سلامممم
ببخشید درگیر امتحانای دانشگاه هستم نتونستم چند روز بیام براتون مطلب بنویسم از دستم راحت بودین
خوب دیگه هر چی استراحت کردین بسه
شروع کنیم
اگه در زبان فارسی بخوایم جمله " او می گوید که می تواند که اینکار را بکند" رو گذشته کتیم معمولا جمله اول رو گذشته میکنیم و جمله ی دوم هم به صورت گذشته به کار میبریم
مثلا
he (says) he works hard او میگه که زیاد کار میکنه
he said (that) he worked hard او گفت که زیاد کار میکند
I'm hungry . I guess (that) I will have a sandwich گرسنه هستم فکر می کنم بد نیست یه ساندویچ بخورم
I know (that ) he is working میدونم که داره کار میکنه
I knew (that) he was working میدانستم که دارد کار میکند
he says ( that) he may do it او می گوید که ممکن است این کار رو بکند
he said (that ) he might do it او گفت ممکن است اینکار رو بکند
main clause +subordinate clause
که جمله subordinate (پیرو) در اینجا نقش اسم داره یعنی (noun clause ) هستش
فعل هایی که در (main clause ) جمله پایه به کار میروند فعل هایی هستند مثل :
understand (فهمیدن )
suppose (تصور کردن)
say (گفتن)
believe (معتقد بودن )
think (فکر کردن)
guess (حدس زدن)
discover (پی بردن)
know (دانستن)
main clause + that/if/whather/wh +subordinate
ببخشید درگیر امتحانای دانشگاه هستم نتونستم چند روز بیام براتون مطلب بنویسم از دستم راحت بودین
خوب دیگه هر چی استراحت کردین بسه
شروع کنیم
اگه در زبان فارسی بخوایم جمله " او می گوید که می تواند که اینکار را بکند" رو گذشته کتیم معمولا جمله اول رو گذشته میکنیم و جمله ی دوم هم به صورت گذشته به کار میبریم
مثلا
he (says) he works hard او میگه که زیاد کار میکنه
he said (that) he worked hard او گفت که زیاد کار میکند
I'm hungry . I guess (that) I will have a sandwich گرسنه هستم فکر می کنم بد نیست یه ساندویچ بخورم
I know (that ) he is working میدونم که داره کار میکنه
I knew (that) he was working میدانستم که دارد کار میکند
he says ( that) he may do it او می گوید که ممکن است این کار رو بکند
he said (that ) he might do it او گفت ممکن است اینکار رو بکند
main clause +subordinate clause
که جمله subordinate (پیرو) در اینجا نقش اسم داره یعنی (noun clause ) هستش
فعل هایی که در (main clause ) جمله پایه به کار میروند فعل هایی هستند مثل :
understand (فهمیدن )
suppose (تصور کردن)
say (گفتن)
believe (معتقد بودن )
think (فکر کردن)
guess (حدس زدن)
discover (پی بردن)
know (دانستن)
main clause + that/if/whather/wh +subordinate