم تازه تر کار کند.


تفكر سحرآمیز (علیت سحری):
- 7 سالگی دارد. در این طرز فكر وقوع دو پدیدهی - از جملهی افكاری است که دلالت به سن فكری 1 همزمان به علت و معلول بودن آنها تعبیر میشود؛ مثلا رعد، برق را به وجود میآورد و یا اندیشهی بد، حادثه را.

استدلال قیاسی:
- در آن نتیجه گیری منطقی از مجموع دو خصوصیت به عمل میآید در این مرحله روی میدهد. مثلا تمام اسپها پستاندار هستند (یك خصوصیت) ، تمام پستانداران خونگرم هستند (خصوصیت دیگر) ، پس تمام اسپها خونگرم هستند (نتیجه).


جاندارپنداری :
- ماه به « نسبت دادن خصوصیات موجودات زنده به اشیاء .مثال کودک چهارساله ای که فكرمیكند جاندار پنداری تفكر خود را به نمایش می گذارند . » پشت ابرها می رود که بخوابد

نگهداری ذهنی:
- به رغم ایجاد تغییر در شكل ظاهری یا وضع مكانی یك شیء اگر چیزی به آن اضافه یا چیزی از آن کاسته نشود در مقدار واقعی آن تغییری ایجاد نمی شود .
- به توانایی درک این موضوع اطلاق میشود که هرچند ممكن conservation تشخیص نگهداری یا است شكل و فرم اشیا تغیر پیدا کند، شی هنوز هم سایر خصوصیات خود را حفظ میکند به طوری که میتوان “همان” بودن را شناخت. مثلا اگر یك گلوله خمیر را به شكل استوانهیی درآورند، کودک میداند که در استوانه نیز همان مقدار خمیر وجود دارد. ناتوانی درک بقا (که از خصوصیات مرحلهی پیش عملیاتی است) را زمانی میتوان تشخیص داد که کودک بگوید مقدار خمیر در استوانه بیشتر است چون استوانه درازتر است.

طبقه بندی کردن :
- یعنی دسته بندی اشیاء در گروه ها یا طبقه های مختلف بر اساس ویژگی های مشترک آن ها.


بازگشت پذیری:
- یعنی توانایی به عقب برگرداندن مراحل انجام یك رشته عمل به طور ذهنی و رسیدن به نقطه ی آغاز
- مهم ترین ویژگی غیر منطقی تفكر پیش عملیاتی برگشت پذیری آن است ، یعنی ناتوانی درطی کردن یك سری مراحل در یك مسئله و بعد تغییر جهت دادن و برگشتن به نقطه شروع

ردیف کردن :
- یعنی قراردادن اشیاء و امور پشت سرهم برحسب یكی از ویژگی های آن ها.

استنباط فرارونده:
- کودکی در مرحله عملیات عینی قرار دارد می تواند به صورت ذهنی نیز ردیف کند که این توانایی استنباط فرارونده نامیده می شود.


این همانی:
- این اصل نشان دهنده ی آن است که تغییرات ظاهری اشیاء در مقدار واقعی آنها تغییری ایجاد نمی کند.


جبران :
- بنابراصل جبران، در تغییر شكل اشیاء، در یك مورد ، مورد دیگر را جبران می کند.


عدم تمرکز :
- یعنی توجه همزمان به چند ویژگی اشیاء


استدلال فضایی:
- پیاژه دریافت که کودکان دبستانی در مقایسه با کودکان پیش دبستانی درک فضایی دقیق تری دارند . یعنی بازنمایی ذهنی آنها از فضاهای بزرگ آشنا ، مانند محله یا مدرسه.
- کودکان پیش دبستانی خردسال علایمی را روی نقشه هایی که مشخص می کنند ولی جایابی آنها تكه تكه است . اما اگر این نقشه نسبت به جهت کلاس چرخانده شود ، دچار مشكل می شوند.
- در حدود 9 تا 61 سالگی نقشه ها بهتر سازمان می یابند و علایم را همراه با مسیر سازمان یافته سفر نشان میدهند . کودکان در پایان اواسط کودکی ، نظری کلی از فضای بزرگ را تشكیل می دهند .


تفكر انتزاعی :
- خود را در علاقهی نوجوان به مطالب گوناگونی چون فلسفه، مذهب، اخلاق، و سیاست نشان میدهد. تفكر انتزاعی به افكاری اطلاق میگردد که به عواملی مربوط اند که بر خلاف ظاهرشان میباشند، مثلا ضربالمثلها را در نظر بگیرید که مفهوم ظاهری شان با مفهوم واقعی شان متفاوت است. به عبارت دیگر، انتزاع کردن یعنی بیرون کشیدن، و تفكر انتزاعی یعنی توانایی استنباط و درک مفاهیم از موقعیتهای کلی. این نوع تفكر ابعاد بسیار گسترده دارد و افرادی که تفكر انتزاعی دارند خیلی زود شما را میفهمند و لازم نیست تا موضوعی را برایشان چندین بار تكرار کنید.


تفكر فرضی – قیاسی:
- این نوع تفكر بالاترین نوع شناخت و تفكر است که شخص را قادر میسازد فرضیه یا پیشنهادی بسازد و آن را با محك واقعیت آزمایش کند. استدلال قیاسی با رسیدن به از یك مفهوم خاص به یك مفهوم عام مشخص میگردد. استدلال قیاسی پروسهی پیچیدهتر از استدلال استقرایی است که حالت معكوس آن است – یعنی رسیدن به عام از خاص .
- افرادی که از لحاظ فكری به بلوغ میرسند قادر به حل مساله از راه استدلال فرضی- قیاسی میباشند، به این معنا که وقتی با مسئلهی روبرو میشوند، با نظریهای کلی دربارهی عوامل احتمالی که ممكن است بر نتیجه تاثیر بگذارند فرضیههای میسازند و آنها را آزمایش میکنند تا ببینند کدام یك نتیجه بخش است. بنابراین حل مساله در نوجوان که دارای تفكر فرضی قیاسی است با احتمال شروع می شود و به واقعیت می رسد، در حالی که کودک و افراد بالغی که در مرحله ی عملیات عینی باقی مانده اند با واقعیت شروع می کنند و اگر این پیشبینی ها تایید نشوند، قادر به انتخاب گزینه های دیگر نیستند و مسایل را نمی توانند حل کنند.
نقل از : http://jafarhashemlou.blogfa.com
 
بالا