داستان کوتاه :صدقه

gole yakh

کاربر با تجربه
"کاربر *ویژه*"
یکی از علمای نجف روزی در مسیر راهش به فقیری یک درهم صدقه داد ( البته بیشتر ازآن نداشت )

شب در خواب دید او را به باغی مجلل و دارای قصری بسیار عالی و زیبا دعوت کرده اند که نظیر آن را کسی ندیده بود.

پرسید این باغ و قصر از آن کیست؟

گفتند: ازآن شماست

تعجب کرد که من در برابر این همه تشریفات، عملی انجام نداده ام.

به او گفتند: تعجب کردی؟

گفت:آری.

گفتند: تعجب نکن.

این پاداش آن یک درهم شماست. که خالصانه و با حسن عمل انجام گرفته است. »
 
بالا