*✿* یکی نیست گوشمون رو بگیره بگه... *✿*

گمنام

ناظر کل
پرسنل مدیریت
"ناظر کل"

1431902138739.jpg


خوب یاد گرفته ایم ورانداز کردن همدیگر را!
یک خط کش این دستمان !
یک ترازو آن دستمان !
اندازه می گیریم و وزن می کنیم
آدم ها را
رفتارشان را
انتخاب هایشان را
تصمیم هایشان را
حتی قضا و قدرشان را !!
به رفیقمان یک تکه سنگینی می اندازیم،بعد می گوییم:
خیر و صلاحت را می خواهم !
غافل از اینکه چه برسر او می آوریم !
در جمع ، هرکس را یک جور مورد بررسی قرار می دهیم
آن یکی را به انتخابش در ازدواج
آن یکی را به ازدواج نکرده اش
این یکی را به نوع رابطه اش
آن یکی را به نداریش
آن دیگری را...
یکی هم نیست گوشمان را بگیرد که :
آهای!
چندبار به جای او بوده ای
که حالا اینطور راحت نظر می دهی
حواسمان نیست که چه راحت
با حرفی که در هوا رها میکنیم
چگونه یک نفر را به هم می ریزیم
چندنفر را به جان هم می اندازیم
چه سرخوردگی یا دلخوری بجای میگذاریم
چقدر زخم میزنیم...
حواسمان نیست که ما می گوییم و رها میکنیم و رد می شویم
اما یکی ممکن است گیر کند
بین کلمه های ما
بین قضاوت های ما
بین برداشت های ما
دلی که می شکنیم ارزان نیست ...
خدایا ما را ببخش،آنقدر غرق در قضاوت شده ایم که فراموش کرده ایم قاضی تویی...
پروردگارم!
قاضی تویی.....

 
بالا