تــــار، تـــــور و تـــــیر خدا

زینب

کاربر حرفه ای
"بازنشسته"
می گفت بعضی بنده ها اون قدر عاشقش هستند که تا صدای تار خدا بلند می شه به آوازش می رقصند و در پی اش می رند بعضی بنده ها رو براشون تور پهن می کنه، براشون از بهشت و قشنگی هاش می گه
تا به هوای آب و دونه بهشت به تور بیفتند
بعضی هم که به تار نمی رقصند و به تور نمی افتند بهشون تیر می زنه تا زخمی بشن و با زخم هاشون به یاد شفا بیفتند و به راهش برگردند و تسلیمش بشن
خدایا زخم هامو دوست دارم
ممنونم که تیرت رو به جونم نشوندی و وقتی از یاد بردمت من رو فراموش نکردی و من رو به حال خودم رها نکردی

ممنونم که با اینکه دیدی صدای ساز اذانت می آد و من نمی رقصم نعمت های بهشتی ات رو بهم دادی و وقتی تو تور نموندم ، تیرم زدی ،من از انتهای محبتت حرف می زنم از رحیم بودنت .در تفسیر اسماالحسنی،در اسم رحیم یه نکته خیلی قشنگ وجود داره که ما نمی فهمیم رحیم مهربونیش شامل همه می شه و اون بخشیه که شبیه مهربونیه مادره ،مهربونیه مادری که بچه اش رو تنبیه می کنه تا اون دوباره اشتباه نکنه
و گرنه مادر خودش بیشتر از بچه ، از تنبیه اون درد می کشه
ولی می خواد به رشدش کمک کنه و برای همین تن به این درد می ده و این کارش از مهرشه نه از قهرش .حکایت رحیم بودن خدا با بنده هاش همین حکایت مادر و بچه هاشه . خدا اول هر سوره اش تکرار می کنه که چقدر مهربون و بخشنده است تا ما ناامید نشیم و در کنارش حرف هایی رو می زنه که گاهی از عذاب و قهرشه
و اگه یه کم فکر کنی می بینی جهنم رفتن خیلی کار سختیه وقتی خدایی به این مهربونی و بخشندگی حاکم اون جهنم و بهشته خدایی که همه قوانین رو گفته و تکالیف رو مشخص کرده و سخت و آسونش رو با فطرت هماهنگ کرده و استغفار و توبه رو برای جاهایی که پات می لغزه گذاشته ، فقط باید به تارش رقصید و تسلیمش شد تا ببینی چه تور زیبایی پهنه از دریای رائفتش، گفتم رائفت ، یاد اسم رئوفش افتادم
رئوف ،خدایی که مهربونیش از مادر بیشتر و خاص تر!
و حتی تحمل رفتن خار به پای بنده رو هم نداره
یا رئوف و یا حافظ مراقبم باش که دنیا دام بلاست
کمکم کن تا تنها به دامی بیفتم که تو تورش رو پهن کردی و از من دربرابر نفس خودم محافظت کن .آمین

به قول گفتنی خدایا تورم کن ، اگه زخمی شدم خودت خوبم کن

نقل از حاج اسماعیل دولابی



سلسله ی موی دوست حلقه ی دام بلاست

هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست

********************

گر بزنندم به تیغ در نظرش بی دریغ

دیدن او یک نظر صد چو منش خون بهاست

********************

گربرود جان ما در طلب وصل دوست

حیف نباشد که دوست دوست تر از جان ماست

it-dpi.blogfa.com

 
بالا