مهدی تو از من مظلوم تری..."!لبیک یا حسین! لبیک...

sadat313

دوست خوب همه
"منجی دوازدهمی"
حسین فریاد می زند:
"هل من ناصر ینصرنی؟"
و من درحالی که نمازم قضا شده است می گویم:
لبیک یا حسین! لبیک...
حسین نگاه می کند لبخندی می زند و به سمت دشمن تاخت می کند...
و من باز می گویم:
لبیک یا حسین!
حسین شمشیر می خورد من سر پدرم داد می زنم و می گویم:
لبیک یا حسین!
حسین سنگ می خورد، من در مجلس غیبت می گویم:
لبیک یا حسین! لبیک...
حسین از اسب به زمین می افتد عرش به لرزه در می آید و من در پس خنده های مستانه ام فریاد میزنم:
لبیک...
حسین رمق ندارد باز فریاد میزند:
هل من ناصر ینصرنی؟
من به دوستم دروغ میگویم و باز فریاد می زنم:
لبیک...
حسین سینه اش سنگین شده است، کسی روی سینه است، حسین به من نگاه می کند می گوید:
تنهایم یاریم کن...
من گناه می کنم و باز فریاد می زنم:
لبیک...
خورشید غروب کرده است...
من لبخندی می زنم و می گویم:
اللهم عجل لولیک الفرج...
حسین به مهدی نگاه می کند و می گوید:
"مهدی من کسی را نداشتم که بگوید سرباز توئم،
اگر کسی نبود یاریم کند، ادعا کننده ای هم نبود..

.تو از من مظلوم تری..."!
 
بالا