چند ساله مادر،کارش همینه،خبر نداره بچه اش همینه-مادر شهید گمنام

رفیق امام زمان (عج)

کاربر فعال
"کاربر *ویژه*"
شبای جمعه که میشه ،دلا بهونه میگیره

هرکی میاد سر یه قبر، ازش نشونه میگیره

یکی سر قبر پدر ،یکی کنار مادرش

یکی کنار خواهرش، یکی پیش برادرش

اما یه مادر، غمگین و آروم، میاد کنار شهید گمنام

آه و واویلا آه و واویلا آه و واویلا

یه جعبه خرما برای فاتحه خونی میاره،آروم میاد میشینه و سر روی سنگش میذاره

میگه تو جای بچه می،گوش بده به حرفای من

از بس که اینجا اومدم،درد اومده پاهای من

آخر نگفتی، کسی رو داری؟ یا که مث من، بی کَس و کاری؟؟؟

آه و واویلا...

مگه تو مادر نداری برای تو گریه کنه؟غروب پنجشنبه بیاد،به قبر تو تکیه کنه؟؟

غصه نخور،من مادرت،منم همیشه مادرت،نمیذارم تنها بشی،میانم مدام بالاسرت

از تو چه پنهون،یه بچه دارم،چند ساله از اون خبر ندارم

آه و واویلا....

آخ که دلم برات بگه،از پسرم یه خاطره لحظه ی جبهه رفتنش،ساعتی که میخواست بره

از اون لباس خاکی و از اون کلام آخرش

هر قدمی میرفت جلو، نگا میکرد پشت سرش

دیگه نیومد،رفت ناپدید شد، چشمام به درب،خونه سفید شد

آه و واویلا...

دیگه از اون روز تا حالا،منتظر زنگ درم، بس که دلم شور میزنه،نصفه شب از خواب میپرم

کاشکه بود و نگا میکرد،یزید سرش رفت بالا دار

سزای اعمالشو دید،لکه ی ننگ روزگار

من مطمئنم الان اگر بود، سرگرم شادی ،از این خبر بود

آه و واویلا،بگو....آه و واویلا

اون شبی که نشون میداد،صدام چشاشو بسته بود،رفتم تو فکر روزی که،دل ما رو شکسته بود

روزایی که میخندید و خونه ها رو خراب میکرد

روزایی که با توپ و تانک دل ما رو کباب میکرد

روزایی که مثل یه گرگ،ما رو تو غم سهیم میکرد،روی دلا پا میگذاشت بچه ها رو یتیم میکرد

روزایی که نمک میریخت،رو زخم داغ پدرا، داغ برادر میگذاشت رو جیگر برادرا

الحمدلله دعام اثر کرد، سوی جهنم عزم سفر کرد

شهید گمنام،شهید گمنام،بلند بگوف شهید گمنام

بسه دیگه خسته شدی،دوباره خیلی حرف زدم، با اینکه قول داده بودمفاما بازم گریه شدم

خدانگهدار پسرم،فعلا ازت جدا میشم، شاید مسافرم بیاد، زشته تو خونه نباشم

با صد امید و آرزو،بلند شد از کنار قبر، شاید براش بیاد خبر

چند ساله مادر،کارش همینه،خبر نداره بچه اش همینه...2بار




 
آخرین ویرایش:
بالا