بسم تعالی
على (علیه السلام) فرمودند :«ما لاِبْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرَ، اَوَّلُهُ نُطْفَةٌ، وَ آخِرُهُ جیفَةٌ، لا یَرْزُقُ نَفْسَهُ، وَ لا یَدْفَعُ حَتْفَهُ " فرزند آدم را به فخر فروشى چه، ابتداى او نطفه و پایانش مردارى بدبو است، روزى او در اختیار دیگرى است، و قدرت دفع مرگ خویش را ندارد".
در زشتی فخرفروشى همین بس که حضرت سجاد(علیه السلام) در دعاى نوزدهم صحیفه به پیشگاه حق عرضه مى دارد :« وَاعْصِمْنى مِنَ الْفَخْرِ». یعنی " از اینکه نسبت به دیگران به وضع خود افتخار کنم مرا حفظ کن".
مذمت فخرفروشی و درمان آن در احادیث نوشته حجت الاسلام صفری:
روایات متعددی در مذمت مباهات و فخرفروشی وارد شده است که در اینجا به تعدادی از آنها اشاره می کنیم.
1- ازحضرت امام محمد باقر - علیه السلام – نقل شده است که فرمودند: «در روز فتح مکهحضرت پیغمبر - صلى الله علیه و آله - بر بالاى منبر آمد و فرمود: اى مردمان! به درستى که خداى - تعالى - نخوت جاهلیت، و تفاخر کردن به پدران را از شما برداشت،آگاه باشید که شما همه از آدم هستید و آدم از خاک است، به درستى که بهترین بندهخدا بندهاى است که تقوى را شعار خود سازد».
2- روزى قریش تفاخر بر یکدیگر مىکردند و سلمان در آنجا حاضربود،
گفت: اما من خلق شدهام از نطفهاى نجس، و مردار گندیده خواهم شد پس به نزدمیزان
اعمال خواهم رفت اگر ترازوى عملم سنگین باشد من کریم خواهم بود و اگرسبک باشد لئیم خواهم بود.
3- امیرالمؤمنین (علیه السلام)در کلامى حکیمانه فرمودند :
«ضَعْ فَخْرَکَ، وَ احْطُطْ کِبْرَکَ، وَ اذْکُرْ قَبْرَکَ »
یعنی " فخرفروشى را بگذار، و کبر را ترک کن، و بیاد قبرت باش".
4- على (علیه السلام) فرمودند :
«ما لاِبْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرَ، اَوَّلُهُ نُطْفَةٌ، وَ آخِرُهُ جیفَةٌ، لا یَرْزُقُ نَفْسَهُ، وَ لا یَدْفَعُ حَتْفَهُ »
یعنی " فرزند آدم را به فخر فروشى چه، ابتداى او نطفه و پایانش مردارى بدبو است، روزى او در اختیار دیگرى است، و قدرت دفع مرگ خویش را ندارد".
5- امام صادق (علیه السلام ) فرمود: دو نفر مرد در نزد امیرمؤ منان على (علیه السلام) به همدیگر افتخار و فخر فروشى (در مورد نیاکان خود) مى کردند امام على (علیه السلام ) به آنها فرمود: آیا شما به پیکرهاى پوسیده و روهاى در میان آتش ، افتخار میکنید؟!
سپس (به افتخار کننده ) فرمود: اگر داراى عقل باشى ، داراى خوى و خلق انسانى خواهى بود و اگر داراى تقوا و پرهیزکارى باشى صاحب کرامت و بزرگوارى هستى و اگر نه عقل و نه تقوا داشته باشى ، بدانکه الاغ بهتر از تو است و تو بر هیچ کس امتیازى ندارى.
6- امام صادق (علیه السلام) فرمودند
:«آفَةُ الدِّینِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ »
یعنی " آفت دین سه چیز است : حسد ، عجب و فخرفروشی ".
7- امام علی (علیه السلام) فرمودند
:« أَهْلَکَ النَّاسَ اثْنَانِ خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ الْفَخْرِ »
یعنی " دو چیز مردم را هلاک نمود : ترس از فقر و فخرفروشی ".
درمان فخرفروشی
درمان و معالجعه رذایل اخلاقی وقتی میسر است که مبتلا به آنها ، واقعاً آن را رذیله بداند و در صدد درمان آن برآید ، در غیر اینصورت معالجعه آن غیر ممکن است. زیرا مبتلا به فخرفروشی تا آن را اخلاق برتر می داند ، و متوجه این نکته نیست که « أکبر الفخر ألا تفخر »
است ، بازداشتن آن از فخرفروشی ممکن نیست. بنابراین اوّلین قدم درمان ، دادن معرفت به شخص فخرفروش است که باید بفهمد این خصلت از رذایل است و باید درمان شود.
قدم دوّم درمان این است که عامل و علت فخرفروشی شخص شناخته شود. کسی که فخرفروشی می کند ، چه چیزی دارد که او را به این خصلت ناپسند مبتلا کرده است ؟ آیا به آنچه در خود دارد مانند علم ، جمال ، قدرت ، ویا ثروت مباهات می کند و یا آنچه در دیگران است مثل مباهات به حسب و نسب و فضیلت خویشان و اقربا. اگر اوّلی باشد باید به او فهماند که در بخش مهمی از آنها که در اوست ، ایشان هیچ نقشی ندارد مانند جمال و زیبائی که خدای متعال قدرت نمائی نموده است و وی در آن خصوص هیچ کاره است و ثانیا همین جمال وزیبائی روزی متعفن گردیده و در نهایت تبدیل به خاک خواهد شد همانطوریکه قبلا نطفه و آب گندیده بود. در بخش دیگر مانند ثروت و قدرت نیز اولا باید بداند که او حمال است و برای وراث انبار می کند و دیگران خواهند خورد او حسابش را پس خواهد دادو این فخری ندارد و ثانیا باید بداند که تمام اینها در مقابل قدرت خدای متعال هیچ است و قابل توجه نیست.
فخر فروشی از سبک سری و کوته بینی است. کسی که به کمترین داشته خود فخر می کند و دارای گرانقیت دیگران را نمی بیند ، ضمن ابتلا به جهالت که فضیلت دیگران را نمی بیند ، آستان ظرفیتش نیز پایین است که کمترین امتیاز ولو موهوم او را از خود بی خود می کند . چنین انسانی باید به وضع خود متأسف باشد که دیگران هفتاد شهر عشق را گشته ولی مهر سکوت بر لب زده اند ولی او اندر خم یک کوچه گم گردیده و قدمی به سوی منزل مقصود برنداشته و فضیلتی بدست نیاورده ، صدایش که انکر الاصوات به تفاخر بلند است و مانند طبل توخالی ، تولید صدا می کند.
على (علیه السلام) فرمودند :«ما لاِبْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرَ، اَوَّلُهُ نُطْفَةٌ، وَ آخِرُهُ جیفَةٌ، لا یَرْزُقُ نَفْسَهُ، وَ لا یَدْفَعُ حَتْفَهُ " فرزند آدم را به فخر فروشى چه، ابتداى او نطفه و پایانش مردارى بدبو است، روزى او در اختیار دیگرى است، و قدرت دفع مرگ خویش را ندارد".
در زشتی فخرفروشى همین بس که حضرت سجاد(علیه السلام) در دعاى نوزدهم صحیفه به پیشگاه حق عرضه مى دارد :« وَاعْصِمْنى مِنَ الْفَخْرِ». یعنی " از اینکه نسبت به دیگران به وضع خود افتخار کنم مرا حفظ کن".
مذمت فخرفروشی و درمان آن در احادیث نوشته حجت الاسلام صفری:
روایات متعددی در مذمت مباهات و فخرفروشی وارد شده است که در اینجا به تعدادی از آنها اشاره می کنیم.
1- ازحضرت امام محمد باقر - علیه السلام – نقل شده است که فرمودند: «در روز فتح مکهحضرت پیغمبر - صلى الله علیه و آله - بر بالاى منبر آمد و فرمود: اى مردمان! به درستى که خداى - تعالى - نخوت جاهلیت، و تفاخر کردن به پدران را از شما برداشت،آگاه باشید که شما همه از آدم هستید و آدم از خاک است، به درستى که بهترین بندهخدا بندهاى است که تقوى را شعار خود سازد».
2- روزى قریش تفاخر بر یکدیگر مىکردند و سلمان در آنجا حاضربود،
گفت: اما من خلق شدهام از نطفهاى نجس، و مردار گندیده خواهم شد پس به نزدمیزان
اعمال خواهم رفت اگر ترازوى عملم سنگین باشد من کریم خواهم بود و اگرسبک باشد لئیم خواهم بود.
3- امیرالمؤمنین (علیه السلام)در کلامى حکیمانه فرمودند :
«ضَعْ فَخْرَکَ، وَ احْطُطْ کِبْرَکَ، وَ اذْکُرْ قَبْرَکَ »
یعنی " فخرفروشى را بگذار، و کبر را ترک کن، و بیاد قبرت باش".
4- على (علیه السلام) فرمودند :
«ما لاِبْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرَ، اَوَّلُهُ نُطْفَةٌ، وَ آخِرُهُ جیفَةٌ، لا یَرْزُقُ نَفْسَهُ، وَ لا یَدْفَعُ حَتْفَهُ »
یعنی " فرزند آدم را به فخر فروشى چه، ابتداى او نطفه و پایانش مردارى بدبو است، روزى او در اختیار دیگرى است، و قدرت دفع مرگ خویش را ندارد".
5- امام صادق (علیه السلام ) فرمود: دو نفر مرد در نزد امیرمؤ منان على (علیه السلام) به همدیگر افتخار و فخر فروشى (در مورد نیاکان خود) مى کردند امام على (علیه السلام ) به آنها فرمود: آیا شما به پیکرهاى پوسیده و روهاى در میان آتش ، افتخار میکنید؟!
سپس (به افتخار کننده ) فرمود: اگر داراى عقل باشى ، داراى خوى و خلق انسانى خواهى بود و اگر داراى تقوا و پرهیزکارى باشى صاحب کرامت و بزرگوارى هستى و اگر نه عقل و نه تقوا داشته باشى ، بدانکه الاغ بهتر از تو است و تو بر هیچ کس امتیازى ندارى.
6- امام صادق (علیه السلام) فرمودند
:«آفَةُ الدِّینِ الْحَسَدُ وَ الْعُجْبُ وَ الْفَخْرُ »
یعنی " آفت دین سه چیز است : حسد ، عجب و فخرفروشی ".
7- امام علی (علیه السلام) فرمودند
:« أَهْلَکَ النَّاسَ اثْنَانِ خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ الْفَخْرِ »
یعنی " دو چیز مردم را هلاک نمود : ترس از فقر و فخرفروشی ".
درمان فخرفروشی
درمان و معالجعه رذایل اخلاقی وقتی میسر است که مبتلا به آنها ، واقعاً آن را رذیله بداند و در صدد درمان آن برآید ، در غیر اینصورت معالجعه آن غیر ممکن است. زیرا مبتلا به فخرفروشی تا آن را اخلاق برتر می داند ، و متوجه این نکته نیست که « أکبر الفخر ألا تفخر »
است ، بازداشتن آن از فخرفروشی ممکن نیست. بنابراین اوّلین قدم درمان ، دادن معرفت به شخص فخرفروش است که باید بفهمد این خصلت از رذایل است و باید درمان شود.
قدم دوّم درمان این است که عامل و علت فخرفروشی شخص شناخته شود. کسی که فخرفروشی می کند ، چه چیزی دارد که او را به این خصلت ناپسند مبتلا کرده است ؟ آیا به آنچه در خود دارد مانند علم ، جمال ، قدرت ، ویا ثروت مباهات می کند و یا آنچه در دیگران است مثل مباهات به حسب و نسب و فضیلت خویشان و اقربا. اگر اوّلی باشد باید به او فهماند که در بخش مهمی از آنها که در اوست ، ایشان هیچ نقشی ندارد مانند جمال و زیبائی که خدای متعال قدرت نمائی نموده است و وی در آن خصوص هیچ کاره است و ثانیا همین جمال وزیبائی روزی متعفن گردیده و در نهایت تبدیل به خاک خواهد شد همانطوریکه قبلا نطفه و آب گندیده بود. در بخش دیگر مانند ثروت و قدرت نیز اولا باید بداند که او حمال است و برای وراث انبار می کند و دیگران خواهند خورد او حسابش را پس خواهد دادو این فخری ندارد و ثانیا باید بداند که تمام اینها در مقابل قدرت خدای متعال هیچ است و قابل توجه نیست.
فخر فروشی از سبک سری و کوته بینی است. کسی که به کمترین داشته خود فخر می کند و دارای گرانقیت دیگران را نمی بیند ، ضمن ابتلا به جهالت که فضیلت دیگران را نمی بیند ، آستان ظرفیتش نیز پایین است که کمترین امتیاز ولو موهوم او را از خود بی خود می کند . چنین انسانی باید به وضع خود متأسف باشد که دیگران هفتاد شهر عشق را گشته ولی مهر سکوت بر لب زده اند ولی او اندر خم یک کوچه گم گردیده و قدمی به سوی منزل مقصود برنداشته و فضیلتی بدست نیاورده ، صدایش که انکر الاصوات به تفاخر بلند است و مانند طبل توخالی ، تولید صدا می کند.