●●● ابیات ناب شروع شده با حرف ک●●●

[زهرا]

كربلا لبریز عطر یاس شد

نوبت جانبازی عباس شد


​

 

[زهرا]

کهن جامه ی خویش پیراستن ​

به از جامه ی عاریت خواستن
سعدی

کسی را مرد عاقل دوست خواند
که او در نیک بد با دوست ماند
سعدی

کسی نیک بیند به هر دو سرای
که نیکی رساند به خلق خدای
سعدی

کسانی که بدرا پسندیده اند
ندادنم زنیکی چه بد دیده اند
سعدی

​

​

 

[زهرا]

کاسه چینی که صدا میکند
خود صفت خویش ادا میکند
صائب​

​

 

[زهرا]

كیستم من شاهكار ملك ذات كبریایم

دهمین مسند نشین از بعد ختم الانبیایم

گوهرى ارزنده از گنجینه‌‏ى جود جوادم

نهمین فرزند دلبند على مرتضایم

​

 

[زهرا]

کس ندانم که در اين شهر گرفتار تو نيست

هيچ بازار چنين گرم که بازار، تو نيست

سرو زيبا و، به زيبايي بالاي تو نه

شهد شيرين و، به شيريني گفتار تو نيست

​

 

[زهرا]

کسی نمانده دگر تا به تیغ ِ ناز کُشی

مگر که زنده کنی مرده را و باز کُشی

​

 

[زهرا]

کس نیست که افتاده آن زلف دوتا نیست در رهگذر کیست که دامی ز بلا نیست
"حافظ"

​

 

[زهرا]

کسی که روی تو دیدست حال من داند که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند

«سعدی»

​

 

[زهرا]

کس چون تو طریق پاکبازی نگرفت

با زخم نشان سرفرازی نگرفت

زین پیش دلاورا کسی چون تو شگفت

حیثیت مرگ را به بازی نگرفت

سید حسن حسینی

​

 

[بابک]

کیست این بانو که بر دلها خدایی میکند

کِشتیِ بی بادبان را ناخدایی میکند

هرکه گوید یاحسین او را هوایی میکند

آنکه امشب باز ما را کربلایی میکند​